eitaa logo
امام حسین ع
17.1هزار دنبال‌کننده
386 عکس
1.9هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام الله مجنون شبیه طفل تو شیدا نمی شود  زین پس کسی بقدر تو لیلا نمی شود  درد رقیه تو پدر جان یتیمی است  درد سه ساله تو مداوا نمی شود  شأن نزول رأس تو ویرانه من است  دیگر مگرد شأن تو پیدا نمی شود  بی شانه نیز می شود امروز سر کنم  زلفی که سوخته گره اش وانمی شود  بیهوده زیر منت مرحم نمی روم  این پا برای دختر تو پا نمی شود  صد زخم بر رخ تو دهان باز کره اند  خواهم ببوسم از لبت اما نمی شود  چوب از یزید خورده ای و قهر با منی  از چه لبت به صحبت من وا نمی شود  کوشش مکن که زنده نگهداری ام پدر  این حرف ها به طفل تو بابا نمی شود 🔹 🔹 .
بر مرکبِ پیمبر اعظم سوار شد عمامه بست، رو به سوی کارزار شد   زیر عبا گرفت علی را شهِ غریب با شیرخواره جانب آن قوم خوار شد   گفتند آمده ست به قرآن قسم دهد پس همهمه گرفت و قُشون بیقرار شد   پس دست بُرد و طفلکِ از حال رفته را بیرون کشید و خاتم شهر آشکار شد   لب باز کرد تا سخن انشا کند حسین پس رو برو به مکتبِ داد و هوار شد   چندین سخن ز ماهی و آب فرات کرد پس با علی سخن ز سر التفاط کرد ... چشم سیاه تو چقدر آب می خورد؟ اصلاً شب سیاه مگر آب می خورد؟   شمر و سنان و اَخنس و خولی بهانه است قتل پدر ز داغ پسر آب می خورد   ای پاره ی دلم سر دستم تکان مخور الآن لبت ز تیر سه پر آب می خورد   گفتند آمده ست زرنگی کند حسین جای تو گفته اند پدر آب می خورد   عباس خفته است که برپاست حرمله این فتنه از خسوف قمر آب می خورد   یا رب ببین که من جگرم را فروختم تنها ستاره ی سحرم را فروختم 🔹 🔹
|⇦• روضه و توسل جانسوز ویژۀ ایام شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شبِ سوم ماهِ محرم سال 1398 به نفسِ حاج علی علیان •✾• •┄┅═══••↭••═══┅┄• برید کنار میخوام سر و ببینم زخمایِ روزِ آخرُ ببینم جلو چشامُ نگیرید که میخوام پارگی هایِ حنجرُ ببینم .. "مَن الَّذی ایتَمنی "بابایی دیگه تو آغوشِ منی بابایی .. این همه جا رفتی دلت میومد به دخترت سر نزنی بابایی ؟.. لبایِ غرق خون ، با تو چه کرده چوب خیزرون زده چه ضربه ای ، شکسته دندونِ تو از همون حالا که اومدی کنار من بمون کاشکی میشد بازم به روم بخندی پلکایِ زخمیتُ دیگه نبندی خیلی تنم درد میکنه بابایی از شبی که پرت شدم از بلندی ببین لبم داره عجب شکافی نمیشه مویِ سوخته رو ببافی هر دفعه گفتم که بابامُ می خوام بهم زدن یه سیلیِ اضافی از کوچه ها نگو ، راستی خبر نداری از عمو بگو اگه دیدیش ، سرِ رقیه سوخته مو به مو از مجلسِ یزید چیزی بهش نگو .. جایِ طنابِ رو تنم بابایی زخمیِ دورِ گردنم بابایی محلۀ یهودیا شلوغ بود کاشکی فقط میزدنم بابایی میون نامسلمونا حَرم رفت اِنقده اونجا داد زدن سرم رفت کاشکی فقط میزدنم بابایی یه دسته موهام با گُل سَرم رفت شبی که گُم شدم ، صدا زدم نزن میام خودم سوخت بابا چادری که خریدی برا تولدم کبودِ چشمم از شبی که گم شدم *همۀ روضه م تو این یکی دو جمله ست بگم صدا ناله ت بلند شه .. راوی میگه سرُ وقتی دید عمه کمک کرد گذاشت تو بغلش .. بعد یه مقدار نگاه کرد تو اون تاریکی خرابه سرُ گذاشت زمین نازدانه ، دستاشُ مشت کرد .. شروع کرد با دستاش به صورتش میزد .. * چشم بر من بسته ای دیگر نمی خواهی مرا آخرش دیدی که از چشمت مرا انداختند .. من بدونِ معجرم ، خیلی خجالت میکشم تو خبر داری چه شد؟! آن را کجا انداختند؟! خسته ام سر درد دارم پیکرم درهم شده بس که من را از بلندی بی هوا انداختند شاعر : *گفت بابا امروز یه جایی دیدمت که نباید میدیم .. همۀ جگرم آتش گرفت که دیدم عمه ام کاری از دستش بر نمیاد ..