.
#غزل_مصیبت
#شهادت_امام_کاظم
غزل مصيبت شهادت امام كاظم عليه السلام
اثر: #مجتبی_صمدی_شهاب ✍
موسای طور غربتم و خسته ،بی عصا
مجروح عشق هستم و محکوم بی خطا
افتاده ام به گوشه زندان بی کسی
در حسرتم به دیدن یک بار آشنا
زندانی بدون ملاقات عالمم
کز اهل و از عشیره ی خود گشته ام جدا
در قعر تیرگی نفسم بند آمده
از دود شعله ی ستم و قحطی هوا
گاهی که خواب می بردم فکر میکنم
هستم چو یک کبوتر آزاد در فضا
پر می کشم ز دام و در آفاق می پرم
در دست باد هر طرفی می روم رها
ناگه ولی به ضرب لگد می پرم ز خواب
جا می کند به پیکر من جای ردّ پا
زخم فلز به گردن من دائمی شده
سرتا به پا شکسته تنم زیر چکمه ها
در سجده بسکه پیکر من آب رفته است
انگار روی خاک فتاده است یک عبا
گیسوی من به پنجه ی دشمن گرفته خو
مثل جنازه روی زمین می کشد مرا
وقتی که خسته می شوم از لطمه های او
می گریم از اسارت زنهای کربلا
باران آتش و سر بر نیزه بود و سنگ
آواز و رقص و هلهله شده پاسخ عزا
#شهادت_امام_کاظم_علیه_السلام
#امام_کاظم
.
.
#شب_ششم_محرم
#غزل_مصیبت #حضرت_قاسم
حاج مجتبی صمدی ✍
عسل از خون لبانت شده جاری قاسم
جای سالم به تن از زخم نداری قاسم
گل خشکی شده بودی ز سر بی آبی
ز تو بگرفت عدو عطر بهاری قاسم
سیزده ساله بدی و قد تو کوچک بود
ز چه اکنون قد افراشته داری قاسم؟
با زمین جسم تو ای وای که هم سطح شده
تن مدفون شده در گرد و غباری قاسم
پدرت سوخت ز زهر و تو هم از اوج عطش
دست و پا می زنی و غرق شراری قاسم
می کشی پا به زمین چون پسر ابراهیم
تا که یک چشمه بجوشد ز شیاری قاسم
دگر از زندگی و عمر تو نومیدم من
زخم شمشیر به جسمت شده کاری قاسم
کاش زینب نگذارد که ببیند نجمه
کند از کینه سرت نیزه سواری قاسم
«مجتبی صمدی»
.
.
#غزل_مصیبت
#امام_علی علیه السلام
#شب_نوزدهم_رمضان
حال من را به شب تار تماشا مکنید
نیمه شب بستر بیمار تماشا مکنید
من که زانو زده ام فاتح خیبر هستم
دست من بر در و دیوار تماشا مکنید
عاقبت دوری زهرای جوان کشت مرا
کوفیان عاقبت کار تماشا مکنید
من که چون شمع سحر سوختم و آب شدم
از علی این همه آثار تماشا مکنید
بر سرم هرچه که خواهید بیارید ولی
زینبم را سر بازار تماشا مکنید
رفتم از یاد ولی یاد حسینم امشب
پسر حیدر کرار تماشا مکنید
او بود یوسف من پیرهنش را مبرید
یوسف بی کس و بی یار تماشا مکنید
یک حسین است الهی نشود چند حسین
یک تن و نیزه بسیار تماشا مکنید
کف گودال اگر ماند شما کف مزنید
همه آن صید گرفتار تماشا مکنید
نکند در ته گودال برش گردانید
مادرش می رسد انگار تماشا مکنید
نعل تازه بخدا داغ مرا تازه کند
زیر مرکب گل بی خار تماشا مکنید
پیش زینب سر او را مبرید و مبرید
روی خاک آن تن خونبار تماشا مکنید
گرچه دید رقیه به زمین افتاده
روی نی اشک علمدار تماشا مکنید
حاج #سید_محسن_حسینی✍
.
.
