. علیه السلام ز سوز زهر و غریبی دلم پُر از آه است غریب میروم و پیش پایم این راه است محاسنم شده گلگون ز خون لبهایم تحمّل شرر زهر کینه جانکاه است ز ارث فاطمه آتش گرفته خانهء من شبیه او گل عمرم خزان و کوتاه است برای من نکنید گریه چونکه مادر من شکسته سینه به بستر درون این ماه است ز داغ محسن ششماهه و در و دیوار به جز شما چه کسی سوگوار و آگاه است فدای زخم دل جدّ بی کَسم حیدر ‌که محرم دل سوزان او فقط چاه است دعا برای فرج مرهم دل زهراست که مهدیم به زمانه یگانه خونخواه است مجتبی صمدی شهاب .