* در سرم بود که با هم به تفرُج برویم گفته بودم که مرا شمر به صحرا نبرد خیزران کارِ بدی کرد لبت را بوسید اثر بوس مرا برد ، بگو تا نبرد شاعر : حسین ... *اینم برا شهدامون ، اموات ، مدافعانِ حرمِ زینبی همه فیض ببرن ؛ سرُ که رو زانوش گذاشت ، (شنیدید روضه خوان ها میگن یه وقت عمه اومد دید سر یه طرف رقیه یه طرف ؟) این سه ساله دیگه جونی تو بدن نداشت .. سرُ رو زانو گرفته ، خودش خم شد برا بوسیدنِ بابا .. یه لحظه زینب سلام الله دید دیگه آروم شده .. (زبانِ حال) گفت خوب حرفاشُ با بابا زد خوابید .. درد و دل هاشُ با بابا کرد خوابید .. راحت شد .. بالاخره دید باباشُ .. اما ساعتی نگذشت بی بی دید نه اصلاً تکونم نمی خوره .. رفت جلو ، صدا زد رقیه ام .. رقیه ام .. گفت تا خوابِ سرُ از بغلش بردارم .. اینا اگه بیان با تازیانه بیدارش میکنن .. همین که اومد سرُ از رقیه جدا کنه .. انگار تعادلِ این دختر با همین سر بود .. سرُ که برداشت بچه افتاد .. (بلدی زبون بگیری؟) امام صادق (ع) فرمود آخر الزمان یه عده ای میان مثه مادرِ بچه مرده برا جدِ غریبم حسین گریه میکنن .. تازه موقعِ ناله زدنِ زینبِ .. همین که دید رقیه افتاد .. شروع کرد به سر و صورتش زدن .. اُم کلثوم اومد دستِ زینبُ گرفت .. خواهر چه میکنی با خودت .. گفت الهی براش بمیرم .. بچه م گرسنه مُرد ..* ________.
. متن کامل شعر لم داده ام ... علیه السلام لم داده ام به تکیه گه لن ترانی ات من سخت راحتم که ندارم نشانی ات . اول تو از پیاله ی هستی چشیده ای ما نیز می خوریم ز جام دهانی ات . عکس مرا بگیر و ببر تا درخت سیب ای روح آب ، من به فدای روانی ات . در لیله المبیتِ دلم ، زخم کم بزن شانه مزن به گیسوی عنبر فشانی ات . وقتی به فتح مکه رسیدی مرا بکُش با ذوالفقار نه ، به لبِ ذوالمعانی ات . احمد به آفتابِ غدیرت رسیده است ای باغ من ، فدای پیمبر رسانی ات . لفظی بریز و آینه ها را تکان بده محشر کن ای کلام تو عالم تکانی ات . در پیری ات به جای خدا تکیه می کنی وقتی رَوی به دوش نبی در جوانی ات . ما سُرمه می خوریم ، اگر منبری تویی ما ترمه می شویم و عبای یمانی ات . قدِّ تو گر چه چون پسرانت بلند نیست پیداست رفعت تو از این ” مهر ” بانی ات . خورشیدبان تویی که به زهرا مراقبی ای من فدای مهر تو و مهرَبانی ات . تو صیغه ی اخوّت ما را به خود بخوان در رکن کعبه یاد اویس یمانی ات . قنبر به خود لیاقت قنبر شدن نداشت افتاد بین جذبه ی قنبر کشانی ات . دل ها ترک ترک شد و باران نمی زند پس کو عصای موسَوی ابر رانی ات ؟ . در صورتم دو برکه هویداست با علی یعنی منم همیشه غدیر نهانی ات . بگذار تا برات سر و دست بشکنیم هر چند دستمان نرسد بر گرانی ات . رو کرد مصطفی ورق آخرین خویش احمد ! فدای آن ورق امتحانی ات . تو روی دست آمده ای پس میا به زیر رو دست خورده اند رفیقان جانی ات . تو کوهی و به دوش خودت کاه می کشی بار مرا ببر به همان کهکشانی ات . حیف از تو که به روی زمین پای خود نهی بالا مکان بمان به همان لا مکانی ات . منبر چو شد برای تو دست رسول عشق نوبت رسید بر نوه ی ارغوانی ات . آمد علی اصغر و ” معنی ” شکفته شد : من هم علی شدم که کنم هم عنانی ات @emame3vom 👇👇
. غزل امام زمان(عج) -( هست تا اشک میان دار نگاه من و تو ) @emame3vom هست تا اشک میان دار نگاه من و تو در نیفتند به هم خیل سپاه من و تو چشم معمار تو برداشت ز جا بیتم را که دو مصرع نشود حائل راه من و تو رو به روی تو نشستن چه صفایی دارد مردمان گر که نباشند گواه من و تو تو ز افعال من و من ز غمت می گریم می کشد چرخ فلک آب ز چاه من و تو روز عاشق به سر زلف تو می ماند و بس هر دو پیچیده به هم رویِ سیاه من و تو جوشش اشک ز وا بودن چشمانم نیست دود در دیده فزون گشته ز آهِ من و تو بر سر تربت ما شاخه ی تاکی بنشان که نجاتم دهد از حشر گیاه من و تو شاعر: .
