خاطرم هست کارلتون بیلز، ژورنالیست آمریکایی که به صورت میدانی آمریکای لاتین را می‌شناخت و حتی با ژنرال ساندینوی نیکاراگوئه هم رفاقت داشت، بارها در کتاب «امریکای لاتین، دنیای انقلاب» حرف از نهادهای آمریکایی و اثر آن‌ها در جلوگیری از انقلاب‌های آمریکای لاتین می‌زد. یکی از روش‌هایی که آمریکا و بخش‌های خصوصی‌اش توانستند با آن بر اقتصاد و منابع سرشار آمریکای لاتین چنبره بزنند، نهادسازی‌های آموزشی بود. معروف‌ترین این نهادسازی، همانی‌ست که اصطلاحا «پسران شیکاگو» را برای شیلی تربیت کرد و کناردست دیکتاتور ژنرال پینوشه گذاشت تا شیلی را ویران کنند. همچنین دوران «انقلاب سبز» که آمریکایی‌ها با این نام و عنوان، کشاورزی را در بعضی کشورهای آمریکای لاتین مثل کلمبیا به طرز خاصی صنعتی کردند و پولدارها را پولدارتر و کشاورزان کوچک و روستایی را بیچاره کردند، با نهادسازی و تربیت نیرو در همان کشورها همراه بود. بنابراین، به‌جای آن‌که برای هر سرمایه‌گذاری جدید، نیرو از اینور و آن‌ور بیاوری، خودت کارفرما شو و از همان مردم نیروی متخصص و همفکر خودت را تربیت کن! این، یکی از اصول کار آمریکایی‌ها برای نفوذ در منطقه بود. حالا نیز متقابلاً، باید به انقلابیون آمریکای لاتین کمک کنیم تا دست به نهادسازی خاص برای تربیت نیرو بزنند و گمان نکنند که از همین دانشگاه‌های فعلی، نیروی مناسب انقلابی بیرون می‌آید. که شاید بیاید، اما همیشه احتمال است و این نیرو ساختار فکری‌اش چندان با دولت‌های انقلابی همراه نخواهد بود. شاید آن فارغ‌التحصیل، مخالف امپریالیسم باشد اما در جهت ایجابی، اختلافات بسیار خواهد داشت، چراکه زمینه و ساختار علوم دانشگاهی دست امپریالیسم بوده و از کوزه همان برون تراود که دراوست. خیلی هم هنر کند، سوسیالیست باشد اما همان‌طور که پیش‌تر گفتم، در موج سوم انقلاب‌های آمریکای لاتین، این منطقه از سوسیالیسم عبور کرده و این مکتب پاسخگوی نیازهای جدیدش نیست. ضمنا، منظور از نهادسازی متقابل، تاسیس دانشگاه نیست. دانشگاه شیوه و روند کُندی را طی می‌کند و از طرفی چندان اجازه نوآوری پژوهشی و آموزشی نمی‌دهد و اصرار بر حفظ ساختار موجود دارد. پس باید از نظامات اندیشکده‌ای و شبکه‌های موسساتی برای کادرسازی استفاده کرد؛ که هم دستش برای نوآوری در این سیستم علمی کهنه، بازتر است و هم راحت‌تر راه‌اندازی شده و توانایی جذب افراد هم‌فکر خود را دارد. @MajKarimi