eitaa logo
امام حسین ع
27.3هزار دنبال‌کننده
432 عکس
2.3هزار ویدیو
2.2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. ۱۲۱۷ شد فلک مست نگار نازنین آسمان، محو تماشای زمین آمده دسته گُلِ ام البنین صورت و صولت امیرالمومنین این پسر باشد چراغ عالمِین از طفولیت بوَد مست حسین **** فاطمه! زیبا پسر آورده‌ای بر علی، شیری دگر آورده‌ای بر بنی هاشم قمر آورده‌ای بحر عصمت را گوهر آورده‌ای مصحف رویش به قرآن دیدنی‌ست دست و بازویش چو گل بوییدنی‌ست **** خنده بر لبهای مولا آمده در بهاران، یاس زیبا آمده بهتر از یوسف، به دنیا آمده از برای خیمه سقا آمده بهر تبریک آمد از ره جبرییل مات و مبهوت تماشایش خلیل **** ماه، سرگردانِ ماه روی او در فضا پیچیده عطر و بوی او دل اسیر حلقه‌ی گیسوی او اولیا خدمتگذار کوی او این پسر دردانه‌ی بیت ولی‌ست این علمدار حسین بن علی‌ست **** ماسوا غرق عطای این پسر زندگی ما فدای این پسر عالم و آدم گدای این پسر در دل صدیقه جای این پسر این پسر لبریز جام اهل بیت می‌برد دل از تمام اهل بیت **** تا بود او کس نمی‌بیند غمی دور زنها نیست یک نامحرمی بعد او هر چشم، گردد زمزمی کودکان را نیست دیگر همدمی بعد او قدّ حسینی خم شود بعد او هر معجری محکم شود **** ✍ .
السلام علی اول قتیل من سلاله الخلیل ـــــــــــــــــــــــــ بهار می‌چکد از خنده‌های اربابم بنفشه شور گرفته برای اربابم هزار لاله و نسرین به دشت سینه من به رقص آمده از یک نوای اربابم شنو که هلهله اهل آسمان گم شد میان زمزمه ربنای اربابم دخیلِ بند دلم بسته شد به خانه او وَ منتظر به کمی از عطای اربابم به هوش خیل خماران که اکبر آمده است مگو علی که دوباره پیمبر آمده است ببین که خیل ملائک گدای چشمانش و بسته‌ی سر زلفش دل عمو جانش جمال او نبوی صولتش ولی‌الله وَ عمه بوسه بگیرد ز لعل و دستانش به روی چهره‌ی لیلا نشسته مروارید و طفل کوچک و نازش به روی دامانش جمال او همه نور و وجود او همه شور فدای عارض ماهش دل محبانش چه می‌شود به گدایی او رسم امشب به حاجتم برسم از عنایت زینب منم که سائل آل کریم طاهایم غلام حلقه بگوش علی و زهرایم گدای لطف حسن مستمن مهر حسین قرین جود و عنایات و عشق مولایم دلم مدینه سرم کربلا خودم اینجا گدای گوشه نگاه عزیز لیلایم به شوق روی نگارم دلم شده تسخیر اگر اجازه دهد من به نغمه می‌آیم وَ نغمه دل زارم ز عمق عمق جگر فقط همین کلمه سیدی علی اکبر ترانه لب مستم مدد علی اکبر توان و نیروی دستم مدد علی اکبر به جز محبت او با عنایت زهرا ز هر چه غیر گسستم مدد علی اکبر مدد ز دست و دمش می‌کنم طلب آری اگر چه توبه شکستم مدد علی اکبر ز کودکی که شدم خادم حریم علی به سائلی بنشستم مدد علی اکبر علی اکبر لیلا قرار قلب حسین شبیه حضرت طاها بهار قلب حسین الا که روح و روانی عزیز لیلایی امیر کشور جانی عزیز لیلایی اسیر دیدن رویت بود مه کنعان تو بهتر از همگانی عزیز لیلایی جمال و صولت تو ای علی ارشد عشق ز مصطفی است نشانی عزیز لیلایی تمام حاجت من روز محشر این باشد مرا به خویش بخوانی عزیز لیلایی برای حضرت لیلا ضیاء عینی تو پیمبر و علی و مجتبی، حسینی تو نشسته‌ام که ز دست تو حاجتم گیرم برای کرببلا برگ رخصتم گیرم نشسته‌ام به ره و همچو سائلی تنها برای روز جزا فرّ و عزتی گیرم برای بردن نام شما که چون عسل است به نام مادرتان وقت و فرصتی گیرم مرا به لقمه نانی بیا و مهمان کن گدای خود کن و بر عالمی تو سلطان کن بگو ز قصه‌کرببلا برای دلم بگو ز غربت در خیمه‌ها برای دلم بگو ز العطش و اشک مخفی عباس بگو ز همهمه بچه‌ها برای دلم بگو ز ضرب عمودی که آمد و ناگاه شکست فرق تو چون مرتضا برای دلم بگو ز حالت عمع دمیکه آمد و دید شکسته پهلویت ای دلربا برای دلم چگونه تا حرم ای نازنین تو را بردند مگو که جسم تو را قطعه قطعه می‌بردند ــــــــــــــــــــ ✍ .
