eitaa logo
امام حسین ع
27.4هزار دنبال‌کننده
432 عکس
2.3هزار ویدیو
2.2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. بعد از تو دیگر هیچ‌کس ام‌البنین نیست دیگر زنی مانند تو مردآفرین نیست اُم‌ُّ اَدَب، اُم‌ُّ وَفا، اُم‌ُّاَبَاالفَضل غیراز تووصف هیچ‌شخصی این‌چنین نیست شاگرد درس صبر مولا بوده‌ای که بااین همه غم روی پیشانیت چین نیست در گریه‌ات جایی ندارد داغ فرزند قصدتو از این کار غیراز حفظ دین نیست وقتی که اشک دشمنان را هم درآورد پس خطبه‌ای چون خطبه‌ی توآتشین نیست فرقی ندارد مدح تو با مدح عباس حتی گریز روضه‌ات هم غیراز این نیست یا روی پای فاطمه یا روی نیزه است یعنی سر عباس تو روی زمین نیست... هستند با اذن خدا روز قیامت دستان عباس تو اسباب شفاعت .👇👇
37.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام‌الله‌علیها بعد از تو دیگر هیچ کس ام البنین نیست 🎤
شب۲فاطمیه۲ حسينيه چهارده معصوم(ع) دل و روح ما-واحد جدید.mp3
زمان: حجم: 26.27M
▪️ 🔘 شب چهارم ایام فاطمیه دوم 1403 📍 دل و روح ما ، سر و جان ما لِتُرابِ مَقدَمِکَ الفداء عَظُمَ البَلاء ، بَرِحَ الخَفاء فرج است راه نجات ما ... آقاجون بیا ، آقاجون بیا ... همه نااُمید ، همه روسیاه همه در کشاکش راه و چاه همه تا کمر به گِل گناه خجلیم و وَانکَشَفَ الغِطاء ... آقاجون بیا ، آقاجون بیا ... نرسیده شام غمی به سر نرسیده از سحری خبر نه کسی به فکر کسی دگر تو بیا که وَانقَطَعَ الرَجاء ... آقاجون بیا ، آقاجون بیا ... نه کسی هوائیه فیض رب نه به فکر واجب و مستحب ظَهَرَ الفساد و بِما کَسَب تو بیا که تازه شود هوا ... آقاجون بیا ، آقاجون بیا ... تو بیا که سر بزند بهار به خزان دائم روزگار به جهانِ ما برکت ببار که بِیُمنِکَ رُزِقَ الوَری ... آقاجون بیا ، آقاجون بیا ... تو بیا که هر گره وا شود دل خلق جای خدا شود که زمان صلح و صفا شود بِجَمالِکَ کَشَفَ الدُجی ... آقاجون بیا ، آقاجون بیا ... تو بیا و چاره ی نو بساز که به ما شود درِ صبحُ باز شب عاشقانِ تو بس دراز و بِنورِ وَجهِکَ مُنتَهی ... آقاجون بیا ، آقاجون بیا ... ✍ ..............__________________ اجرای حسین طاهری👇 https://eitaa.com/emame3vom/98190
امام حسین ع
.یادواره #میلاد_حضرت_قاسم #سرود_حضرت_قاسم علیهما السلام بند اول : آی جوونا آرزوی ما همینه: امشب
. چون بود انتخاب تو احلی من العسل شد مرگ در حساب تو احلی من العسل پرسید: از شهادت؟ و گفتی که: ای عمو مرگ است در رکاب تو احلی من العسل ای صاحب رساله مستی، نوشته در هر صفحه از کتاب تو احلی من العسل می خواستی که شاعر کرب‌وبلا شوی این‌گونه شد خطاب تو احلی من العسل با دیدن تو طعم دهان‌ها عوض شده است پس روی در نقاب تو احلی من العسل ما نیز مست جام تو هستیم تا ابد ای مزه‌ی شراب تو احلی من العسل روزی اگر بقیع شود صاحب حرم خواهد شد اسم باب تو احلی من العسل در پاسخ سوال تو شد مرگ روسیاه وقتی که شد جواب تو احلی من العسل. .................. . بی جهت نیست زدم تکیه به در، محتاجم باز هم آبروی رفته بخر، محتاجم دل من را بشکن تا که فقط گریه کنم من گنهکارم و بر دیده ی تر محتاجم با شتاب آمدم اینجا که پناهم بدهی تو ببخشی و نبخشی به سحر محتاجم بار کج را سر منزل برسانم با چه؟ مفلسم کن که دوباره به ضرر محتاجم تو بگویی بروم می روم ... از اینجا نه من بجز تو به کسی باز مگر محتاجم؟ پدر من علی و مادر من فاطمه است تا دم مرگ، به مادر، به پدر محتاجم دل من سوخته ی عشق حسین و حسن است تا قیامت به عطای دو نفر محتاجم روضه ام روضه ی قاسم شده و حیرانم گاه به روضه ی سر، گاه جگر، محتاجم کاش مثل علی اکبر به تنش جوشن بود همه جای بدنش، کوفته با آهن بود .