خواهان تو هرقدر هنر داشته باشد اول قدم آن است جگر داشته باشد جز گریه ی طفلانه ز من هیچ نیاید دیوانه محال است خطر داشته باشد با ما جگری هست که دست دگران نیست از جرات ما کیست خبر داشته باشد؟! اینجا که حرام است پریدن ز لب بام رحم است بر آن مرغ، که پر داشته باشد تیغ کرمِ تو، بِکُند کار خودش را هر چند گدای تو سپر داشته باشد در فضل تو امّید، برای چه نبندم؟ جایی که شب امّیدِ سحر داشته باشد چون شمع سحرگاه مرا کشته ی خود کن حیف است که گریان تو سر داشته باشد بگشای در سینه ی ما را به رخ خویش شاید که دلم میل سفر داشته باشد می گریم و امید که آن روز بیاید بنیادِ مرا سیل تو برداشته باشد رحمت به گدایی که به غیر تو نَزَد روی هرچند که خَلْقِ تو گهر داشته باشد خورشیدِ قیامت چه کند سوختگان را در شعله کجا شعله اثر داشته باشد؟ ما را سر این گریه به دوزخ نفروشند حاشا که شرر هیزم تر داشته باشد ما حوصله ی صف کشی حشر نداریم باید که جنان درب دگر داشته باشد ما را به صف حشر معطل نکن ای دوست هر چند که خود قند و شکر داشته باشد دانی ز چه رو زر طلبیدم ز در تو چون وقت گدا قیمت زر داشته باشد ما در تو گریزیم ز گرمای قیامت مادر چو فراری ز پسر داشته باشد جز گریه رهی نیست به سر منزل مقصود هیهات که این خانه دو در داشته باشد عدلش نرود زیر سوال آن شه حاکم گر چند نفر را به نظر داشته باشد گفتی که بیایید، ولی خَلق نشستند درد است که شه سائل کر داشته باشد .