السلام علی اول قتیل من سلاله الخلیل ــــــــــــــــــــ دل را اسیر لطف یاری آفریدند مشمول احسان نگاری آفریدند در جسم ما از روح ربانی دمیدند هم جسم و هم جانرا بهاری آفریدند دل‌های ما را جملگی مشتاق مشتاق مشتاق و در عین خماری آفریدند خاک گل ما را گرفتند از گل عشق ما را تماماً افتخاری آفریدند گر بنگری در خلقت افلاک تا خاک این جمع ما را ذوالفقاری آفریدند ما را اسیر ذوالفقار عشق کردند در ظل جود خاص باری آفریدند دل‌های ما را با غم دلبر سرشتند راحت بگویم با غم اکبر سرشتند نفروشم امشب حالت شیدائیم را در جمع مستان کسوت شیدائیم را گر دلبرم شاهنشه نسل جوان است نذر غمش سازم دل رسوائیم را نوکر نه، ذاکر نه، هستم خاک پایش او داده بر من منسب آقائیم را شوریدگی آوارگی دل بیقراری دارم من از او این دل هرجائیم را تصویر سیمایش که نقش سینه‌ام شد بانی شده این گردش صحرائیم را چشمان من بی اختیار از عشق او خیس می‌داند او این حالت دریائیم را امشب که مست و عاشق و بیتاب هستم پائین پای حضرت ارباب هستم دردم مداوا می‌شود با یک اشاره یک حاجت آوردم و آن‌هم یک نظاره افکنده سر باشم و با کشکول خالی حلقه بکوبم با دلی پر از شراره ای اولین تندیس عشق بیت ارباب ای خاک نعلین تو یک دنیا ستاره دریا اسیر چشم تو باشد همیشه یاقوت هم لب تشنه لعلت هماره خورشیدی و از ماه آل هاشمیون دل می‌بری هر لحظه بین گاهواره من کشتی طوفان‌زده در حال غرقم تو ساحل عشقی بده اذن کناره ای با شکوه ای با صلابت ای دلاور ای ذکر اهل آسمان شهزاده اکبر بر جلوه‌ی طاهائی‌ات الله اکبر بر شوکت مولائی‌ات الله اکبر بر عصمت و جود و عروجت بین محراب بر صولت زهرائی‌ات الله اکبر شاگرد ممتاز کریم آل طاها بر این همه آقائی‌ات الله اکبر وقتی که جنگ و معرکه باشد نفس‌گیر بر ضربه‌های غائی‌ات الله اکبر بر خط و خال و خلق و خلق و منطق تو بر آنهمه لیلائی‌ات الله اکبر لیلا رخان مجنون صفت مبهوت رویت بر حسن و دل آرائی‌ات الله اکبر ای گیسویت زنجیر دل‌های فقیران ای تحت امر تو تمامی امیران دلبرترین‌ها دل به چشمان تو دادند دل‌های ما را هم به دستان تو دادند آغاز ما را فاطمی کردند و زان پس در انتها از حسن پایان تو دادند در سفره‌هامان آب، مهر یاس حیدر آری قسم از لطف و احسان تو دادند گر نان ما از سفره ارباب آمد آن لقمه نان را هم به فرمان تو دادند ای غیرتت همدوش سقای عشیره بر ما نشان از جود دامان تو دادند ظلمت زده حیرت زده بودیم اما ما را به ماه روی تابان تو دادند پائین پایی و به روی چشم مایی ای زاده لیلا به هر دردی دوایی آئینه دار مصطفایی ای علی‌جان تو انعکاس لا فتایی ای علی جان تو بر بلدای کرامت جای داری آری ز نسل هل اتایی ای علی جان تو از رجال صادقی در ((عاهدوا الله)) بی شک تماماٌ مجتبایی ای علی جان مجنون مثال من هزارانند اما تو یک تنه دل میربایی ای علی جان آغوش تو معراج یک طفل سه‌ساله‌است می ریزد از تو با صفایی ای علی‌جان وقت کرامت کردنت ای مظهر عشق زیباترین شغلم گدایی ای علی جان ای حیدر کرببلا بر ما کرم کن در یک شب جمعه مقیم در حرم کن ـــــــــــــــــــــــــ ✍ .