#امام_علی
#غزل_مصیبت حضرت علی علیه السلام
روز ازل بروی علی رنگ غم زدند
زخم زبان به زخم جگر دم به دم زدند
فزت و رب کعبه من را شنیده اند
آن فرقه ای که بی کسی ام را رقم زدند
یک روز خوش ندیده علی در تمام عمر
با غم کتاب عمر علی را قلم زدند
این زندگی برای علی زندگی نبود
زهرا که رفت زندگی ام را بهم زدند
سوگند بر مدینه علی در مدینه مرد
آن لحظه ای که یار مرا از ستم زدند
هر کوچه صحن و حرم خانه ای که سوخت
یار مرا به صحن حرم تا حرم زدند
افتاد با لگد در و زهرا به زیر در
یک عده آمدند روی در قدم زدند
پوشاندمش به زیر عبا تا نبیننش
در پشت در عزیز مرا پشت هم زدند
حاج #سید_محسن_حسینی✍
.
.
#شهادت_امام_صادق
#غزل_مصیبت
#امام_صادق علیه السلام
غریب مانده ام و با کس آشنا نشدم
شبی نبود که شب گرد کوچه ها نشدم
قسم به قامت همچون کمان مادر خود
شبی نبود که همچون کمان دوتا نشدم
نفس نفس زدم از بس مرا نمانده نفس
تمام دردم و یک لحظه ام دوا نشدم
منی که از همه عالم بلا بگردانم
شبی نبود گرفتار صد بلا نشدم
دو دست بسته من دیده اند و خندیدند
تمام عمر من از دست غم رها نشدم
مرا به مثل علی بین کوچه گرداندند
ولی غریب تر از شاه لافتی نشدم
میان کوچه دگر همسر مرا نزدند
منم که با خبر از کل ماجرا نشدم
شنیده ام که علی روی او عبا انداخت
که گفته است که من آگه از عبا نشدم
علی میان عبا مشت استخوان می دید
چنان گرفته ام از داغ او که وا نشدم
اگر چه این جگر پاره پاره من سوخت
ولیک به مثل شهیدان کربلا نشدم
ز یاد رفتم و اما به یاد گودالم
به مثل جد غریبم جدا جدا نشدم
دوباره سوخت دلم تا مرا کفن کردند
کفن شدم من و محتاج بوریا نشدم
تنم که بود روی خاک برنگرداندند
چو جد خویش دگر ذبح از قفا نشدم
به دست و پا زدنش دست می زدند همه
چرا نمردم از این غم چرا فدا نشدم
شنیده ام که به بازار رفت عمه من
چنان ز غصه فتادم ز پا که پا نشدم
حاج #سید_محسن_حسینی✍
.
.
#غزل_مصیبت
#امام_صادق علیه السلام
لبریز کرده اند ز خون ساغر مرا
صیاد چیده بال مرا و پر مرا
از بس دویده ام نفسم بند آمده
حس می کند اجل نفس آخر مرا
خندیده اند بر من و موی سپید من
با آنکه دیده اند دو چشم تر مرا
هرچند بسته شد چو علی دستهای من
اما چهل نفر نزدند همسر مرا
مانند مادرم سر من درد می کند
دیوار ها گرفته به دامن سر مرا
مادر میان کوچه نمی دید کوچه را
کشتند پشت در به خدا مادر مرا
مادر به زیر در، پسرش زیر سم اسب
دیدن به قتلگاه همه دلبر مرا
افتاده ام به خاک ولی برنگشته ام
از هم جدا نکرد کسی پیکر مرا
در پیش مادرم سر او را بریده اند
باور کنید اهل ولا باور مرا
یک نصف روز یوسف ما دست و پا زده
بد کشته اند جد ز جان بهتر مرا
آمد خبر که عمه به بازار رفته است
کردند نگاه عمه غم پرور مرا
حاج #سید_محسن_حسینی ✍
.
.