. 📋 قال الصادق، عشاق حسین ✔️ / حاج محمود کریمی ✔️ سال ۱۳۹۷ ✔️ "ع" ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ قال الصادق، عشاق حسین خون گریه کنید، بر داغ حسین ای آب حیات، کشتی نجات شاه عرصات، عالم به فدات بیچاره کسی که در خیالش ، سودای غم تو را ندارد درد دل عاشقم دوایی ، جز تربت کربلا ندارد آتش به جان همه ، عالم زدی یا حسین ای رحمت واسعه ، یا سیدی یا حسین ای تشنه شهید سر بریده دست از سر و از پسر کشیده ای آب حیات آل احمد ای کشتی امت محمد * رفتیم تصادفا به زلفت مارا سر پیچ و تاب کشتند گفتیم که چیست زندگانی مارا عوض جواب کشتند *شاعر: آتش به جان همه، عالم زدی یا حسین ای رحمت واسعه، یا سیدی یا حسین مانده بر روی زمین شاه مظلومان حسین نوحه خوانند انبیا در زمین کربلا ای کشته دور از وطن، دور از وطن، وای ای تشنه صدپاره تن، ای بی کفن، وای ای کشته ی خونین دهن، آقای من، وای ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 👇👇
. من با تو زندگی نکنم؛ پیر می شوم بی تو من از جوانی خود سیر می شوم من در شعاع پرتو شمسُ الشُّموسی ات بی اختیار پیش تو تبخیر می شوم آیینه کاری حرم ات ذرّه پروری ست من در رواق چشم تو تکثیر می شوم در صحن کهنه سوی تو کردم نماز را اینجاست آنکه لایق تکبیر می شوم من گریه ام گرفته کمی هم به من بخند دارم به پای خویش سرازیر می شوم یک شب نشد که بی گُنَه آیم زیارتت اما دوباره پیش تو تقدیر می شوم وقتی که آه می کشم از پرده ی نیاز  بی پرده با تو صاحب تصویر می شوم بیچاره من که نیست قلمدانم از طلا هر چند با نگاه تو اکسیر می شوم نقاره خانه ات ز کجا آب می خورد کز بانگ آن چو سیل سرازیر می شوم آن نامه ام که از سر تعجیل و اضطراب بر بال کفتران تو تحریر می شوم برداشت سیلِ گریه بساط زیارتم نم نم دوباره قابل تعمیر می شوم وقتِ ورود در حرم تو، هوایی ام وقت خروج، تازه زمین گیر می شوم بادا شلوغ دور و برت کعبه ی عزیز من حاجی تو اَم که به تقصیر می شوم 🔸شاعر: _____________________ 🔹 .
. غربت برای تو به وطن گریه می کند  هر مرد در غم تو چو زن گریه می کند  خونابه ی نگاه تو وقتی تمام شد  بر غصه ی دل تو دهن گریه می کند  باران گرفت و لاله ی عباسی ات شکفت  عباس بر تو سرو چمن گریه می کند  رفتی که حرف دل بزنی رخ خضاب شد  اینجا حنا به طرز سخن گریه می کند  تو روح زینبی، سر جدّت نگاه کن  بر روح زخم خورده، بدن گریه می کند  از شاهکار صلح تو طرحش بلند شد  هفتاد و دو سری که به تن گریه می کند  هفتاد روزن از کفن تو گشوده شد  در ماتم تن تو کفن گریه می کند  در هر کسی برای حسن اشک چشم نیست  معنی، حسین بهر حسن گریه می کند  🔸شاعر: _______________________ 🔹
1_52359595.mp3.mp3
3.05M
🌹 (س) 📋 با قل هو الله ست برابر علی مدد ✅ | #_۱۳۹۷ ✅ ''ع'' ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ با قل هو الله ست برابر علی مدد یا مرتضی ست شانه به شانه به یاصمد هستند مرتضی و خدا هر دو معتمد جوشانده ای ز نسخه عیسی ست این سند گردم کنند خونِ دم ذوالفقار را... [1] لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار یاعلی علی علی... شد پایمال خال و خطت آبروی چشم شد صرف نحوه ی نگهت گفت‌وگوی چشم از اشک شد تهی و پر از خون سبوی چشم گفتی بسوز در غم من، ای به روی چشم تا می‌درم لباس بپا کن شرار را...[2] یاعلی علی علی... در عهد تو طراوت می زد به هر بلد، علی مدد از خاک کشتگان تو باید سبو دمد، علی مدد مست است از قیام تو عَمر بن عبدوَد، علی مدد خورشید مست گشت و دو دوره اضافه زد، علی مدد دادی زبس به دست پیاله مدار را...[3] 1.2.3 یاعلی علی علی... من کیستم گدای تو یاثامن الحجج افتاده ام به پای تو یاثامن الحجج از کار من گره نگشاید کسی مگر دست گره گشای تو یاثامن الحجج * آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند هستند خاک پای تو یاثامن الحجج یاعلی علی علی... * تضمینی به شعر حافظ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ https://eitaa.com/emame3vom/37270