. قال رسول الله صلی الله علیه وآله: [لَوِ اجْتَمَعَ النّاسُ عَلی حُبِّ عَلِی بْنِ أبی طالِبٍ لَما خَلَقَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ النّارَ] اگر همه‌ی مردم بر محبت عليه‌السلام جمع ميشدند؛ خداوند آتش جهنم را خلق نمیکرد. بحار‌الانوار،ج۳۹،ص۲۴۸ رباعی تقدیم به‌خاک پای حضرت ابوتراب قرب به خداست در تقرب به علی دارد به خدا ؛ خدا تعصب به علی فرمود نبی خلق نمی‌شد دوزخ "لو اجتمع الناس علی حب علی" ............... . صدشکر که داریم تعصّب به‌علی این عشق شده راه تقرّب به‌علی فرمود نبی؛ «خلق نمی‌شد آتش لَو اِجْتَمَعَ اَلنَّاسُ عَلَى حُبِّ عَلی» ✍ ......... . این درِّ کلام خالق لم یزلی درباره حب مرتضی نور جلی فرمود: که من خلق نمی کردم نار "لو اجتمع الناس علی حب علی" غلامرضامحمودنژاد(ناطق) .
. غزّه مَهدِ ایمان و خطِّ اولِ اسلام در دفاع از قرآن، غزّه مشعلِ اسلام غزّه‌ی مقاوم شد، شِعبی از اَبی‌طالب در کمالِ مظلومی‌ست، خود به ظالمان غالب کودک و زن و مَردَش، در زمانه‌ی بیداد می‌کِشند با هیبت، بر سرِ سِتم فریاد کوچه کوچه‌ی این شهر، پایتختِ ایثار است کوچک و بزرگش یک، شهر را علمدار است در سکوتِ آوارِ خانه‌های ویرانه دادِ خویش بِستانند، از هجومِ بیگانه هیچکس نمی‌دانست، در است؟ یا که دین و آئینِ مردمش کدامین است؟ آیه‌های قرآن را، ذکرِ کودکان دیدند تازه مردمِ دنیا، رازِ غزه فهمیدند این جنودِ اسلام و اقتداری از غزه‌ست شیرمَردِ مِیدان هر، شیرخواری از غزه‌ست صبرِ مردمِ غزه، از رسانه‌ها برتر خوب درنَوَردیدند، فاتحانه هر کشور از مقاومت امروز، عالَمی خبردار است دستِ بَرتَرِ ایمان، بر سِلاح، اِخطار است نصرتِ شهیدان است، این مقاومت بی‌شک می‌رسد به پیروزی، این مداومت بی‌شک در کشاکشی از جنگ، رزمشان چو ابراهیم بِینِ شهری از آتش، عزمشان چو ابراهیم روحشان چنان پولاد، جانشان همه بر کف بی‌هراس و بی‌وحشت، بسته تا شهادت صف دستِ خالی اما پُر، قلبشان ز ایمان است هم‌چو کوه اِستاده، پُشتِشان به ایران است انتفاضه‌ی دیروز، شد شروع با یک سنگ انتفاضه‌ی امروز، کارِ موشک است و جنگ بی‌نظیر و بی‌همتاست، انتفاضه‌ی غزه کربلایی از دل‌هاست، انتفاضه‌ی غزه از حماسه‌های خود، شد حماس چون شمشیر پرچمِ فلسطین شد، با جهاد عالم‌گیر بشنو از روایت‌ها، لشکری جهانی را وعده‌های یارانِ آخرالزمانی را این خبر بزودی از، هر رسانه می‌آید در وطن فلسطینی، جاودانه می‌آید قدس می‌شود آزاد، سرفَراز می‌مانیم با امامتِ رهبر، ما نماز می‌خوانیم روزِ قدس می‌آییم، با امیدِ دیدارش کن دعا که می‌آید، روزِ رجعتِ یارش فتحِ مسجدالاقصی، رمز و راز موعود است وعده‌ی ظهورِ یار، عَن قریب مشهود است این دیارِ رمزآلود، رازِ سر به مُهری بود رمز فتحِ قدس این است؛ اَلدَّخیل یاموعود ✍ ......... . 