#بعد_از_شهادت_امام_حسین
#اسارت
#حضرت_زینب
#غزل_مصیبت
حال که ای همسفر، بی تو سفر میکنم
زاد ره خویش را، خون جگر میکنم
من که ز آغاز عمر بی تو نکردم سفر
خیز و نگه کن ببین با که سفر میکنم
هر قدمم میزنند، نام تو را میبرم
هر طرفم میکشند، بر تو نظر میکنم
هر خطر آید به پیش، بر دل و جان میخرم
در عوض از دخترت، رفع خطر میکنم
گر بگذارد عدو لحظهای آسودهام
زخم تو را شست و شو، ز اشک بَصر میکنم
ای پسر مادرم من نه تو را خواهرم؟
مثل تو پیش بلا سینه سپر میکنم
حاج غلامرضاسازگار✍
#امام_حسین_علیه_السلام
#مرثیه
#نوحه
.👇👇
.
#غزل_مصیبت
(یکی از بندهای ترکیب بند)
بر حربگاه چون رهِ آن كاروان فتاد
شور نشور و واهمه را در گمان فتاد
هر چند بر تن شهدا چشم كار كرد
بر زخمهاى كارى تير و كمان فتاد
ناگاه چشم دختر زهرا در آن ميان
بر پيكر شريف امام زمان فتاد
بى اختيار نعرۀ هذا حُسَين از او
سرزد چنانكه آتش او در جهان فتاد
پس با زبان پر گله آن بَضْعَة الرسول
رُو در مدينه كرد كه يا اَيُهَّا الرَّسوُل :
اين كشته ی فتاده به هامون حسين تست
وين صيد دست و پا زده در خون حسين تست
اين ماهى فتاده به درياى خون كه هست
زخم از ستاره بر تنش افزون حسين تست
اين خشك لب فتاده و ممنوع از فرات
كز خون او زمين شده جيحون حسين تست
اين شاه كم سپاه كه با خيل اشك و آه
خرگاه از اين جهان زده بيرون حسين تست
پس روى در بقيع و به زهرا خطاب كرد
مرغ هوا و ماهى دريا كباب كرد
كاى مونس شكسته دلان حال ما ببين
مارا غريب و بى كس و بى آشنا ببين
اولاد خويش را كه شفيعان محشرند
در ورطۀ عقوبت اهل جفا ببين
تن هاى كشتگان همه در خاك و خون نگر
سرهاى سروران همه در نيزه ها ببين
آن تن كه بود پرورشش در كنار تو
غلطان به خاك معركۀ كربلا ببين
✍️محتشم کاشانی
🎤اجرا #استادمجیدطاهری
#خروج_از_کربلا
#اسارت
#امام_حسین_علیه_السلام
#مرثیه
.👇
امام حسین ع
. چهارپاره #بعد_از_شهادت_امام_علی دو سه روز است خانه دلگیر است دو سه روز است مثلِ بارانیم دو سه ر
.
#غزل_مصیبت
#بعد_از_شهادت_امام_علی علیه السلام
چاه و نخلستانِ کوفه بیقراری میکنند
با نوایِ یاعلی شب زندهداری میکنند
کیسهیِ نان و رطب را مجتبایت میبرد
بچّهها افطار با چشمِ بهاری میکنند
مسجد و محراب و منبر کوچه و پسکوچهها
با دلِ خون از فراقت سوگواری میکنند
زینب و کلثوم و عبّاس و حسین و مجتبی
با زبانِ روزه بابا روضهداری میکنند
یک کفن مانده فقط در بقچهیِ غمهایِ من
آسمانها بر حسینم آه و زاری میکنند
وای از گودالِ خاک و خون و جسمِ دلبرم
کوفیان با یادگاریات چه کاری میکنند ؟!
میرود بر نیزه سر پیشِ دو چشمِ خواهرش
بعد هم انگشترش را یادگاری میکنند
بعدِ تو کوفه بلایِ جانِ زینب میشود
بر اسیریِ حرم چه افتخاری میکنند !!!
العجل میگویم و میسوزم از داغت علی
فاطمیون حیدری را خوب یاری میکنند
#غزل #امام_علی علیه_السلام #بعد_از_شهادت
#حسین_ایمانی ✍
.
.
#غزل_مصیبت
#شهادت_امام_صادق علیه السلام
وای از شهری که سهمِ دین اسارت میشود
جایِ عزّت قسمتِ پیری جسارت میشود
میکشد سجّاده را از زیرِ پایِ رهبرش
پابرهنه شاه مهمانِ عمارت میشود
شعله میخواهد بسوزاند حریمِ عشق را
شاید اینجا هم حرم یکباره غارت میشود
سینهای را زهرِ کینه پاره پاره میکند
قلبِ دین میسوزد و قصدش زیارت میشود
میکند یادِ شهیدِ تشنه عاشورا به پا
گریه کارِ چشمها در هر عبارت میشود
وای از آن ساعتی که سر سوارِ نیزه بود
حکمِ شهزاده کجا آخر حقارت میشود ؟!
کوفه و شامِ بلا و طعنهها و ناسزا
قسمتِ ناموس انگشتِ اِشارت میشود
صادقِ آلِ عبا گریه برایِ عمّه کرد
خِشت و خاشاکِ خرابه همجَوارت میشود !!!
العجل آوایِ لبهایِ بقیعِ خاکی است
اشکِ زهرا روشناییِ مزارت میشود
#امام_صادق_علیه_السلام
#غزل
#حسین_ایمانی ✍
.
.
#سپاهپوشان
#امام_زمان
غزل مصیبت امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف و سیاه پوشان ماه محرّم
آهی کشید و بر تنِ خود کرد پیرُهن
فصلِ عزا رسیده حَزینند پنج تن
پیراهنی که بر تنِ او بود روضه خواند
وای از تنی که مانده بِلاٰ غسل وُ بیکفن
از کهنهِ جامه هم نگذشتند اهلِ جاه
این روضه سختتر شده از دستوپا زدن
خون جایِ اشک میچکد از چشمهایِ ماه
اِی وای گرگها طرفِ خیمه آمدن(د)
کارِ مَلیکهها به کجاها کشید آه
همراهشان سنان و شبث شمرِ بددَهن
باید میانِ روضهیِ ناموس دق کنیم
دلواپسِ حجاب شده خواهرِ حسن
یاصاحبالزّمان چه کشید عمّهجانتان ؟!
وقتی سهساله گفت نزن چوب را نزن
#غزل_مصیبت #سیاه_پوشان #امام_زمان_عجل_الله_تعالی_فرجه_الشریف
#حسین_ایمانی ✍
.
.
#اسارت
#غزل_مصیبت
دوباره یا حسین گفتم دلم دریای غربت شد
دوباره رزق هر روزم برای روضه قسمت شد
دوباره تا نشستم در میان مجلس روضه
زاشک چشم گریانم، دلم دریای رحمت شد
بسمت کربلا دادم سلام و ناگهان ، این دل
به یاد قبر شش گوشه محیای زیارت شد
بیاد کربلا دل روضه ی جانسوز می خواهد
اگرچه بهر زهرا روضه های باز، زحمت شد
علی موسی الرضا باید بخواند روضه ی جدش
که او خود روضهِ خوان و بی قرار این مصیبت شد
چنان او روضه های کربلا را باز می خواند
که با یابن الشبیبش گوئیا عالم قیامت شد
سلام ای جد افتاده بدون سر ، ته گودال
که رأست روی نی رفت و تن پاک تو غارت شد
به پیش دیده ی زینب شدی پامال مرکب ها
وبعد از آن به جسمت باعصاهاشان جسارت شد
سرت باخنجر دشمن زپشت سر جداگشته
از این غم ها دوچشم من پراز اشک و جراحت شد
چه گویم از چنین داغی که ناموس خدا زینب
به همراه سنان و شمر راهیِ اسارت شد
بسوی کوچه و بازار بردند عمه ی ما را
به پیش چشم نامحرم به اوخیلی اهانت شد
میان تشت زر سر بود و صدها ماجرا باسر
که با چوب جفا بر لب حدیث خون روایت شد
#امام_حسین
#امام_رضا
#علیرضا_توانا ✍
.