.
#شب_قدر
شب قدر است اگر قدر ندانی حیف است
از دلت گرد گناهان نتکانی حیف است
حضرت دوست تو را خوانده به مهمانی خویش
بر سر سفره خودت را نرسانی حیف است
بهر غسل دل تاریک و سیه گشته ی خود
اشک حسرت ز دودیده نفشانی حیف است
فرصتی داده خدا تا که بیایی باز آی
لذت عفو بر این دل نچشانی حیف است
تا حسین واسطه ی فیض شود در دل شب
روضه ی کرب وبلا را تو نخوانی حیف است
#علیرضا_توانا ✍
.
.
#شهادت_امام_علی
تو را با کشتن دلدار کشتند
و با روی کبود یار کشتند
اگر شد مقتلت محراب اما
تو را بین درو دیوار کشتند
#علیرضا_توانا ✍
................
🔊 #زمینه #امام_علی امیرالمؤمنین(ع) و آقا اباعبدالله(ع)
⭕ متن:مظلومِ عالم یعنی...
🎙️ مداح:حاج #سعید_قانع
🍃🍃
مظلومِ عالم یعنی
اونی که دو دستش، بستهست
رَمق نداره خیلی، خستهست
دِلش همیشه توی، کوچهست
مظلوم عالم یعنی
جلو چشاش زَنش پرپر شد
نظارهگر میخ در شد
هرکسی از راه رسید شر شد
ابر بهارِ و میباره، سرُ بهرویِ چاه میذاره
کسی به جز حسن از حالِش، خبر نداره
مظلوم عالم حیدر...
🌴
مظلوم عالم یعنی
تویِ تعجب و تو، حیرت
یعنی یه عدهای بیغیرت
رَدِ کشیدهٔ رو صورت
مظلوم عالم یعنی
سیسالِ که سکوتش داده
گُلش رو رو زمین افتاده
محسنشو از دست داده
زمین و آسمون گریون، دنیاش دیگه مثه زندونه
حالِ دلِ بابا رو امشب، حسین میدونه
مظلوم ِعالَم حیدر...
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
مظلوم عالم یعنی
زینبش و اسارت بردن
سرِ داداششو، آوردن
با طعنه هِی شراب، میخوردن
مظلوم عالم یعنی
نوهشو یکی کنیز خونده
یه شب از قافله جا مونده
یه بیحیا اونو آزرده
ای صیدِ بی بالُ پر، شافعِ روز محشر
حسین اباعبدالله، غریبِ مادر...
مظلوم عالم حیدر
#سبک_ناحله_الجسم_یعنی
#سبک_قافله_سالار_من
.
.
#شهادت_امام_علی
شهادت امیرالمومنین گریز به کربلا
پدر رویش خضاب از خون سر شد
پسر در خون حنجر غوطه ور شد
پدر را در دل محراب کشتند
پسر را کربلا بیآب کشتند
پدر با تیغ کین فرقش دوتاشد
پسر در قتلگه رأستش جدا شد
پدر از کین شده جانش چو بر لب
پسر شد پیکرش پامال مرکب
پدر در سجده زهرا را صدا زد
پسر در زیر خنجر دست و پا زد
پدر با عزت و شوکت کفن شد
پسر در کربلا بی پیراهن شد
پدر غربت نشین و بی شکیب گشت
پسر بی یاور و شیب الخضیب گشت
پدر بر اهل خانه شمع گردید
پسر جسمش به زحمت جمع گردید
پدر اهل و عیالش در امان بود
پسر هستش اسیر کاروان بود
پدر شد مقتلش محراب کوفه
پسر بر نیزه شد مهتاب کوفه
#علیرضا_توانا ✍
.
امام حسین ع
. #روز_قدس باید سخن از حقیقت دین گفتن از حرمت قبلۀ نخستین گفتن امروز برای شاعران تکلیف است با لهجۀ
.
یزید زمانت را بشناس
باید که پناه بی پناهان باشیم
از لشگریان دین و قرآن باشیم
درجنگ میان حق و باطل باید
ما ضد یزدیان دوران باشیم
#علیرضا_توانا ✍
#وعده_صادق
.
.
#شهدای_خدمت و آیت الله رئیسی
توخادم مردمان ایران هستی
در حلقه ی محفل شهیدان هستی
در روز ولادت امام هشتم
مهمان رضا شاه خراسان هستی
#شهید_جمهور
#علیرضا_توانا ✍
.
.
#شهدای_خدمت و آیت الله رئیسی
رئیسی مردمی بود وشهید راه خدمت شد
به راه خدمت مردم نصیب او شهادت شد
اگر چه رفتنش داغی به دل بنهاده است اما
برای مردم ایران رئیسی تاج عزت شد
دراین ره خستگی راخسته کرد این مردبا تقوا
برای عرصه خدمت نماد ودرس عبرت شد
مطیع امرآقا و دلش با حضرت آقا
ولایی بود و آخر هم فدایی ولایت شد
میان اینهمه عنوان شده او خادم سلطان
یقین از جانب آقا چنین بر او عنایت شد
علی موسی الرضا کرده شهادتنامه اش امضا
که در روز ولادت هم نصیب او شهادت شد
کسی که بین مردم بود و فکر مشکل مردم
چقدر با ناسپاسی ها غریبانه قضاوت شد
تمام وقت خود را صرف خدمت کرد این مظلوم
وطن مدیون این مرد عزیز و باصلابت شد
وجودش مغتنم بود و نمیدانم که تقدیریش
چرا اینگونه گردیده که ازماسلب نعمت شد
زمین هرگز نمی ماند پس از او پرچم خدمت
اگر چه از غم داغش دل ما غرق محنت شد
چه یارانی که دادن خون و خوردن خون دل آری
همیشه انقلاب ما بخون دل صیانت شد
قلم با خون دل انشاء کند مظلومی اورا
به هر جا مکتب خدمت از این سید روایت شد
خدایا سایه ی سید علی را مستدام فرما
که این کشتی به تدبیرش زتوفان ها هدایت شد
زموج فتنه ها مارا سلامت برده است بیرون
اگر چه برهه هایی برنظام ما خیانت شد
خدا لطفش همیشه شامل احوال ما بوده
که ایران میزبان هشتمین نورامامت شد
#علیرضا_توانا ✍
#شهید_جمهور
.
.
#شهدای_خدمت و آیت الله رئیسی
او راهی و مشتاق دیدار شهیدان است
هم خادم سلطان و هم خادم ایران است
در بدرقه ی جسمش باناله بگوید دل
یا فاطمه اولادت امشب به تو مهمان است
#علیرضا_توانا
.
.
#راس_الحسین
#اسارت #شام
فاطمه گشته عزادار خدا رحم کند
چشم مهدی شده خونبار خدا رحم کند
می کند نوحه سرایی ز غمِ شام بلا
در نجف حیدر کرار خدا رحم کند
حادثه پشت سر حادثه ها می آید
فرق دارد غم اینبار خدا رحم کند
آمده زینب کبری به دروازه ی شام
می دهد شرح غم یار خدا رحم کند
در گذرگاه شلوغِ سربازار ، حسین
شده ام سخت گرفتار خدا رحم کند
خوردن سنگ به سرها و زمین خوردن سر
بار دیگر شده تکرار خدا رحم کند
روی دروازه ی ساعات سرت رازده اند
آمده ی لحظه ی دیدار خدا رحم کند
آه ای قاری قرآن بنگر از سری نی
عترتت آمده بازار خدا رحم کند
ازدحام باعث معطل شدن قافله شد
روز ما گشته شب تار خدا رحم کند
راه بند آمده است بهر تماشای حرم
چشم نا محرم و اغیار خدا رحم کند
اوج بی حرمتی و دادن دشنام به ما
گشته در شام پدیدار خدا رحم کند
کارِ گرداندن ما در ملأ عام ، عدو
داده بر شمر ستمکار خدا رحم کند
می دهد اُجرت گرداندن رأست دشمن
پیش من درهم و دینار خدا رحم کند
همره کف زدن دور سرت ، خصم زند
خنده بر اشک منِ زار خدا رحم کند
دخترت ناله کنان پای سر پر خونت
می زند لطمه به رخسار خدا رحم کند
لب و دندان تو راچوب جفا ریخت به هم
غرق خون شد لبت ای یار خدا رحم کند
به گمانم نشود این غم جانسوز تمام
مُردم از این غم بسیار خدا رحم کند
#علیرضا_توانا ✍
.
.
#ورود_به_شام
#دروازه_ساعات
ای که داغت به دلم صفحه خونبار کشید
دیدی آخر به کجا عاقبت کار کشید
دشمنت پرده نشینان حرم را ز جفا
به سر هر گذر و کوچه و بازار کشید
تا به دروازه ی ساعات رسیدیم حسین
کار بر خواهش از، شمر ستمکار کشید
بس که گردانده شدیم در ملاعام به شام
صبح وارد شدن ما به شب تار کشید
تا سرت را به بر محمل من چرخاندند
دخترت ناله زد و پنجه به رخسار کشید
این سخن را به توسربسته بگویم که عدو
زینبت را به سوی مجلس اغیار کشید
خیزران تا که به لبهای عطشناک تو خورد
آنقدر خواهرتو آه شرر بار کشید
.
#علیرضا_توانا ✍
..................
#وداع_با_محرم
#دروازه_ساعات
سرم هرگز نشد پیش کسی خم
همیشه سربلندم زیر #پرچم
ابالفضلی! پریشان حسینم
سلام آقا! خداحافظ محرم
گدای سفره ات پیغمبرانند
نداری دور این سفره گدا کم
شفای عاجل از تربت گرفتم
نشد بیمار تو محتاج مرهم
رفاقت با یکی آنهم تو ارباب!
در عالم تو فقط خوردی به دردم
بجز زهرا که دستم را گرفته
نمیخواهد کسی من را در عالم
جوانی میکنم با عشق اکبر
فدای اصغرت اولاد آدم
برای اشک ما زحمت کشیده
علی یک عمر، دور چاه زمزم
اهالی نجف مهمان نوازند
بساط اربعین را کن فراهم
خدا حفظت کند بر روی نیزه
ز شر سنگ تیز و نامنظم
سر ناموس خود معجر ندیدی
سرت با خون تازه شد معمم
دم دروازه ساعات، زینب
معطل بود و شد محتاج محرم
#امام_حسین
#حضرت_زینب
#شام
#اربعین
#رضا_دین_پرور ✍
.
.
#زبانحال_حضرت_رقیه
#حضرت_رقیه (س)
#پنجم_صفر
چه شد شهباز اوج عشق که بی پر آمدی پیشم
سراغم از که بگرفتی که آخر آمدی پیشم
درِ امید را دشمن ز هر سو بسته
بر رویم
چگونه ای امید من تو از در آمدی پیشم
بر این ویرانه ی تاریک من امشب ضیاء دادی
از آن لحظه که ای شمع منور آمدی پیشم
سوالی دارم از تو ؛ ای غریبِ آشنا با من
تنت بابا کجا مانده که با سر آمدی پیشم
مرا شرمنده کردی قاری قرآن لب تشنه
که با زخم عمیق از چوب خیزر آمدی پیشم
مگر آب گوارا نیست مهر مادرت زهرا
که با لب های خشک و دیده تر آمدی پیشم
#علیرضا_توانا ✍
.
.
#اسارت
#غزل_مصیبت
دوباره یا حسین گفتم دلم دریای غربت شد
دوباره رزق هر روزم برای روضه قسمت شد
دوباره تا نشستم در میان مجلس روضه
زاشک چشم گریانم، دلم دریای رحمت شد
بسمت کربلا دادم سلام و ناگهان ، این دل
به یاد قبر شش گوشه محیای زیارت شد
بیاد کربلا دل روضه ی جانسوز می خواهد
اگرچه بهر زهرا روضه های باز، زحمت شد
علی موسی الرضا باید بخواند روضه ی جدش
که او خود روضهِ خوان و بی قرار این مصیبت شد
چنان او روضه های کربلا را باز می خواند
که با یابن الشبیبش گوئیا عالم قیامت شد
سلام ای جد افتاده بدون سر ، ته گودال
که رأست روی نی رفت و تن پاک تو غارت شد
به پیش دیده ی زینب شدی پامال مرکب ها
وبعد از آن به جسمت باعصاهاشان جسارت شد
سرت باخنجر دشمن زپشت سر جداگشته
از این غم ها دوچشم من پراز اشک و جراحت شد
چه گویم از چنین داغی که ناموس خدا زینب
به همراه سنان و شمر راهیِ اسارت شد
بسوی کوچه و بازار بردند عمه ی ما را
به پیش چشم نامحرم به اوخیلی اهانت شد
میان تشت زر سر بود و صدها ماجرا باسر
که با چوب جفا بر لب حدیث خون روایت شد
#امام_حسین
#امام_رضا
#علیرضا_توانا ✍
.
.
#پنجم_صفر
#حضرت_رقیه (س)
امشب شبِ قدر است و قرآن سر گرفتم
چون جانِ خود رأس تو را در بر گرفتم
وقتی رسیدی گوشه ی ویرانه ی من
بشکسته پر بودم ، دوباره پر گرفتم
خیلی دعا کردم به پیش من بیایی
شکر خدا من حاجتم از سر گرفتم
وقتی سرت آمد وصال من سرآمد
من جا دوباره در بر دلبر گرفتم
با زحمت بسیار در تاریکی شب
من بوسه از لبها و از حنجر گرفتم
تا من بشویم خون لبهای کبودت
از بین زخمِ دیده اشک تر گرفتم
تا من بغل کردم سر پر خاک و خونت
گویا که من هم بوی خاکستر گرفتم
وقتی لبت را خیزران میریخت بر هم
با عمه روضه پای تشت زر گرفتم
چون رأس تو در راه و جسمت کربلا بود
گاهی عزای سر، گهی پیکر گرفتم
حالا در این بیت الرقیه ای پدر جان
همراه عمه روضه ی دیگر گرفتم
خیلی مرا با تازیانه زجر می زد
آنجا مدد از رأس آب آور گرفتم
عمه به جای دخترت خیلی کتک خورد
من بارها در پشت او سنگر گرفتم
سربسته گویم وقت غارت دست خود را
بر سر به جای چادر و معجر گرفتم
وقتی سرت را دست بدست میکرد دشمن
لطمه زنان شور از دل مضطر گرفتم
وقتی که چشمم بر تن صد چاکت افتاد
آنجا سراغ از دست و انگشتر گرفتم
برصورت من جای سیلی مانده بابا
این ارثِ رویِ نیلی از مادر گرفتم
با گفتن عجل وفاتی مثل زهرا
من مرگ خود را از خدا آخر گرفتم
یک روضه ی کوچک بپا کردم به جنت
تا جا کنار محسن واصغر گرفتم
#علیرضا_توانا ✍
#شب_سوم_محرم
.