🇮🇷 عهد ما با خدای خویش بستیم از ازل عهد هستیم بر پیمان خود؛ «إنّا عَلَی‌العَهد» آن‌قدر پای حرف خود سر می‌گذاریم تا بین مردم هم شود ضرب‌المثل «عهد» لاجرعه هر پیمانه‌ای را سر کشیدیم گیرم که به زهر هلاهل شد بدل عهد چیزی فراتر از شکستن سهم‌شان نیست آنان که می‌بندند با لات و هُبل، عهد از آه مظلومان بترسید و نبندید با ظالمان در عرصه‌ی بین‌الملل عهد بشکن سکوت خویش را، فریاد شو، هان! شاعر ببند از خون خود با هر غزل عهد باید که دنبال شهادت باشم و بس آدم اگر ناچار دارد با اجل عهد حتی اگر که مرد این میدان نبودم با دشمنان خود نبندم لااقل عهد از اول «الله اکبر» در سر ماست تا لحظه‌ی «حیّ علی خیرالعَمَل»؛ عهد نوروز ما «آزادی قدس شریف» است روزی که می‌بندیم ما در آن محل عهد. .
. مرثیه به‌مناسبت سالروز نه ضریحی، نه رواقی و نه سقاخانه ای چشم‌ها چیزی نمی‌بینند جز ویرانه‌ای زائری اینجا نخواهد دید صحن و گنبدی کفتری اینجا نخواهد خورد آب‌ودانه‌ای سنگ اگر باشد در اینجا آب خواهد شد دلش کوه خواهد بود اگر اینجا نلرزد شانه‌ای روضه ممنوع است، حتی بی‌صدا و زیر لب! پاسخش چوب است وقتی که بجنبد چانه‌ای روز و شب گرم طواف قبله‌های خاکی‌اند با دوچشم کاسه‌ی خون دسته‌ی پروانه‌ای «بشکند دستی که ویران کرد این گلخانه را» عاقبت آباد می‌بینیم این ویرانه را دردهای ما درِ این خانه درمان می‌شود چون‌که درد شمع با پروانه درمان می‌شود ننگ بر آن دل که این‌جا آمد اما درد او زیر بار منّت بیگانه درمان می‌شود تا نفس دارم در این خانه خواهم بود و بس چون کبوتر در میان لانه درمان می‌شود سر به خاک ای‌کاش بگذارم برای گریه‌ام حال هر آشفته‌ای با شانه درمان می‌شود تازه فهمیدم که در ویران‌نشینی حکمتی‌ست ساکن ویرانه در ویرانه درمان می‌شود ظاهرا ویرانه، اما «خانه‌ی امید» ماست روز آبادانی این صحن خاکی عید ماست چارگل از فاطمه در این چمن خوابیده‌اند از غریبان‌اند، گرچه در وطن خوابیده‌اند چار رکن عالم ایجاد، بی‌شمع‌وچراغ سال‌های‌سال در این انجمن خوابیده‌اند هر یکی مسموم زهر بی‌وفایی‌ها شدند با دلی آکنده از رنج و محن خوابیده‌اند در هیاهوی سکوت قدرنشناسان شهر جمعی از پروردگاران سخن خوابیده‌اند «خوش هوای دلکشی دارد گلستان بقیع ساکنانش جمله با یک پیرهن خوابیده‌اند» غم به دل‌ها می‌رسد چندین برابر در بقیع روضه دارد حضرت زهرای اطهر