خوش آمدی در کنج این خرابه.mp3
1.09M
#شب_سوم_محرم
#زبانحال_حضرت_رقیه
#زنجیر_زنی
#حاج_رضا_یعقوبیان
#سبک_طفل_یتیمی_زحسین_گمشده
خوش آمدی در کنج این خرابه
پدر جان پدر جان
دلم ز رویت سرت کبابه
پدر جان پدر جان
خوش آمدی تنگه دلم برایت
پدر جان پدر جان
به پای تو جانم شودفدایت
پدر جان پدر جان
جانم فدای چهره ی غمینت
پدر جان پدر جان
از چه شکسته ای پدر جبینت
پدر جان پدر جان
ای قاری خوش عطر و بوی قران
پدر جان پدر جان
کی زد به لبهای تو چوب خزران
پدر جان پدر جان
قامت من از غم شده خمیده
پدر جان پدر جان
کی ازستم رگهای تو بریده
پدر جان پدر جان
ندیده ای بابا چها کشیدم
پدر جان پدر جان
از دشمنت زخم زبان شنیدم
پدر جانم پدر جان
از ناقه تا روی زمین فتادم
پدر جان پدر جان
گفتم که یا زهرا برس بدادم
پدر جان پدر جان
آن لحظه ها با سوز و گریه هردم
پدر جان پدر جان
یا ابتا یاد مدینه کردم
پدر جان پدر جان
زجر آمد و ظلم و ستم فزون کرد
پدر جان پدر جان
با زدن من دل عمه خون کرد
پدر جان پدر جان
بر صورتم چون فاطمه نشانه است
پدر جان پدر جان
بر پیکرم نشان تازیانه است
پدر جان پدر جان
من خسته ام دیگر ز زندگانی
پدر جان پدر جان
بهار من بی تو شده خزانی
پدر جان پدر جان
داغ تو ای پدر نموده پیرم
پدر جان پدر جان
دعانما دیگر پدر بمیرم
پدر جان پدر جان
#زبانحال_حضرت_رقیه
.
.
#زبانحال_حضرت_رقیه علیهاالسلام باعموجانش #حضرت_عباس علیه السلام
بر روی نیزه حال مرا کن نظر عمو
از دوریت رقیه شده خون جگر عمو
تا روی خارها نرود پای زخمی ام
تو باش بر مسیر شب ِمن قمر عمو
قدّم نمی رسد که شوم آب آورت
انگار هستی از همه لب تشنه تر عمو
بالای نیزه اشک خجالت دگر مریز
بنگر لبم به اشک تو گردید تر عمو
بعد از تو خورد سیلی محکم اگر به من
دیده عدو نمانده کفیلی دگر عمو
ای غیرت خدا به سر نی نظاره کن
با زجر و حرمله شده ام همسفر عمو
کمتر شده ست از همه گر زخم های من
شد عمه در تمام مسیرم سپر عمو
دیگر من از تو آب نخواهم فقط بگو
از چه گذاشتی همه را بی خبر عمو
در وقت بازگشت پدر از کنار تو
دستی گرفته بود چرا بر کمر عمو
دیدم زمان ِرد شدن از بین قتلگاه
در هر کجا ز پیکر تو یک اثر عمو
بر لب نشست حاجت ِ(عَجّل وَفاتی)ام
وقتی که دیدمت شده ای مختصر عمو
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.
.
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
خدایا چنان کن سرانجام کار..
که دیگر رهایم کند نیزه دار
شبیه اسیران جنگی شدم
رخم سوخته صورتم پرغبار
به یک سمت زجر و به یک سمت شمر
برایم نمانده ست راه فرار
روی صورتم چنگ محکم زدند
همین پیرزنهای گوشه کنار
دویدند روی تنت ده سوار
دویدند دنبال من صد سوار
گذر کردن از کوچه های شلوغ..
چه سخت است بر دختر با وقار!
سرم روی گردن نمی ایستد
تنم روی ناقه نشد استوار
اگرچه نخورده لب من به آب..
ولی خورده ام سیلی آبدار
فقط چوب خوردی به صبح و غروب
فقط فحش خوردیم لیل و نهار
عزیزم خداوند صبرت دهد!
که دیدی مرا با دوصد می گسار!