السلام علی اول قتیل من سلاله الخلیل ــــــــــــــــــــــــــــــــ خبر آمد خبری که دل ما شیدا شد خبر آمد که حسین ابن علی بابا شد خبر آمد که مدینه شده لبریز سرور وَ دل اهل ولا غرق تمناها شد خبر آمد که دل عرش به شور آمده است جان عشاق گرفتار گل لیلا شد خبر آمد و گدایان همگی جمع شدند روزی این همه سائل کرم زهرا شد خبر آمد که خبر دار کنید عالم را که دوباره گل رخسار نبی پیدا شد بی خبرهای جهان غافل از عشقند بلی که رسیده است علی ابن حسین ابن علی +++ همه آینه ها مات رخ و سیمایش سرمه اهل سماوات غبار پایش به سر گیسوی او سلسله بندان دل است دل داوود بود شیفته آوایش جان عشاق سپندی است به شوق رخ او بحر عشق است دو چشمان چنان دریایش زیر شمشیر غمش رقص کنان را عشق است که ز گلخنده او خنده کند بابایش دل بی تاب بیارید که تابش بدهد وَ بود داروی هر غصه و غم آوایش اگر از جانب او فیض به سائل برسد زورق جان و دل خسته به ساحل برسد +++ باید ای دل ز علی اکبر لیلا دم زد باید از شور جنون میکده را برهم زد نور شهزاده ارباب درخشیده شد و عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد در میخانه گشوده است بیائید همه ... که نباید ز می آل پیمبر کم زد پسر حضرت ارباب کرم آمده است که به وادی کرم طعنه به هر حاتم زد مصطفی خصلت و زهرا صفت و حیدر خو طلعت نیکوی او طعنه به جام جم زد دل اگر هست بیارید و به پایش ریزید همه با شوق علی شور جنون انگیزید +++ دل و دینم به فدای تو اذان گوی حسین این منم عبد و گدای تو اذان گوی حسین دل ارباب مرا خوب به هم می ریزد نفس و بانگ صدای تو اذان گوی حسین خاطر عمه سادات به تو وابسته وَ بود غرق صفای تو اذان گوی حسین گوشه چشمی کن و بنگر که شده شیدایی دل دیوانه برای تو اذان گوی حسین دل سُکان سماوات تلاطم می کرد پیش هر اوج نوای تو اذان گوی حسین چشم بد دور از آن قامت دلجوت علی که شده عرش پر از رایحه موت علی +++ غرش تیغ به دست تو خود حیدر بود لشگر از هیمنه ات توده خاکستر بود هر که می دید رخت محو جمالت می شد که رخت آینه صورت پیغمبر بود لحن تسبیح حَسَن می چکد از تسبیحت وَجَناتت همگی چون حسنی دیگر بود گاه میدان زدنت معرکه غوغامی شد ذکر پیشانی تو فاطمه اطهر بود رجز یا علی ات خصلت طوفانی داشت با تو میدان نه که میدان که خود محشر بود هم گل عارض تو غارت دلها می کرد هم ید حیدریت محشر و غوغا می کرد +++ مددی زاده ارباب گرفتار توایم سائل روز و شب کوچه و بازار توایم یوسف حضرت ارباب تماشا داری با کلاف دل بیچاره خریدار توایم تو طبیب دل بی تابی و ما بی تابیم دیر وقتیست که ما یکسره بیمار توایم روز محشر که سر از خاک لحد برداریم بعد از ارباب همه طالب دیدار توایم پای شش گوشه بخوان، حال حرم میخواهیم ما سیاهی سپاهیم و ز انصار توایم دل ما میل حرم دارد و بی تاب شده دل ما تنگ گل حضرت ارباب شده ــــــــــــــ ✍ .
. ولادت امام زمان عجل الله خبر رسید که امشب خدای ناز آمد به شهر سامره آن یار دلنواز آمد خبر رسید که دلدار رفته باز آمد عزیز فاطمه با نغمه حجاز آمد           حکایتی است ز والشمس پرتو رویش           حکایتی است ز واللیل حلقه مویش کسی که آمده امشب امام ما مهدی است بگو به ماه که ماه تمام ما مهدی است صفا و رکن و مقام ما مهدی است نماز ما و قعود و قیام ما مهدی است           سزد ملک به سر کویش اعتکاف کند           به دور کعبه گهواره اش طواف کند بروی دامن نرجس شکفته نرگس ما بیا که بوی خدا می وزد به مجلس ما ز راه آمده امشب انیس و مونس ما بگو که بی کسم از راه آمده کس ما           نماز خوانده ام امشب به قبله رویش           به سجده هستم و محراب من دو ابرویش نجات عالم و آدم به یک اشاره توست دو چشم حور و ملک محو در نظاره توست بهشت ما بخدا چشم پر ستاره توست منم که چشم امیدم به گاهواره توست           غریب مانده ام ای آشنا نگاهم کن           ز گاهواره ات ای دلربا نگاهم کن تو کیستی که بود بی قرار منتظرت تو کیستی که بود انتظار منتظرت تو کیستی که بود اقتدار منتظرت تو کیستی که بود ذوالفقار منتظرت           بیا و سر بده ای وارث رسول الله           ندای اشهد ان علی ولی الله تویی که در دل ما نقش بسته تمثالت فدای لحظه حجت فدای اعمالت تو حاجی و همه حاجیان به دنبالت تو کعبه و حجر الاسودم بود خالت           شنیده ای تو به گوشت سلام ابراهیم           مقام تو به کجا و مقام ابراهیم فدای چشم تو بر من دو چشم خود وا کن مرا به چشم تماشاییت تماشا کن بیا و با من مسکین کمی مدارا کن دل مرا به خم زلف خویش پیدا کن           شدم زحجر تو چو لاله های صحرایی           کشیده عشق تو آخر مرا به رسوایی سرود و هلهله در عالمین آمده است عروس فاطمه را نور عین آمده است دوباره فاتح بدر و حنین آمده است ندا رسید دوباره حسین آمده است           هزار یوسف مصری به راه افتاده           ز عشق یوسف زهرا به چاه افتاده همین که ما سر راه توییم ما را بس اسیر زلف سیاه توییم ما را بس قتیل نیم نگاه توییم ما را بس همین که ما به پناه توییم ما را بس           کجایی ای که به ما داده ای تو ره توشه           کنار علقمه ای یا کنار شش گوشه                     حاج ✍    شعبان ۱۴۳۹ه.ق ۱۳۹۷ه. ش .