YEKNET.IR - roze - shabe avale ramezan - 1400.01.24 - narimani.mp3
3.6M
متن روضه 🍃روضه حضرت زهرا(س) ۱۴۰۰ 🍃 اهل مدینه فاطمه ام را نظر زدند 🎤کربلایی اهل مدینه فاطمه ام را نظر زدند با برق چشم خرمن جان را شرر زدند در اول ربیع خزان شد بهار من ماه مرا به آخر ماه صفر زدند از چوب، خون تازه روان شد به روی خاک از بس که با غلاف به پهلوی در زدند می رفت آب غسل نبی از کفن هنوز کاین قوم، دل به آب برای گذر زدند تا آمدم به خویش، جلالش کبود شد بدسیرتان جمال مرا بی خبر زدند هر قدر گفت دختر پیغمبرم مزن اهل مدینه فاطمه را بیشتر زدند این جای دست های فلانی فقط نبود این نقش را مسلَّم، چندین نفر زدند تاریکِ روشن دم صبح است موی او در شب چگونه خیمه سپاه سحر زدند معنی ورشکسته چو خواهی، مرا ببین سرمایه ی امید مرا از کمر زدند https://eitaa.com/emame3vom/41202
. 📋 قال الصادق، عشاق حسین ✔️ / حاج محمود کریمی ✔️ ✔️ "ع" ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ قال الصادق، عشاق حسین خون گریه کنید، بر داغ حسین ای آب حیات، کشتی نجات شاه عرصات، عالم به فدات بیچاره کسی که در خیالش ، سودای غم تو را ندارد درد دل عاشقم دوایی ، جز تربت کربلا ندارد آتش به جان همه ، عالم زدی یا حسین ای رحمت واسعه ، یا سیدی یا حسین ای تشنه شهید سر بریده دست از سر و از پسر کشیده ای آب حیات آل احمد ای کشتی امت محمد * رفتیم تصادفا به زلفت مارا سر پیچ و تاب کشتند گفتیم که چیست زندگانی مارا عوض جواب کشتند *شاعر: آتش به جان همه، عالم زدی یا حسین ای رحمت واسعه، یا سیدی یا حسین مانده بر روی زمین شاه مظلومان حسین نوحه خوانند انبیا در زمین کربلا ای کشته دور از وطن، دور از وطن، وای ای تشنه صدپاره تن، ای بی کفن، وای ای کشته ی خونین دهن، آقای من، وای https://eitaa.com/emame3vom/44275 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 👇
واحد (سنگ عقیق اگر بتراشم برای تو) - حاج محمود کریمی.mp3
13.23M
. 📃 سنگ عقیـــــق اگر بتراشم برای تو 🎙 از 🗓 در ۱۴۰۰ 📍 "ره" سنگ عقیق اگر بتراشم برای تو باید که از جگر بتراشم برای تو حالا که در ملائکه کس فطرست نشد من حاضرم پر بتراشم برای تو طوف سرت به شیوه حجاج جایز است پی واجب است سر بتراشم برای تو باشد که سوی مرقدت آزاد رو کنم از چوب سرو در بتراشم برای تو از اصفهان ضریح برایت بیاورند یک گنبد از گوهر بتراشم برای تو در مرقد تو لاله ی عباسی اورم فانوس از قمر بتراشم برای تو از والدین خادم درگه بیاورم قربانی از پسر بتراشم برای تو شاعر: حاج .
. وقتی بگو بخند تو در خانه جا نشد لفظ بیا ببند به زخمت روا نشد صبح دراز تو سر مغرب شدن نداشت مویت سفید گشت و رفیق حنا نشد قدری غذا بخور جگرم ریش ریش شد شاید که ماندی و سفرت از قضا نشد در خانه روسری به سرت قاتل من است قتل کسی به پارچه ای نخ نما نشد قحط طبیب شرم علی را مضاف کرد قحطی چنین پر آب عیان هیچ جا نشد جان خودم قسم که همین چند روز پیش گفتم که کج کنم سر این میخ را نشد پهلوی و روی موی و وضوی جبیره ات چون من بساط قتل کسی رو به را نشد .. .
