. غزل امام زمان(عج) -( هست تا اشک میان دار نگاه من و تو ) @emame3vom هست تا اشک میان دار نگاه من و تو در نیفتند به هم خیل سپاه من و تو چشم معمار تو برداشت ز جا بیتم را که دو مصرع نشود حائل راه من و تو رو به روی تو نشستن چه صفایی دارد مردمان گر که نباشند گواه من و تو تو ز افعال من و من ز غمت می گریم می کشد چرخ فلک آب ز چاه من و تو روز عاشق به سر زلف تو می ماند و بس هر دو پیچیده به هم رویِ سیاه من و تو جوشش اشک ز وا بودن چشمانم نیست دود در دیده فزون گشته ز آهِ من و تو بر سر تربت ما شاخه ی تاکی بنشان که نجاتم دهد از حشر گیاه من و تو شاعر: .