در بقیع سرّالاسرار خدا اینجاست، پس در بسته است راه در دنیای او چندین برابر بسته است فاطمه در عرش مهمان خداوند است و بس در مقام قُرب او جبریل هم پربسته است هرکسی را نیست اذن گریه بر ناموس حق روضه‌های او خصوصی شد، اگر در بسته است جز پریشانی ندارد حاصلی بی‌مادری چون تمام نظم هر خانه به مادر بسته است از همان روزی که زهرای علی سردرد داشت روضه‌های فاطمیه غالباً سربسته است... یک‌نفر هر روز می‌آید زیارت می‌کند آن‌که روزی این حرم‌ها را مرمت می‌کند ماه پنهانی و از مهر تو هرجا روشن است هم‌زمین، هم‌آسمان، هم‌عرش‌اعلی روشن است با امید انعکاس جلوه‌ای از نور تو چشم هر آیینه از فیض تماشا روشن است از همه دل‌سردم، اما در دلم با یاد تو شعله‌ای دارم که تا روز مبادا روشن است « مدعی گوید که با یک‌گُل نمی‌آید بهار؟ » این‌معما پاسخش سخت‌است، اما روشن است یک‌نفر می‌آید و دنیا گلستان می‌شود هرچقدر امروز تاریک است، فردا روشن است عاقبت یک‌روز این غم‌خانه احیا می‌شود صاحب ایوان‌طلاها و حرم‌ها می‌شود ✍ .
. علیه‌السلام بارها پای مرا بیرون کشید از گِل حسین در دل دریای طوفان‌دیده شد ساحل حسین هرچه در هر خانه گشتم هیچ‌کس جز تو نبود مالک هر قلب و صاحب‌خانه‌ی هردل حسین از مسیر اشتباه خویش خارج می‌شود هرکسی در مجلس تو می‌شود داخل حسین یا حرم یا روضه‌ی تو، غیر از این راهی نداشت هرکسی می‌خواست باشد عارف واصل حسین من نماز و روزه را از روضه‌‌ها آموختم دین من در مجلس فیض تو شد کامل حسین دستم از هر خیر خالی ماند در دنیا، ولی هاتفی می‌گفت؛ «کلُ الخَیر فی بابِ‌الحُسین» هر زمان آمد بسوزاند مرا بار گناه قطره‌ای از اشک‌های روضه شد حائل حسین کاش من هم از شهیدان رکابت می‌شدم گرچه می‌دانم که اصلا نیستم قابل حسین در قنوتم بازهم با گریه می‌خوانم تو را؛ «یا الهَ العالَمین إِغفِر ذُنوبی بِالحُسِین...» جسم تو بر خاک، تن در دشت، سر بر نیزه‌ها جمع این اقسام باهم، می‌شود حاصل حسین ساربان انگشترت را برده و خولی سرت دست خالی رد نشد از نزد تو سائل حسین تا بسوزاند دل اهل حرم را بارها زیر و رو کرده‌ست با نیزه تو را قاتل حسین ✍ 👇
. ناگهان سجّاده را از زیر پایش می‌کِشند مثل حیدر در میان کوچه‌هایش می‌کشند    بی‌مروّت‌ها سوار مرکب و دنبال خود پیرمردی را پیاده، بی‌عصایش می‌کشند با طناب و آتش و سیلی و دست بسته‌اش لحظه‌لحظه عکس مادر را برایش می‌کشند    روضه‌ها را در خیالش هی مجسم می‌کنند از مدینه ناگهان تا کربلایش می‌کشند «زینت دوش نبی» افتاده بی‌سر روی خا‌ک وای بر من! از کجاها تا کجایش می‌کشند    شاه غیرت بر زمین افتاده و بی‌غیرتان  نقشه‌ی حمله به سوی خیمه‌هایش می‌کشند    چون نمی‌برّید خنجر حنجرش را از جلو  ناکسان این بار خنجر بر قفایش می‌کشند اشک دختربچه‌ای یک شهر را برهم زده  با سر بابا رمق را از صدایش می‌کشند در قنوتش رفته در فکر تمام روضه‌ها  ناگهان سجاده را از زیر پایش می‌کشند... ✍ 👇