. صلوات_الله_علیه ۳۰۷ به مناسبت ایام زیارتی مخصوص امام رضا جان علیه السلام (جلوه اول) یابن شبیب گریه کن از غربت حسین در کربلا شکسته شده حرمت حسین شد زخم از مصیبت او پلک چشم ما خنده رود ز لب چو شود صحبت حسین بر تن نداشت جد غریبم توان و تاب یابن شبیب ذکر لبش بود آب آب یابن شبیب نیزه به حلقوم دیده شد چون گوسفند سر ز تن او بریده شد یابن شبیب پیکر جد غریب ما در زیر نعل اسب به هر سو کشیده شد یابن شبیب چکمه به پهلوی او زدند در پیش عمه چنگ به گیسوی او زدند یابن شبیب جد غریبم کفن نداشت یوسف به قعر چاه ولی پیرهن نداشت از بس که زخم بر روی زخم دگر زدند یک جای سالمی به تمام بدن نداشت یابن شبیب سنگ بر آئینه دیده ای؟ جای سم ستور به یک سینه دیده ای؟ یابن شبیب گریه به جز داغ او مکن این راز را به پیش کسی بازگو مکن ناموس جد ما روی تل با اشاره گفت ای بی حیا حسین مرا زیر و رو مکن یابن شبیب تیغ به حنجر کشید شمر سر روی پای فاطمه بود و برید شمر یابن شبیب آتش قلبم زبانه زد نامحرمی به عمه ی ما تازیانه زد هر دختری بهانه ی بابا گرفته بود دشمن حیا نکرده و باهر بهانه زد یابن شبیب لاله ی پژمرده دیده ای یابن شبیب طفل کتک خورده دیده ای ✍ ..... ۳۰۸ (جلوه دوم) یابن شبیب یاد کن از پیکر حسین ضجه بزن برای تن بی سر حسین عالم اگر بمیرد از این غصه کم بود کف می زدند دور و بر خواهر حسین از خیمه تا به تل به زمین خورد عمه ام یابن شبیب دست به سر برد عمه ام یابن شبیب شام غمم بی سحر شده یاس علی به نیزه و،بی برگ و بر شده یابن شبیب بعد هجوم سنان و تیر در زیر پای اسب تنش نرم تر شده یابن شبیب قتلگهش تنگ بوده است دور و بر حسین پر از سنگ بوده است یابن شبیب گل ته گودال دیده ای؟ قرآن پاره پاره و پامال دیده ای؟ هنگام دست و پا زدنش دست می زدند یابن شبیب غارت و جنجال دیده ای؟ تنها نه آنکه بر بدنش سنگ خورده است بر صورت و محاسن او چنگ خورده است یابن شبیب بال و پرم درد می کند از سوز روضه هاش سرم درد می کند یابن شبیب طفل سه ساله به ناله گفت از تازیانه ها کمرم درد می کند یابن شبیب غارت گهواره دیده ای؟ یابن شبیب کودک آواره دیده ای؟ یابن شبیب زخم تنش سخت وا شده پیش از سنان،سه شعبه بر آن سینه جا شده یابن شبیب زانوی قاتل به سینه بود در پیش چشم عمه سر از تن جدا شده مذبوح را کسی ز قفا سر نمی برد از مرغ زنده هیچ کسی پر نمی برد ✍ ..... ۳۰۹ (جلوه سوم) یابن شبیب خون به دل اهل عالم است چشمان عرشیان همه از اشک پر نم است از بس که داغ بر جگر ما گذاشتند هر روزِ ما ز غصه‌ی جدم مُحرّم است بی اختیار اشک شود جاری از دوعین مثل زمان جاهلیت کشته شد حسین یابن شبیب حمله به پیکر شروع شد از قتلگاه گریه‌ی مادر شروع شد یابن شبیب نحر گلو را ندیده ای او زنده و بریدن حنجر شروع شد یابن شبیب بسمل پرکنده دیده ای بر روی خاک جسم پراکنده دیده ای یابن شبیب داغ برادر چه سخت بود یابن شبیب خنده به خواهر چه سخت بود یک جای سالمی به تن جد ما نبود در قتلگاه بوسه به حنجر چه سخت بود یابن شبیب یوسف ما بین چاه بود یک عده گرگ دور و بر قتلگاه بود یابن شبیب پیکر جدم ز هم گسست آن لحظه ای که شمر روی سینه اش نشست زانو گذاشت شمر ولی قبل از این سنان با زور نیزه سینه‌ی جد مرا شکست یابن شبیب خرد شد آیینه‌ی حسین با مرکب آمدند روی سینه‌ی حسین یابن شبیب عمه‌ی ما داغدیده بود باقدّ خم کنار تنی سربریده بود می‌خواست تا زمین نخورد بین ازدحام امّا توان نداشت، ز بس که دویده بود یابن شبیب شعله به هفت آسمان زدند با کعب نیزه بر بدن عمه جان زدند ...... (جلوه چهارم) یابن شبیب جان من از غصه بر لب است اشکم برای غصه و غمهای زینب است جدم اگر که ماند تنش زیر دست وپا زینب نظاره گر به به تن زیر مرکب است وقت غروب بود که شد آسمان کبود چادر به پای عمه‌ی ما گیر کرده بود یابن شبیب ز گریه خودت را رها مکن گریه ز داغ کرب و بلا، بی‌صدا مکن یابن شبیب عمه‌ی ما رو به شمر زد می‌گفت اینچنین سر او را جدا مکن با چند ضربه بود گلو را برید شمر سر را گرفت رو به حرم می‌دوید شمر یابن شبیب عمه‌ی ما سربه زیر شد یک نصف روز از غم و از غصه پیر شد با شمر هم کلام شدن حق او نبود امّا سر حسین دگر ناگزیر شد یابن شبیب غم تب و تابش گرفته بود عباس رفت پس که رکابش گرفته بود؟ یابن شبیب قلب من از غصه آب شد بی حرمتی به همسر جدم رباب شد یابن شبیب عمه ما دست بسته بود با تازیانه وارد بزم شراب شد روزم ز غصه مثل شب تار می‌شود وقتی که صحبت از سر بازار می‌شود بازار بود و طعنه و دشنام و هلهله یابن شبیب عمه ما بود و سلسله بر اشک های مادر بی شیر کف زدند بدتر از اینهمه کف و شادی حرمله یابن شبیب ز غربت یک زن شنیده ای برروی نیزه کودک ششماهه دیده ای* 👇
امام حسین ع
. 🏴 وَبَشِّرِ ٱلصَّـٰبِرِینَ ٱلَّذِینَ إِذَاۤ أَصَـٰبَتهُم مُّصِیبَة قَالُوا۟ إِنَّا لِلَّهِ وَإِنّ
. کاش اینجا داشت تکه سایه بانی لااقل کاش میدادند بر گریه زمانی لااقل کاشکی می شد بریزی آب بر قبر حسن کاش اینجا داشت شب ها روضه خوانی لااقل کاشکی می شد کنار قبر صادق سینه زد کاش می شد تاسحر اینجا بمانی لااقل کاشکی می شد بگویی با نگهبان بقیع زائران را خوب می شد که نرانی لااقل کاش می شد آشکارا ریخت هنگام غروب پشت دیوار بقیع اشک روانی لااقل کاش میدادیم با یک روضۀ ام البنین قلب سنگی نگهبان را تکانی لااقل کاش در خاک بقیع اذن زیارت داشتیم کاشکی وقت نماز٬ آنهم جماعت داشتیم آخرش آقا به این تقدیر پایان می دهد خاتمه بر غصه قلب پریشان می دهد مطمئنم او بیاید کار عالم دست ماست ساخت و ساز حرم را دست ایران می دهد کارفرما مهدی و ما پارکابش می شویم اولش نقشه برای صحن و ایوان می دهد گنبد و گلدسته و ایوان طلایی می شود چون طلای این سه را شاه خراسان می دهد چونکه بعدش زائرِ اینجا فراوان می شود قطعاً اذن ساخت دهها شبستان می دهد هرچه سینه زن بیاید در حرم جا می شود دورتا دور رواق و صحن غوغا می شود صبح و ظهر و عصر این صحن و سرا هم دیدنیست روی گنبد پرچم یا مجتبی هم دیدنیست چشم دل هم بسته باشد چشم سر باشد بس است در مدینه چارتا نور خدا هم دیدنیست می شود یک پنجره فولاد در این صحن ساخت در میان کاسهٔ آبی شفا هم دیدنیست چارتا خورشید پیش هم تلألو می کنند چارتا خورشید این صحن و سرا هم دیدنیست در زیارتنامه خواندن زیر چتر آرزو بین قاب نور ایوان طلاهم دیدنیست از روی گلدسته های صحن زیبای بقیع تابش گلدسته های کربلا هم دیدنیست مسجدی باید به نام حضرت سجاد ساخت گوشه این صحن باید پنجره فولاد ساخت حیف اینها آرزوهای قلوب مضطر است حیف اینها بغض جاری دوتا چشم تر است ای بقیعی که پُر از گرد و غباری خود بگو در کدامین گوشه از خاک تو قبر مادر است در کجایت نیمه شب ها مرتضی سینه زده در کجایت رد پای اشک های حیدر است گرچه خاک تو پُر از درد و غریبی و غم است کربلا در غربت و در غصه چیز دیگر است گرچه در قلب تو خوابیدند یک عده غریب کربلا آرامگاه لاله های پرپر است گرچه دیدی که حسن را تیرباران می کنند کربلا هم شاهد حلقوم خشک و خنجر است من نمیدانم که محسن هست آنجا