. |⇦•مکن تقبیحِ من گر در نجف .. و توسل به صاحبِ ذوالفقار حضرت امیرالمومنین علی ابن ابیطالب علیه السلام _ حاج محمد سهرابی •ೋ ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ السَّلَامُ عَلَی مَنْ أَنْزَلَ اللَّهُ فِیهِ وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ (1) به درباری که جبرائیل اندازد کلاه آنجا اگر مردی به قدره نیمِ مژگان کن نگاه آنجا به غیر از یادِ او در محضرش تمهید (2) بی شرمی‌ست گنه دارد که فکرِ توبه باشی از گناه آنجا مکن تقبیحِ من گر در نجف از خنده سر مستم شُکوهِ گریه دارد خنده های قاه قاه آنجا مگر تا از غبارِ قبر او تاجی نهی بر سر چنان سگ ها بیفت ای بی نوا قدری به راه آنجا تشابُه ره به سِنخیت بَرَد آخر مشو نومید به مویش راه خواهی بُرد ای رویِ سیاه آنجا همین شبها امیدِ روشنایی دارم از چشمش به مژگانِ سیاهش بسته ام بختِ سیاه آنجا تمام اولیا را در نجف دیدیم و فهمیدیم به گرد مرقدش جمع‌اند مُشتی بی پناه آنجا تو ای "معنی" خجالت ساز کن از شیوه زشتت اگر دنیا و عقبایت دهد جز او نخواه آنجا شاعر: پر از سیاه و سپیدیم همچو عرصه شطرنج پر از نشاط و امیدیم و پر ز غصه و از رنج خرابه ایم و پر از مار و کژدم و اثر گنج بیا که ساعد و بازو و روی و پنجه و آرنج نهاده ایم چنان سگ سر مزار تو هر پنج شکسته می دمد از من دلی که ناله ندارد شکسته باد سری کز درت حواله ندارد خراب باد دلی کز رخت پیاله ندارد قلم، دوات و خط و کاتب و رساله ندارد مگر به باد رود جمله بر نثار تو هر پنج سکوتِ محض دویده است در خیال تبسم تبسمی که رسد خنده بر کمال تبسم نداد جاه تو بر عاشقان مجال تبسم حواس جمع شد از لطف پایمال تبسم حواس خمسه ما ذبح خنده دار تو هر پنج بریز در قدحم باده ای حکومت کامل بکش به صفحه من خطی از سلاسل باطل مرا خلاص کن از این سلاسلم ز مراحل وجود و نیستی و دوزخ و بهشت و منازل اگر تو حکم کنی می شود غبار تو هر پنج نبی نبی شده از تو ز توست مرسل مرسل تویی مفصل خالص تویی خلاصه مفصل چنین شده است مبرهن چنین شده است مسجل تشیع و حنفی مالکی و شافع و حنبل نهاده گردن خود زیر ذوالفقار تو هر پنج نجف به رقص درآرد مرا به رغم کسالت ز لطف کم نگذارد علی به رغم جلالت به اختیار کشیدم ز جبر خویش خجالت خلیل و موسی و عیسی و نوح و ختم رسالت نشسته در علم جبر و اختیار تو هر پنج برون علیست ز حرف و برون علیست ز اوصاف برون ز ننگ محیط و برون ز حیطه اطراف برون ز غیر به جز خود هم از خلائف و اسلاف بهشت و دوزخ و دنیا و هم جهنم و اعراف به هیچ نیز نیرزند بی کنار تو هر پنج چو جبرئیل به شوقت شکفته آید و رقصد چه جای عیب که چون من تو را ستاید و رقصد فقط نه دوست به مردن غزل سراید و رقصد به روز واقعه مرحب زره گشاید و رقصد حواس خمسه عالم به چنگ تار تو هر پنج درآ به مجلس ما بر خلاف رای ستیزان نشسته اند غلامان ستاده اند کنیزان به سلطه تا که نشستی نشست ناز عزیزان صراط و نامه اعمال و قبر و محشر و میزان قیام کرده تماما به افتخار تو هر پنج به اعتبار تو منبر به اعتبار تو گنبد به اعتبار تو آتش به اعتبار تو معبد به اعتبار تو شد هر که شد رسول مؤید خلیل و موسی و عیسی و نوح و حضرت احمد گرفته اند نبوت به اعتبار تو هر پنج اگر طهور شود منجسی به آب مضافی رسد عدوی علی از کدورتش سوی صافی ببند کام و مزن نزد شاه حرف اضافی بحار و مختصر و عروه و مکاسب و کافی عریضه ایست که افتاده در بحار تو هر پنج بیا که خون دلم میچکد ز خنجر بالغ به سلطه تو درآمد فلک بدون مبالغ شدی بدون مبالغ ز دست مسئله فارغ فقیه و صوفی و غداره بند و عام و نوابغ بدون دام شده یک سره شکار تو هر پنج چه لعبت است نمودی به دوستان نحیفت چگونه بار کشم زیر عشوه های ظریفت مرا به خواب نمیشد شوم به غصه حریفت بیا که ابرو و خال و خط و دو چشم شریفت هدر نموده مرا مثل خون به کار تو هر پنج به جز تو کیست در این بزم قدس لایتغیر به جز تو کیست به کیفیت اینقدر همه حیدر به جز تو کیست همه فرع و اصل و جزء و کل آخر حسین و زینب و عباس و اکبر و علی اصغر نشسته اند همه داخل مزار تو هر پنج شاعر: 1) تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۴، ص۱۴ بحارالأنوار، ج۹۷، ص۳۰۱ 2) معنی تمهید: مقدمه چینی ــــــــــــــــــ علی_علیه_السلام 👇
