🥀 علی کردنژاد فرزند ایرج به سال ۱۳۴۳ در شهرستان ایذه استان خوزستان متولد شد. تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت گذراند و وارد دبیرستان شد. او بسیار کوشا و درس‌خوان بود و همزمان با تحصیل به پدرش در دامداری و کشاورزی و همچنین به دامادشان در اداره‌ی مغازه‌اش کمک می‌کرد. به‌خاطر خوش‌اخلاقی‌اش همه از او راضی بودند. به نماز و روزه اهمیت زیادی می‌داد آنقدر که در شرایط سخت کشاورزی و گرما، روزه می‌گرفت. بسیار دلسوز، مهربان، مؤدب و خوش‌صحبت بود و مشکلات خانواده را خودش با اینکه کوچکترین پسر خانواده بود حل می‌کرد‌. به پدر و مادر احترام می‌گذاشت. همواره اطرافیانش را به رعایت امر به معروف و نهی از منکر و همچنین رعایت حجاب توصیه می‌کرد. در سال دوم دبیرستان به عضویت سپاه در آمد و با گذراندن دوره آموزش نظامی عازم جبهه شد. پس از یکبار مجروحیت از ناحیه کتف و مداوا دوباره به جبهه بازگشت و این بار به عنوان پرستار و امدادگر به مجروحان جنگ، در نواحی غربی کشور و مدت اندکی در فاو مشغول به خدمت شد. او در آخرین شب مأموریت خود، در حالیکه در کنار همرزمانش برای خواب مهیا می‌شد با انداختن بمب شیمیایی توسط رژیم بعث در حلبچه عراق، شیمیایی، و در حالت خواب، شهید شده و همراه با دیگر همرزمانش از آنجا به سردخانه منتقل شد. خبر شهادت او را به خانواده‌اش اعلام کردند. برای انتقال این شهید به زادگاهش متوجه شدند که پلاستیکی که بر روی شهید کشیده شده بخار گرفته و ضربان قلب شهید می‌زند و زنده است. به همین دلیل از آن به بعد به او شهید زنده می‌گفتند. او پس از چندین بار بستری شدن در بیمارستان، دوباره به جبهه برگشت و در کردستان به سربازان و مجروحان کمک می‌کرد. به‌دلیل تاثیر زیاد مواد شیمیایی بر روی بدنش، پس از ۷۰ روز، مجبور به مراجعت به خانه شد و از آنجا که دیگر نمی‌توانست به جبهه برود با علاقه‌ای که داشت تحصیل در دانشگاه و رشته پرستاری را انتخاب نمود. ابتدا در دانشگاه تهران در مقطع فوق‌دیپلم، و سپس در دانشگاه اصفهان به ادامه‌ی تحصیل مشغول شد. سرانجام پس از سال‌ها دوری از هم‌رزمان، و تحمل درد بسیار شدید ناشی از شیمیایی بودن، پس از فریضه نماز و عبادت و در سجاده، روزی که تقویم‌ها ۲۵ فروردین ۱۳۷۰ را نشان می‌دادند به دیدار معبودش شتافت. از این شهید دو یادگار به نام‌های «زهرا» و «زکیه» به جا مانده است. 🦋 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid