علم و سیاست فارسی
📝در باب مناقشه سوریه و امید و وظیفه ایران / 2 اکنون باید از عجله برای برخاستن دوباره ملت سوریه اولا
📝در باب مناقشه سوریه و امید و وظیفه ایران / 3 اینقدر می‌دانیم که سالها فقر و تحریم و فشار و فساد و تبعیض، که از داخل و خارج بر سوریه وارد شد، باعث شد صفوف ارتش چند صد هزار نفره‌ی سوریه که از امتحانهای بسیار بزرگتر و سخت‌تر سربلند بیرون آمده بود در مدت کوتاهی از هم بگسلد و آنها تجهیزات‌شان را دست نخورده بگذارند و بگریزند. مردم سوریه که بر خلاف سایر کشورهای عربی هرچند دشواریهای بزرگی داشتند اما کم و بیش می‌دانستند در چه موقعیت تاریخی و جغرافیایی حساسی در جهان قرار دارند، ناگهان خود را در برابر گروههای بیگانه بی‌دفاع احساس کردند، تا آنجا که رئیس‌‌جمهور کشور همسایه صراحتاً از اشغال خاک آنها سخن گفت. اما در موضوع تحقیق ما، که مسأله فروپاشی است، شاید فروپاشی را اتفاقاً بتوانیم در وضعیت فاتحان دمشق بیشتر از شکست خوردگان آن مشاهده کنیم. ای بسا آنکه در میانه فریاد می‌کشد به واقع بر شکست درونی‌اش سرپوش می‌گذارد، و آن که در گوشه‌ای بی دفاع و بی زبان فقط نظاره می‌کند هنوز حرف نگفته‌ای در گلو داشته باشد. در یک انقلاب راستین این تنها گروه فاتحان نیستند که پیروزند، بلکه با پیروزی آنها بخت انسان باز می‌شود. از سر این بخت نو است که اصلاً اختلافها و شکافها می‌توانند زمینه‌ای برای تاب آوردن پیدا کنند. برگزاری یک انتخابات واقعی هرگز یک اتفاق عادی و طبیعی نیست، بلکه پیش از انتخابات یک ملت باید بتواند بایستد تا دل در گروه نتیجه انتخابات، هرچه که باشد، ببندد. این دقیقاً همان فریب است؛ در ایران نیز کوشیده‌اند از طریق وعده یک انتخابات اصطلاحاً آزاد فروپاشی را انقلاب جا بزنند. انگار انتخابات یک اتفاق طبیعی در یک وضع طبیعی است. جلال آل احمد در بخش درخشانی از رمان «نون و القلم»، حکایت میرزا بنویسی را نقل می‌کند که به عنوان فرد آگاه جامعه در برابر خواستِ گروهی از جوانها برای پیوستن به انقلاب علیه شاه (مثلاً در دوره قاجار یا صفویه) قرار گرفته. میرزابنویس ما از جوان می پرسد که اگر در حکومت شما کسی احتکار کند با او چه می کنید؟ جوان پاسخ می دهد که او را شدیداً مجازات می کنیم. میرزا می گوید خوب آن کسی که احتکار می کند هم دلایلی دارد که به این کار افتاده، و جوان از پاسخ می ماند. جلال اینجا فرق انقلاب واقعی و انقلاب ساختگی را می‌نمایاند. در انقلاب ساختگی انقلابیون به جای اینکه طاقت بیشتری در قبال ناتوانی‌های انسان و شرایط روزگار داشته باشند، فساد را تاب بیاورند، تا به خود و جامعه‌شان فرصتی برای آموختن و طی طریق اصلاح بدهند، عزم دارند فوراً به اهداف‌شان برسند و در این راه متوجه اطرافشان نیستند. انقلابیونی که مردم را به خاطر سیگار کشیدن در کنار خیابان به باد کتک می گیرند هرگز نمی‌توانند بختِ جوانی برای یک ملت باشند. حتی اگر موقتاً سکوت کنند ساز و کار فکری پذیرش را ندارند. اینکه چگونه ممکن است کسی یاد بگیرد مطلب بسیار مهمی است. این یادگیری صرفاً یک توصیه اخلاقی نیست. بلکه باید زبانی پرورش یافته داشت تا بتوان یاد گرفت. کسی که فلسفه نمی‌شناسد به دشواری بتواند چیزی از روزگارش بیاموزد.