. |⇦•صفا آوردی، قدمت رو چشم بابا.. و توسل به سلام الله علیها اجرا شده شب سوم به نفس حاج میثم مطیعی ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ سلام بابا تو آسموونا دنبالت بودم اما تووي خرابه اومدي كنار ما صفا آوردی قدمت رو چشم بابا باباجونم يه دنيا حرف دارم باهات اما مي خوام فقط بگم دوست دارم حالا بگم بابا حسين بگي جونم بابا بازم بهم بگو دوسم داری خيلی وقته كه نگفتی بهم بگو تنهام نمي ذاری خيلی وقته كه نگفتی *دلم برات تنگ شده بود بابا....کجا بودی؟! آن دم که مرا ظالم اظهار کنیزی کرد بابا تو کجا بودی؟ از ما تو جدا بودی ..‌ آن دم که تو را ظالم اظهار کنیزی کرد در تشت طلا بودم .. کی از تو جدا بودم..؟ آن دم که من از ناقه افتادم و غش کردم بابا تو کجا بودی ..؟ از ما تو جدا بودی .. آن دم که تو از ناقه اُفتادی و غش کردی بر رأس سنان بودم کی از تو جدا بودم..؟ چشات بسته اس خوبه نمي بيني بال و پرم سوخته خوبه نمي بيني كه معجرم سوخته خوبه نمي بيني موي سرم سوخته چشات بسته اس نمي بيني نگاهشون چه سنگينه هر چشم ناپاكي ماها رو مي بينه سيلي و تازيونه بهتر از اينه بابا ازت من يه سوال دارم ميدوني كنيزي يعني چي...؟ كسي بهم نميگه معنيشو ميدوني كنيزي يعني چي...‌؟ شاعر:‌ سيد مهدي سرخان *ما را به سخت جانی خود این گمان نبود‌ ما روضه ی حسین شنیدیم و زنده ایم چه بلایی سر بچه هات آوردن .. شاید سال بعد محرم ما دیگه نباشیم....* ــــــــــــــــــ 👇