یاکه نه در عوض کرببلا قبر علی اصغر است در دل تو بغض سقا نیست قطعاً ای بقیع یک جوان ارباًارباً نیست قطعا ای بقیع ✍ .......... و توسل هشتم شوال قربونِ گنبد و بارگاهِ تخریب شدۀ بقیع .. ای آقام آقام .. اصلا باب بود تخریب کردن به آتش کشیدن تو مدینه .. اینجا گنبد و گلدسته ها رو خراب کردن .. آی گریه کنا یه روزی هم تو همین مدینه هیزم جمع کردن آمدن درِ خانۀ زهرا سلام الله علیها .. نانجیب صدا زد وَ اَلَّذِی نَفْسُ عُمَرَ بِیدِهِ لَیخْرُجَنَّ أَوْ لَأُحْرِقَنَّهُ عَلَی مَا فِیه ..(1_2) یا اهالی خانه از خانه خارج می شوند یا خانه را با هر چه در آنست به آتش می کشم .. نانجیب چنان با لگد به در زد .. راوی میگه در افتاد رو مادرِ سادات .. این چهل نفر از رو در رد شدن .. منبع: 1)الاحتجاج شیخ طبرسی، ج۱، ص۸۰ 2)بحارالأنوار مجلسی، ج۳۰، ص۳۴۹ .
. مرثیه به‌مناسبت سالروز نه ضریحی، نه رواقی و نه سقاخانه ای چشم‌ها چیزی نمی‌بینند جز ویرانه‌ای زائری اینجا نخواهد دید صحن و گنبدی کفتری اینجا نخواهد خورد آب‌ودانه‌ای سنگ اگر باشد در اینجا آب خواهد شد دلش کوه خواهد بود اگر اینجا نلرزد شانه‌ای روضه ممنوع است، حتی بی‌صدا و زیر لب! پاسخش چوب است وقتی که بجنبد چانه‌ای روز و شب گرم طواف قبله‌های خاکی‌اند با دوچشم کاسه‌ی خون دسته‌ی پروانه‌ای «بشکند دستی که ویران کرد این گلخانه را» عاقبت آباد می‌بینیم این ویرانه را دردهای ما درِ این خانه درمان می‌شود چون‌که درد شمع با پروانه درمان می‌شود ننگ بر آن دل که این‌جا آمد اما درد او زیر بار منّت بیگانه درمان می‌شود تا نفس دارم در این خانه خواهم بود و بس چون کبوتر در میان لانه درمان می‌شود سر به خاک ای‌کاش بگذارم برای گریه‌ام حال هر آشفته‌ای با شانه درمان می‌شود تازه فهمیدم که در ویران‌نشینی حکمتی‌ست ساکن ویرانه در ویرانه درمان می‌شود ظاهرا ویرانه، اما «خانه‌ی امید» ماست روز آبادانی این صحن خاکی عید ماست چارگل از فاطمه در این چمن خوابیده‌اند از غریبان‌اند، گرچه در وطن خوابیده‌اند چار رکن عالم ایجاد، بی‌شمع‌وچراغ سال‌های‌سال در این انجمن خوابیده‌اند هر یکی مسموم زهر بی‌وفایی‌ها شدند با دلی آکنده از رنج و محن خوابیده‌اند در هیاهوی سکوت قدرنشناسان شهر جمعی از پروردگاران سخن خوابیده‌اند «خوش هوای دلکشی دارد گلستان بقیع ساکنانش جمله با یک پیرهن خوابیده‌اند» غم به دل‌ها می‌رسد چندین برابر در بقیع روضه دارد حضرت زهرای اطهر در بقیع سرّالاسرار خدا اینجاست، پس در بسته است راه در دنیای او چندین برابر بسته است فاطمه در عرش مهمان خداوند است و بس در مقام قُرب او جبریل هم پربسته است هرکسی را نیست اذن گریه بر ناموس حق روضه‌های او خصوصی شد، اگر در بسته است جز پریشانی ندارد حاصلی بی‌مادری چون تمام نظم هر خانه به مادر بسته است از همان روزی که زهرای علی سردرد داشت روضه‌های فاطمیه غالباً سربسته است... یک‌نفر هر روز می‌آید زیارت می‌کند آن‌که روزی این حرم‌ها را مرمت می‌کند ماه پنهانی و از مهر تو هرجا روشن است هم‌زمین، هم‌آسمان، هم‌عرش‌اعلی روشن است با امید انعکاس جلوه‌ای از نور تو چشم هر آیینه از فیض تماشا روشن است از همه دل‌سردم، اما در دلم با یاد تو شعله‌ای دارم که تا روز مبادا روشن است « مدعی گوید که با یک‌گُل نمی‌آید بهار؟ » این‌معما پاسخش سخت‌است، اما روشن است یک‌نفر می‌آید و دنیا گلستان می‌شود هرچقدر امروز تاریک است، فردا روشن است عاقبت یک‌روز این غم‌خانه احیا می‌شود صاحب ایوان‌طلاها و حرم‌ها می‌شود ✍ .