. |⇦•بیان لطیف و زبان دلفریب .. / و توسل به صاحبِ ذوالفقار حضرت امیرالمومنین علی ابن ابیطالب علیه السلام _ حاج محمد سهرابی ●━━━━━━─────── صَلِّ عَلَی عَلِیٍّ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ وَصِیِّ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِینَ السَّلاَمُ عَلَى صَاحِبِ الشَّفَاعَةِ فِي يَوْمِ الْوَرَى السَّلاَمُ عَلَى الْمَخْصُوصِ بِذِي الْفَقَارِ السَّلاَمُ عَلَى مَنْ عَجِبَ مِنْ حَمَلاَتِهِ فِي الْحُرُوبِ مَلاَئِكَةُ سَبْعِ سَمَاوَاتٍ السَّلاَمُ عَلَى النَّبَإِ الْعَظِيمِ‏ السَّلاَمُ عَلَى صِرَاطِ اللَّهِ الْمُسْتَقِيمِ‏ السَّلاَمُ عَلَى مَنْ أَنْزَلَ اللَّهُ فِيهِ وَ إِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ (1) *بخشی از زیارت مطلقه* بیان لطیف و زبان دلفریب و قالب لب خوش کرشمه نازک و عشوه غریب و لطف و غضب خوش حدیث زلف دراز تو کوته است از این رو که گفته‌ایم به هم اول معاشقه شب‌خوش بسی معاینه کردیم ای حقیقتِ صحت علیلِ کوی تو را وقت می‌شود به مطب خوش شعف به قافیه جفت است با نجف که بگوید درآ به رقص و نگه‌دار شرط و وضع ادب خوش گدای بزم تو نازد به خلد زآن که مدام است جلیس نازک و می دیرسال و حال طرب خوش بهای کشته دوبار است گر به ماه حرام است هلاک دوست شدن زین بود به ماه رجب خوش ببین ز برج اسد وضع کشتگان ضعیفت دلیل دلکش و قاتل شریف و حکم و سبب خوش ز مضجع تو بلند است آستانه انگور چرا نباشد از این اعتبار دور عنب خوش شبی ز برج اسد بر گدای خویش نظر کن سگی‌است ناخوش و دارد گمان خویش به رب خوش به یاد لعل لبت کز شکر خراج گرفته است به هیج جا نشود چون عراق حال رطب خوش حدیث عشق تو با ناکسان چگونه شود جفت رسید وصل خوش آن را که داشت اصل و نسب خوش ـــــــــــــــــ به جمعیت کفایت کرد امیرالمومنین ما را پریشانی وداعی کرد زین بحرِ یقین ما را به ذلت بر زمینش سر نهادیم و ثنا گفتیم به روز حشر با عزَت برون آرد زمین ما را غبارِ قبر او با آستین برگیر تا آن بت کشد بر آستانش در جزا از آستین ما را تمنا از علی هم صحبتی با اوست خود ورنه شفاعت می کند پیش از علی ، ام البنین ما را ز اعماق قرون از بین جمعیت تو را دیدیم تو هم ای ناز مطلق از همان بالا ببین ما را شاعر: 👇
. آنچه امید دهد توبه من را این است  پای العفو من از رحمت حق تضمین است من اگر بر سر این سفره طمعکار شدم  علت این بود که مهمانیتان رنگین است میزبان، سفره برای دل مهمان چیده  میهمان گر ننشیند سر آن توهین است تا که بیمار به لب آه کشد قبل همه  این طبیب است که آماده سر بالین است به من درد کشیده مده دارو آخر  بیشتر، ناز طبیبانه مرا تسکین است در سحر فیض عجیبی است که از برکت آن  چشم از خانه گریزان، سحر حق بین است هر که گوید سخنی لحظه افطار ولی  دم افطار فقط ذکر حسین شیرین است رمضان ماه حسین است خدا می داند  ربناهای مرا ذکر حسین آمین است حاجت هر که در این ماه بُود حج اما  دل ما را طلب کرب و بلا تسکین است .
. تو را کدام مدیح آورم که شخص رسول توراست همسر و دختر توراست شخص بتول زبان به اشهد اگر وا کنی کرامت توست فروع حسن تو کافی است بر قبول اصول کدام پله علم است تا که ذیل تو نیست؟ غلام کوی تو معقول و خادمت منقول به ضرب سکه کجا شان ضرب شمشیر است؟ جز این درم که علی از کرم نموده قبول زبان بگو به دهان سنگ شو حمیرا را که این فضیلت عظمی نمی رسد به فضول کسی به معرفت دختر تو راه نیافت بلی همیشه ز مجهول می دمد مجهول به هر مقام که دیدم مقام مسئول است بجز گدای درت کاو نمی شود مسئول ببخش دنیی و عقبی به معنی مسکین بدار کوکب ما را مصون ز ننگ افول .
3. مست و مستور.mp3
3.21M
📋 مست و مستور از آبشخور هم می نوشند ✅ / حاج محمود کریمی ✅ ۱۳۹۶ ✅ "ع" ✅ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مست و مستور از آبشخور هم می نوشند چه عجب، گر به نجف مرقد زینب باشد هر شب از کودکی‌اش، داشت سلامی به حسین عشق خوب است، که چون عیش مرتب باشد ✍ ......‌‌‌ ها علی بشر کیف بشر    ربه فیه تجلی و زهر مانده عالم همه در حیرتِ تو که بشر می‌شود اینگونه مگر!؟؟ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
. 🎤 وقتی بگو بخند تو در خانه جا نشد لفظ بیا ببند به زخمت روا نشد صبح دراز تو سر مغرب شدن نداشت مویت سفید گشت و رفیق حنا نشد قدری غذا بخور جگرم ریش ریش شد شاید که ماندی و سفرت از قضا نشد در خانه روسری به سرت قاتل من است قتل کسی به پارچه ای نخ نما نشد قحط طبیب ، شرم علی را مضاف کرد قحطی چنین پر آب عیان هیچ جا نشد جان خودم قسم که همین چند روز پیش گفتم که کج کنم سر این میخ را نشد پهلوی و روی موی و وضوی جبیره ات چون من بساط قتل کسی رو به را نشد .. ✍ .👇
4_6001390203934082700.mp3
4.42M
📋 مردی غروب کرد وقتی افق شکست ✔️ / حاج محمود کریمی ✔️ ✔️ "ع" ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مردی غروب کرد وقتی افق شکست خورشید دیگری جای پدر نشست او یک امام بود هر چند بی قیام او یک رسول بود جبریل شاهد است در آخرین کلام حرفش نماز بود او جعفر خداست ، پیری که بود و هست از ترس بشکند دشمن نماز او این یک نماز نیست تیغی ست روی دست از پای منبرش بستند دست او قومی عبا به دوش جمعی قلم به دست آتش چه می کند با خانه ی خلیل کاذب چه می برد از صادق الست حرف از ثواب شد تشییع آمدند ای دهر نابکار ای روزگار پست زیر جنازه اش جمعند عده ای فامیل بی نماز یا با نماز مست کاش از ره ثواب جمعی به کربلا تشییع شاه را بودند پای بست وقتی افق شکست رأسی طلوع کرد منبر سنان شد و واعظ بر آن نشست شاعر: ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .
. 📋گیرم هزار کعبه خدا خلق می نمود (ع) ............................................. به ساحتی که کند جبرئیل عرض ارادت گر از سگان علی نیستی برو به سلامت ز آفتاب قیامت گرت هوای جدایی است غبار قبر علی باش تا قیام قیامت کدام نشئه روحانی است شارح شاهی که در نماز شب دفن خویش کرده امامت شاعر: ✍ گیرم هزار کعبه خدا خلق می نمود چنگی به دل نمی زد اگر مرتضی نبود ما را نوشته اند گدایان مرتضی بر روی سینه حک شده این لوح یاد بود شایسته است رو به نجف ، عاشق علی شب را سحر کند همه در حالت سجود روح الامین ز جانب حق ذاکر علی است گهگاه اگر به سمت نبی می کند فرود ما را ز خاک پای علی آفریده اند در کثرتیم اگر همه از وحدت وجود تنها امیر هر دو جهان گشته مرتضی کوری چشم دومی و آن زن حسود حاجی به دور کعبه و ما دور مرتضی حج ها بدون حب علی واقعا چه سود ؟! من خاک پای هر که شده زائر علی بر زائران خاک نجف رحمت و درود رفتم بهشتِ مشهد و کرب و بلا ولی خاک بهشت هم به دلم چون نجف نبود حال دلم بد است ، نجف روزی ام کنید رحمت به شاعری که به شعر این چنین سرود : ” چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است “ ایوان طلای یار ، دل از عاشقان ربود با ذکر یا علی ز جهان محو می کنیم آل سعود روزی و روز دگر یهود شاعر : ✍ ............................................. حاج مسعود پیرایش .👇