. در کنار خوب‌ها گمراه می‌آيد حرم با تمام زائرانش راه می‌آید حرم هیچ‌فرقی نیست بین زائرانش، چون‌که هم بنده می‌آید حرم، هم شاه می‌آید حرم لحظه‌ای خالی نمی‌ماند اگر دقت کنیم روزها خورشيد و شب‌ها ماه می‌آيد حرم رتبه‌ها برعکس دنیا می‌دهد اینجا جواب کوه از شوق تو مثل کاه می‌آید حرم گرچه در ظاهر بدی قصد زيارت کرده است در حقيقت عارف بالله می‌آيد حرم هرکه می‌خواهد ببیند قطعه‌ای از عرش را راه خود را می‌کند کوتاه؛ می‌آيد حرم بُعد منزل نيست وقتی که سفر روحانی است هردلی هرجا بگويد آه می‌آيد حرم خوش‌به‌حال هرکسی که ساکن شهر قم است گاه می‌آيد حرم، بی‌گاه می‌آيد حرم.... سلام‌الله‌علیها .👇👇
. صلوات الله علیه 📋 چون کویر تشنه‌ای محتاج بارانیم ما (ع) حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ چون کویر تشنه‌ای محتاج بارانیم ما همتی ای‌ دل که دل‌تنگ خراسانیم ما نیمِ‌دل مشتاق مشهد، نیمِ‌دل مشتاق قم بین این خواهر- برادر مثل سمنانیم ما پادشاهی دوعالم را به دست آورده‌ایم تا گدای کوچکی از خیل سلطانیم ما خلوتی داریم در کُنج حَرَم با یاد او وقتی از چشم تمام خلق پنهانیم ما هر زمان در جمع حرف از آرزوها می‌شود جز زیارت حاجتی دیگر نمی‌دانیم ما از میان خیل القاب و عناوین در جهان آن‌چه سلطان می‌پسندد بی‌گمان آنیم ما تا که فهمیدیم می‌آید به استقبالمان از همان آغاز هم مشتاق پایانیم ما گنبد افلاکیان نور است و ما پروانه‌ایم ‌ساکنان آستان قدسیِ این خانه‌ایم بس که پُرکرده فضای صحن را فریادها نیست پیدا در حریمت های‌وهوی بادها کور بینا شد، فلج پا شد، گدا روزی گرفت پشت هم رخ می‌دهد اینجا از این رخدادها جمله‌ای تکرار شد، هر صحن را پر کرده است؛ “کار من با گوشه‌ی چشم تو راه افتاد”ها می‌شود حس‌ّ کرد از فیروزه‌کاری‌های صحن حسرت دیوارها را در دل شمشادها از شفای درد پشت پنجره فهمیده‌ام نرم شد از اشک زائرها دل فولادها ضامن آهو شدی، صیاد آهو را رهاند شک نمی‌کردند در خوش‌قولی‌ات صیّادها پایتخت کشور دل‌های عالم مشهد است مانده حسرت در دل تهران‌ و عشق‌آبادها از فراق کربلا دیگر چه‌ غم داریم ما چون‌که در هر گوشه‌ی ایران حرم داریم ما با همان شوقی که از آغاز روشن مانده است در دل ما حسرت پرواز