🔰بودن یا چگونه بودن! 📍هر كس بايد حسابش را تسويه كند كه؛ من، هستم و من، بزرگ‏ تر يا برابر دنياى هفتاد ساله هستم و من با خودم، با ديگران، با اشياء، رابطه دارم. 📍 آیا من اين رابطه را با غريزه يا عقل يا علم يا عرفان و يا احتياط مى‏ توانم حل كنم و رهبرى كنم و يا نمى‏توانم؟ 📍در فرض ناتوانى آيا راهى ديگر دارم؟ آيا وحى و دين و يا تأملات عرفانى و شهودى كفايت مى‏ كند و يا راهگشا هست؟ 📍با اين طرح از مسأله، حتى در دوره‏ ى ارتباطات و دهكده‏ ى جهانى، ضرورت وحى براى انسانِ بزرگ‏تر از زندگى و مستمر و مرتبط با نيروهاى خود و يا اشياء و يا افراد، به گونه‏ اى مناسب مطرح مى‏ شود. 📍كاوش‏ هاى كلام جديد و مذهب، همه با اين خامى روبرو هستند كه ضرورت و نياز را با انتظار، در هم آميخته‏ اند و به تفسير و توصيف پرداخته‏ اند، در حالى كه بايد از ضرورت و عدم ضرورت شروع كرد و آنگاه از ادراكات حضورى به قدر و استمرار و ارتباط هاى متيقن و محتمل و نامحتمل انسان روى آورد. 📍چون براى انسان محدودِ غير مرتبط، نه تنها مذهب، كه عقل هم زيادى است. 📍 اما اگر «بودن» و «براى چه بودن» و «چگونه بودن آدمى» زير سؤال برود و قدر و استمرار و ارتباط مضاعف او احساس شود، اين ايمان به انسان، ايمان به غيب، ايمان به يوم الآخر، ايمان به اللَّه و ايمان به وحى را به دنبال مى‏ آورد. 📍 در اين قلمرو وسيع، غريزه و علم و عقل و عرفان با مذهب مزاحمتى ندارند. مزاحمت‏ ها آنجا شكل مى‏ گيرد كه مى‏ خواهيم يك كاسه را با رودهاى سيّال و جارى سرشار كنيم، كه زياد مى‏ آوريم و مزاحمت و درگيرى شكل مى‏ گيرد. 📍اما اينجا ديگر صحبت از برترى ايمان يا عقل يا علم نيست كه آدمى براى اين راه دراز، به تمامى اينها نياز دارد. ❛❛ عین‌صاد 📚 از وحدت تا جدایی | ص ۱۷ ╭✤ @Einsad ✤╮