📜 راهی که باید با سر رفت! ▪️تو به همان اندازه كه معرفت و محبّت پيدا كنى، نسبت به احكام مستحبات پاى‌بند مى‌شوى. ▪️ خيال نكن كه معرفت و عشق و ولايت، تو را از عمل و بلاء جدا كند؛ كه تو را مؤدب مى‌سازد. عمل، ميوه‌ى درخت معرفت است. ▪️تو حتّى در برابر احكامى كه علّتش را نمى‌دانى، بى‌اعتنا و سرسرى نباش؛ كه انسان به خاطر محدوديتش، به وحى روى آورده است. بر فرض دستورى در ميان نباشد، ادب و توجّه تو بى‌بهره نمى‌ماند و تو را بهره‌مند مى‌سازد. ▪️بعضى‌ها خيال مى‌كنند كه از رسول و از على بالاترند؛ چون آن‌ها با عمل و بلاء همراه بودند و اين‌ها مى‌خواهند با ادّعاى ولايت و محبّت، با على‌همراه باشند. ▪️ راستى كه شيطان بى‌كار نمى‌نشيند و سماجت مى‌كند. آخر چگونه مى‌شود ريشه‌ى عشق على، عمل معاويه را و ميوه‌ى او را بار بياورد. تو را گول نزنند، كه: معرفت و فكر؛ و محبّت و قلب؛ و عمل و تقوا، مركب‌هايى هستند كه با بلاى خدا و امتحان او همراه مى‌شوند و مى‌رسانند. ▪️اين راه را، حسين با سر رفته، تو چگونه مى‌خواهى با غرور و بى‌اعتنايى و با خور و خواب و ولنگارى به انجام برسانى‌؟ ▪️خدايى كه، عشق مقدّس او حسين، با هر تنفس و دم‌زدن، فواره‌هاى خونش، از زير حلقه‌هاى زره‌اش به آسمان سر مى‌كشيد، چگونه از من، كه نور چشم شيطان هستم و همراه فواره‌هاى عُجب و غرور، پذيرايى مى‌كند؟ و چگونه مرا به ضيافت خويش مى‌خواند؟! ❛❛ عین‌صاد 📚  | ص ۳۸ #️⃣ ▫️@einsad