. سلام الله علیکِ یا بنت موسی ابن جعفر ــــــــــــــــــــ آسمانیان محوِ این شکوه ربانی خیل انبیاء ماتِ این جلال نورانی رحمت خداوندی می‌چکد چو بارانی در حلول ذیقعده کهکشان چراغانی دست خاکیان امشب سوی آسمان بالاست راه آسمان باز از فیض دختر موسی‌ست روی دامن نجمه می‌درخشد این گوهر می‌درخشد این گوهر فوق انجم و اختر با شمیم او پیچید عطر زهره اطهر فاطمه‌ست و معصومه از سلاله کوثر بین حُجره نجمه عطر یاس پیچیده از جبین او نوری بین حُجره تابیده با دلت تماشا کن جلوه‌های زهرا را هم ملیکه‌ی قم را هم شفیع فردا را هم انیس مادر را هم بهشت بابا را سائل کراماتش کل اهل دنیا را چونکه مولد زهرا عید و روز مادر شد عید خواهر سلطان عید روز دختر شد دختری که از یمنش شهر قم شده کریم در حریم او دستم روی سینه در تعظیم لحظه‌های من در قم می‌شود گُلِ تقویم قطره‌های اشکم را می‌کنم به او تقدیم من دخیل احسانت ای صَبیه‌ی موسی من گدای بازارت ای عطیه‌ی موسی زنده می‌شود عالم از دَم تو ای بانو ای دوای هر دردی، مرهم تو ای بانو تشنه‌ایم و دنبال زمزم تو ای بانو فخر و عزت ایران پرچم تو ای بانو سرپناه ما زیر پرچم شما باشد منصب گدای تو خادم‌الرضا باشد دل به محضرت بانو کاملاً ادب دارد شوق و میل پابوسی صبح و ظهر و شب دارد ای همه گرفتاران یا کسی که تب دارد خواهر رضا اینجا بین قم مطب دارد ای که حاجتی داری ای کسی که بیماری رو به خواهر سلطان کن اگر گرفتاری تو ز شهر قم بر ما فیض بیکران داری نه فقط به ما بلکه بر همه جهان داری گنبد و شبستان و مسجد و اذان داری حلقه‌ها به دورت از جمع عالمان داری این برو بیاها و حال نوکرت ای وای این شلوغی صحن و قبر مادرت ای وای ــــــــــــــــــــ .
. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ سلام و تعظیمِ گدایی فقیر، که از مشقّت زمان خسته است سلام بر ساحت قدسی که دل، مات بر آن گنبد و گلدسته است سلام بر قطعه‌ای از عرش که، جان و دل گدا به آن بسته است مضجع نورانی شمس‌الشموس، که مأمن هر دل بشکسته است سلام ای حضرت سلطان طوس، سلام ای حضرت شاه عطوف سلام ای پنــاه ایران زمیــن، قبـــله هفــتم و امـام رئوف سائلم و با همه بی‌چیزی‌ام، دست به دامان شما آمدم «عادتُکم ... » به غیر احسان که نیست، من پی احسان شما آمدم «سجیتٌ ... کرم » شمائید و من، در طلب نان شما آمدم نان و نمک خورده لطف شما، باز سر خوان شما آمدم آمده‌ام بر در باب‌الجواد، « اذن به یک لحظه نگاهم بده» بریده‌ام دل ز همه غیر تو، «آمدم ای شاه پنام بده» این منم آن که به هوای حرم، ناله‌شدم اشک‌شدم سوختم به نیت زیارت مضجعت، تُومَن تُومَن‌های خود اندوختم دست به سینه به درت آمدن، از پدر و مادرم آموختم سر به هوا می‌شوم آن لحظه‌ای، که دیده بر گنبد تو دوختم رو به روی گنبد نورانی‌ات، باز ببین حالت ویرانی‌ام اذن دخولم ضربان دل است، رخصت تو دیده بارانی‌ام قدم قدم رد شوم از بین صحن، زورق دل به بیکران می‌رسد دور و برم پر از دل بیقرار، فیض شما به زائران می‌رسد ذکر خوش آمدید بر زائران، از طرف مجاوران می‌رسد قیامتی شده فضای حرم، دسته‌ای از کبوتران می‌رسد این به خدا خود بهشت خداست، محو شمیمش شده جان و دلم بی‌خودم از خویش و پر از حیرتم، مات حریمش شده جان و دلم ذره ناچیزم و در محضرش، روی لبم نغمه و فریاد شد جلوه او بــر دل من نور داد، محبتی به سینه بنیـــاد شد پنجه من گوشه صحن عتیق، دخیلِ بر پنجره فولاد شد بعد هوای دل من تازه در، رواقی از صحن گوهرشاد شد آن علوی زاده زهرا تبار، بر دل آشفته من نور داد ولوله انداخت به صحن دلم، به جای رخوتم به من شور داد حال که سرمست جنون آمدم، به مرغ دل تو آب و دانه بده بغض نشسته در گلو را ببین، اذن به یک لحظه ترانه بده به جان زهرا و به جان جواد، بیا به این گدا اعانه بده برای اربعین برای حــــرم، رزق مرا بی چک و چانه بده با همه عجز به درگاه تو، روی لبم پر شده از یا مجیب اگر شود روزی من کربلا، بخوانم از روضه یابن‌الشبیب ==================== خوشبخت .
امام حسین ع
. #امام_رضا صلوات_الله_علیه #ترکیب_بند ۳۰۷ به مناسبت ایام زیارتی مخصوص امام رضا جان علیه السلام (
. (جلوه پنجم) ۱۲۴۹ یابن شبیب اشک بریز از غم حسین لطمه بزن برای غم و ماتم حسین در قتلگاه هیچ کسی همدمش نبود شمشیرو نیزه بود فقط همدم حسین یابن شبیب حنجر خشکیده دیده ای یابن شبیب گردن پاشیده دیده ای **** افتاد جد ما جلوی چشم قافله کردند دور قتلگه شاه هلهله تیر سه شعبه سینه‌ی مظلوم را شکافت بیرون زده است از کمرش تیر حرمله یابن شبیب عمه ما رخ خراش داد شمر آمدو به سینه‌ی او زانویش نهاد **** یابن شبیب شمر در آنجا چها نکرد هرچه که شد محاسن او را رها نکرد پا را گذاشت بر روی رگهای گردنش با راحتی سر از تن جدم، جدا نکرد کام مرا به غصه و غم، زهر کرده اند یابن شبیب جد مرا نحر کرده اند **** داغ به دلها گذاشتند داغ حسین بر دل زهرا گذاشتند تا نعل، جایِ خود بکند باز، اسبها محکم به روی پیکر او پا گذاشتند یابن شبیب دست عمو تا بریده شد موی سه ساله عمه‌ی ماهم کشیده شد **** سینه‌ی او را سنان شکست سربسته گویمت که بدان استخوان شکست جوری یزید چوب به لبهای خشک زد دندان شکست در دهن و، خیزران شکست یابن شبیب عمه‌ی ما شد تنش کبود با شمر هم‌کلام شدن حق او نبود **** ✍ .
امام حسین ع
. #میلاد_امام_هادی #امام_زمان #مناجات_مهدوی ویژه ولادت امام هادی علیه السلام یا اباصالح مبارک بر
. ۱۲۵۲ به غدیر خم به خدا قسم نعم‌ایست نعمت بی‌حد است نه فقط زمین نه فقط سما که تمام خُلد مُخلّد است و ثنای شیر خدا علی بشنو به عهده‌ی احمد است نبوَد توانِ کسی که دم زند از مقام تو یا علی نمی از فضائل مرتضی بشنو ز لعل لب نبی **** که علیست حج و زکات هم که علیست صوم و صلات هم که علی است رمز صراط هم که علی است راز نشاط هم که علی است موت و حیات هم که علی است راه نجات هم به شما بگویم از این علی به خدا که حبل متین علی و تمام دین و تمام دین و تمام دین به یقین علی **** که علی است رهبر و مقتدا که علیست نقطه تحت با که علیست مشعر و هم منا که علی‌ست زمزم و هم صفا که علیست قبله‌ی اولیا که علی‌ست کعبه‌ی انبیا که علیست شافع محشرو که علیست رازق ماسوا که علی معلم جبرییل که علیست آینه‌ی خدا **** ز محبت به علی فقط به خدا که فاطمه برتر است و به خاطر علیَ‌ست که هدف هجوم دو کافر است بوَد این عیان به نگاه من که گلم به شعله آذر است زده هر نفس به دلم شرر به لبم دعایی و زمزمه و دعا کنم که دگر لگد نخورد به پهلوی فاطمه **** ✍ .