🫀🧕🏻
📚
روضهی رضوان
از لابلای گلها میگذرم؛ این همه زیبایی و طراوت را باور نمیکنم.
دوست دارم سبکبال بدوم و پرواز کنم؛ مانند آن روز که همهی مسیر مدرسه تا خانه را دویدم و با ذوق، کارنامهام را به مادرم نشان دادم و گفتم: «مامان میخوام خانم دکتر بشم. دکتر قلب.» بعد دستم را روی سینهام گذاشتم و گفتم: «همین که داره الان تاپتاپ میکنه...»
یاد روزهای سختی که گذرانده بودم میافتم و دلنوشتهی آن روزهایم:
«خدایا همه ما را ببخش و از سر تقصیرات ناخواسته ما بگذر؛ خدایا سایه شوم کرونا [را] بردار؛ خدایا بساط خدمت ما را، اگر صلاح میدانی طوری دیگر بیارای و اگر لیاقت شهادت داشتیم دریغ مدار...»
و چه زیبا آراست.
از دور طوطی کوچکم را میبینم که به سمتم میآید.
_ ای بلا! اومدی؟! دلم برات تنگ شده بود.
و صدای مادرم را میشنوم که با بغض میگوید: «رضوان جان! مادر! طوطیت طاقت نیاورد؛ اونو بالای سر مزارت خاک کردیم.»
و اشک امانش نمیدهد...
✍🏻ملیحه بلندیان ۱۴۰۲/۸/۱۷
👩🏻💻طراح: منا بلندیان
🎙با صدای: هانیهسادات عباسی
🎞تدوین: زهرا فرحپور
🦜
#سی_روز_سی_شهید_۱۴
#شهیده_رضوان_نورمند
#شهدای_مدافع_سلامت
#کرونا
#شهدای_استان_چهارمحال
#روز_دهم
🆔
https://zil.ink/30rooz30shahid