روشن مانده است ناامید از جا گرفتن در دل او نیستیم کورسوی کوچک ابراز روشن مانده است فاصله بسیار نزدیک است در دل‌ها به‌هم این معانی نزد اهل راز روشن مانده است کارهای غیر ممکن نیز ممکن می‌شوند پس در اینجا معنی اعجاز روشن مانده است سایه‌ی موسی‌بن‌جعفر بر سر ایران ماست نوری از این خانه در شیراز روشن مانده است بازهم امشب شب این‌ شهر بی‌خورشید نیست چلچراغ گنبد او باز روشن مانده است در طواف است و مسیرش را نخواهد کرد گم دل کبوتروار بین مشهد و شیراز و قم در کنار خوب‌ها گمراه می‌آید حرم با تمام زائرانش راه می‌آید حرم هیچ‌ فرقی نیست بین زائرانش، چون‌که هم بنده می‌آید حرم، هم شاه می‌آید حرم لحظه‌ای خالی نمی‌ماند اگر دقت کنیم روزها خورشید و شب‌ها ماه می‌آید حرم رتبه‌ها برعکس دنیا می‌دهد اینجا جواب کوه از شوق تو مثل کاه می‌آید حرم گرچه در ظاهر بدی قصد زیارت کرده است در حقیقت عارف بالله می‌آید حرم هرکه می‌خواهد ببیند قطعه‌ای از عرش را راه خود را می‌کند کوتاه؛ می‌آید حرم خوش‌به‌حال هرکسی که ساکن شهر قم است گاه می‌آید حرم، بی‌گاه می‌آید حرم…. ملجأ هر آشنا، غم‌خوار هر بیگانه‌اند سیزده معصوم در این‌ خانه صاحب‌خانه‌اند هیچ‌کس از این‌ حرم با دست‌ خالی برنگشت از جوار لطف او هرگز محالی برنگشت این حرم آرامش محض است و از آغوش او هرکسی برگشت، با آشفته‌حالی برنگشت اولین باری که اینجا آمدم، عاشق شدم از کنار او دلم در خردسالی برنگشت پیش‌ از این‌ها قم کویر شوره‌زار خشک بود بعد او اما به خاکش خشکسالی برنگشت این حرم خاصیتش علامه‌پرور بودن است طالب علم از حریمش بی‌تعالی برنگشت این چه رازی شد که جز با نیت او مرعشی از کنار مرقد مولی‌الموالی برنگشت گرچه ما همسایه‌ی خوبی برایش نیستیم روی او یک‌ لحظه هم از این اهالی برنگشت ناگهان دل را به سمت‌وسوی دیگر می‌کشم با نسیمی از حرم تا جمکران پَر می‌کشم وقت وصف تو زبانم در دهان می‌ایستد در بیان آن معانی از بیان می‌ایستد صاحب‌ العصری و می‌چرخد زمان با اذن تو هر زمان یاد تو می‌افتم، زمان می‌ایستد هم‌نشین درد‌ دل‌های زیادش می‌شوی زائرت هر گوشه‌ای از جمکران می‌ایستد بی‌خبر از وسعت لطف‌وبزرگی‌های توست هرکسی چشم‌انتظار دیگران می‌ایستد از خدا امر ظهورت را تقاضا می‌کند هر زمان دستی به‌ سمت آسمان می‌ایستد روح با شوق تو برمی‌خیزد از جسم جهان جسم اگر روزی تو را حس کرد، جان می‌ایستد آن‌ زمان‌که می‌رسد بانگ “انا المهدی” به‌گوش کعبه برمی‌خیزد از جا و اذان می‌ایستد. عمر داغ دوری از تو رو به پایان می‌شود عاقبت یک‌ روز این آتش گلستان می‌شود *شاعر: