. (س) زهرای من داری میری غریبونه یه تابوته توی حیاط این خونه به قطره قطره های اشکامون قسم که بی قرار و بی پناه و بی کسم نرو نرو بدون همسفر یا لااقل علی رو هم ببر ببین داره حسین و میکشه خاطرات پشت در عشق من ، خدانگهدارت زهرای من چقدر کبوده روی تو سه ماهه پیر شدی سپیده موی تو بگو چیکار کنم یه یکم آروم بشه نگفتی آخرش به من حسن چشه به پشت در برام سپر شدی خودم دیدم که بی پسر شدی دیدم داره میسوزه چادرت بس که شعله ور شدی عشق من ، خدانگهدارت زهرای من پاشو یه کاسه آب بیار بالا سر حسین تشنه لب بذار فدای غربت و هزار و یک غمت برو ایشالا قتلگاه می بینمت بگو چرا برا حسین من میدوزی تو یه کهنه پیرهن نگو نگو قراره کربلا اون بمونه بی کفن عشق من ، خدانگهدارت شاعر: https://eitaa.com/emame3vom/36525 .