ملک بود خدمتگزارم ولی
به من گفت آن مست خدمتگزار
✅سید پوریا هاشمی-محرم ۱۴۰۲
#زبانحال_حضرت_رقیه
#شب_سوم_محرم
#پنجم_صفر
.
.
#زبانحال_حضرت_رقیه
#پنجم_صفر
من از لگد بدم میاد
از حرف بد بدم میاد
از اونکه هی تو صورتم
سیلی میزد بدم میاد
من از طناب بدم میاد
از اضطراب بدم میاد
از اونی که نداد بهم
یه ذره آب بدم میاد
از خیزرون بدم میاد
از ساربون بدم میاد
از اونکه مارو با چشاش
میداد نشون بدم میاد
من از غذا بدم میاد
از دشمنا بدم میاد
از این روزا که میگذره
هی بی بابا بدم میاد
از آبله بدم میاد
از حرمله بدم میاد
از قاتل بابام حسین،
که سنگ دله بدم میاد
از مرد مست بدم میاد
از زجر پست بدم میاد
از اونی که سیلی زد و..
دستام و بست بدم میاد
از میخونه بدم میاد
از ویرونه بدم میاد
از اونکه با خندش مارو
میسوزونه بدم میاد
از جیغ و داد بدم میاد
از زخم حاد بدم میاد
از اون که عمه مو میزد
خیلی زیاد بدم میاد
من از شرور بدم میاد
از حرف زور بدم میاد
از اونکه برد سر تو رو..
توی تنور، بدم میاد
از جام می بدم میاد
از طبل و نی بدم میاد
از اونکه رأس بابامو
زد روی نی بدم میاد
من از سبو بدم میاد
از سُرخْ مو بدم میاد
از اونکه زَد ما رو پیشه
سر عمو، بدم میاد
من از شراب بدم میاد
از تب و تاب بدم میاد
از اونی که سر تو رو..
کرده خضاب بدم میاد
#مجتبی_دسترنج_ملتمس✍
#شب_سوم_محرم
#شب_سوم_محرم
#زمزمه_حضرت_رقیه
.👇👇
.
#زمینه #شور
#زبانحال_حضرت_رقیه(سلام الله علیها)
ای کُشته ی فِتاده به هامون اباالمظلوم اباالمظلوم
خوشآمدی به گوشه ویرون اباالمظلوم اباالمظلوم
ای به غم تَسکین بابا
به بَرَم بِنْشین بابا
رُخِ من خورده سیلی
رُخِ تو خونین بابا
ياحسين يااباالمظلوم(٤)
ویرانه با تو گشته منوّر اباالمظلوم اباالمظلوم
باسر رسیده ای شه بی سر اباالمظلوم اباالمظلوم
سر من قربان تو
چه شده دندان تو؟
لبِ منهَم خُشكيده
چون لبِ عطشان تو
ياحسين يااباالمظلوم(٤)
آه از مُصیبتِ سرِ بازار اباالمظلوم اباالمظلوم
طِفلَت کجا وُ مجلسِ اَغیار؟ اباالمظلوم اباالمظلوم
من ميانِ اَهلِ شَر
تو ميانِ تَشتِ زَر
من خودم ديدم بابا
به لبَت ميزَد خِيزَر..
ياحسين يااباالمظلوم(٤)
عُمرم چو فاطمه شده کوتاه اباالمظلوم اباالمظلوم
با عمه از غمِ تو کِشَم آه اباالمظلوم اباالمظلوم
سر تو کی بُریده؟
رگات از هم پاچیده
حنجری که بوسیدم
عمه گودال بوسیده
ياحسين يااباالمظلوم(٤)
#مجتبی_دسترنج_ملتمس ✍
#شب_سوم_محرم
#شور_حضرت_رقیه
#زمینه_حضرت_رقیه
.👇
.
#زبانحال_حضرت_رقیه
انتظارشو نداشتم
که بری و جام بذاری
چرا دیر اومدی پیشم؟
نکنه دوسم نداری؟
چرا اینقدر پریشونی؟
الهی دورت بگردم
کاشکی دستام کمی جون داشت
موهاتو شونه می کردم
از همون وقتی که رفتی
دل دخترت کبابه
چرا تا رسیدی بابا
بوی نون گرفت خرابه؟
من غذا نخواسته بودم
بس که از زندگی سیرم
بغلم نکردی؟…باشه
من تو رو بغل می گیرم
نمیگی که دخترت رو
چرا با خودت نبردی؟
لااقل بگو بابایی
منو دست کی سپردی؟
چادرم تو صحرا گم شد
اما روسریم نیفتاد
گوشوارم رو پس می گیرم
عمه قولشو بهم داد
روسریم یخورده سوخته
غم نخور عیبی نداره
عموم از سفر که برگشت
یدونه نوشو میاره
چی میشه بازم بخندی؟
دلم از غصه رها شه
دندونم شکسته اما
شیریه…غمت نباشه
شب خرابه سرده، اما
هرجوری شده میخوابم
خاکی ام؟ عیبی نداره
نوه ی ابوترابم
اینا چیزی نیس بابایی
همشون میگذره میره
اما چند روزه کلافم
زبونم همش میگیره
دخترت شیرین زبون بود
بود ولی از این به بعد نیست
بخدا جواب اشکام
خنده های ابن سعد نیست
تا زمانی که تو شامم
حال و روز من همینه
یا پیشم بمون بابایی
یا که باز بریم مدینه
نه…دیگه طاقت ندارم
بعیده این گره وا شه
دخترت میخواد بمیره
دعا کن حاجت روا شه
#سید_جعفر_حیدری
#خرابه_شام
#پنجم_صفر
#شب_سوم_محرم
.
.
#شب_سوم_محرم
#زبانحال_حضرت_رقیه
ناله من به جیگر نمیرسه
حال من خوب به نظر نمیرسه
بعد از آتیشه تو خیمه ها بابا
دیگه موهام به کمر نمیرسه
مگه سیلی به رخم امون می داد
دخترت داشت زیر پاها جون می داد
دختر شامی میون خنده هاش
باباشو همش به من نشون می داد
آرزوهامو به هیچ کس نمیدم
سر طاووسو به کرکس نمیدم
اگه کل دنیا دنبالت بیان
سرتو به هیچ کسی پس نمیدم
عمو رفت و من اسیر شدم بابا
زودتر از فاطمه پیر شدم بابا
خیلی گشنمه ولی بدون تو
از همه زندگی سیر شدم بابا
کبودیهامو نشونش نمیدم
ترک پامو نشونش نمیدم
تا عمو ازم خجالت نکشه
سر بابامو نشونش نمیدم
آخرش آوردمت با همتم
به یه بوسه از لب تو دعوتم
اگه ساکتم ازم خرده نگیر
همشو بذار به پای لکنتم
#محمد_نجاری ✍
#خرابه_شام
.
.
#زمزمه
#زبانحال_حضرت_رقیه (علیها سلام)
عمه بیا تماشا یارم ز ره رسیده
گردیده میهمانم امشب سر بریده
خوش آمدی پدرجان امشب دراین خرابه
ازشوق دیدن تو جانم بلب رسیده
بابا در انتظارت شب تا سپیده بودم
این روز را من ای کاش هرگز ندیده بودم
بابا ببین رسیده هنگام چیدن گل
با دیدن سر تو حالی نداره بلبل
گردیده روی ماهم مانند لاله نیلی
باشد بصورت من آثار ضرب سیلی
بابا بدست دشمن اگرچه من اسیرم
دور سرت بگردم پروانه سان بمیرم
امشب در این خرابه ذکر پدر بگیرم
اشک غم از دو چشمم شب تا سحر بگیرم
گرد فراغ رویت بنشسته بر عذارم
امشب غمی ندارم هستی تو در کنارم
بابا چرا نیامد اکبر برادر من
ساقی نموده پر غم از غصه ساغر من
ممنونم ای پدر جان از من خبر گرفتی
دختر ناز خود را امشب به بر گرفتی
با اشک دیده شویم غبار روی ماهت
آتش زند بجانم شرار هر نگاهت
#شیدا_نیشابوری✍
گوشواره:باباحسین حسین جان
#زمزمه
#پنجم_صفر
#حضرت_رقیه سلام_الله_علیها
.👇
.
#زمینه_حضرت_رقیه(س)
*بند اول: #زبانحال_حضرت_زینب(س)
*بند دوم: #زبانحال_حضرت_رقیه(س)
*بند سوم: #زبانحال_امام_حسین(ع)
*بند اول*
دخترت تب داره/این روزا بیماره/زیر پاهاش خاره/داداش...
صورتش شد نیلی/بس که خورده سیلی/ارثیه فامیلی/داداش...
تا میگفت بابامو میخوام ؛ میزدن بی هوا...
مسخره میکردن اونو ؛ تموم بچه ها...
گریه کردم وقتی که...
پرسید از من یه چیزی...
خارجی میگن به ما...
چیه عمه کنیزی...
///من الذی ایتمنی...///
*بند دوم*
مضطر و آشفتم/راه میرم می افتم/شب با گریه خفتم/بابا...
تا صدات میزنم/میزنه دهنم/خونیه بدنم/بابا...
حوصلم سر رفته بابا ؛ منو هم میبری...
نون خشکاشونو میریخت ؛ جلو من دختری...
میبینی سرو روومو...
ریخته بابایی موهام...
شدم مثل مادرت...
شکسته استخوونام...
///من الذی ایتمنی...///
*بند سوم*
من فدای زخمات/خونیه گونه هات/ریخته انگار موهات/گلم...
دختره بابایی/تو مث زهرایی/موجی از دردایی/گلم...
خیلی لاغر شدی گلم ؛ دختره بابایی...
جون بابا فدای تو ؛ چرا روو خاکایی...
از روو نی میدیدمت...
وقتی زد تووی سرت...
وقتی موهاتو کشید...
زد لگد توو کمرت...
///من الذی ایتمنی...///
#مهدی_ندرخانی -کرج*
👇
.
#زبانحال_حضرت_رقیه
#حضرت_رقیه
#پنجم_صفر
یادش بخیر بالش نرمی که داشتم
آغوش با محبت گرمی که داشتم
یادش بخیر بوسه گرم تو قبل خواب
خوش می گذشت دور تو و عمه و رباب
یادش بخیر شانه زدن های هر شبت
پا می شدم ز خواب به گلبوسه ی لبت
یادش بخیر زندگی ام رو به راه بود
رویم سپید و موی سر من سیاه بود
امشب ولی به زیر سرم خشت خام بود
بی احترام طرز ورودم به شام بود
این طفل پیر جان بسپارد اگر، رواست
لعنت به شمر طفل تو را سالخوده خواست
ناز تو را به قیمت سیلی خریده ام
از خواب با لگد نپریدم؟ پریده ام
سیلی به حال صورت من گریه می کند
لالایی ام به لکنت من گریه می کند
خود را برای دلخوشی او زدم به خواب
خواب مرا به هم زده لالایی رباب ...
ما چوب خورده های اسارت چشیده ایم
دندان شکسته های خجالت کشیده ایم
از من بریده تر ، نفس خواهرت شده ...
بیچاره عمه، قبر کن دخترت شده ...
گفتم به عمه تا به وصیت عمل کند ...
نیت کند به جای تو من را بغل کند
از روی نیزه ها نگرانم شدی ببخش
فردا اگر که فاتحه خوانم شدی ببخش
هنگام غسل دادن زهرای کوچک است
ما بی کسیم ، گریه کن ما عروسک است
زخم تن مرا به سکینه نشان مده ...
تلقین بخوان و شانه ی من را تکان مده
گفتم به قبر من بنویسند: خسته بود
زهرا ترک ترک شده بود ، او شکسته بود
یا رب ، روا مدار عزیزی شود اسیر
بابای هیچ دخترکی را از او مگیر ...
طفل تو را نبودن تو قد خمیده کرد
با من هرآنچه کرد ، گلوی بریده کرد
#خرابه_شام
#ناصر_دودانگه ✍
#شب_سوم_محرم
.
.
#زبانحال_حضرت_رقیه
#حضرت_رقیه (س)
#پنجم_صفر
چه شد شهباز اوج عشق که بی پر آمدی پیشم
سراغم از که بگرفتی که آخر آمدی پیشم
درِ امید را دشمن ز هر سو بسته
بر رویم
چگونه ای امید من تو از در آمدی پیشم
بر این ویرانه ی تاریک من امشب ضیاء دادی
از آن لحظه که ای شمع منور آمدی پیشم
سوالی دارم از تو ؛ ای غریبِ آشنا با من
تنت بابا کجا مانده که با سر آمدی پیشم
مرا شرمنده کردی قاری قرآن لب تشنه
که با زخم عمیق از چوب خیزر آمدی پیشم
مگر آب گوارا نیست مهر مادرت زهرا
که با لب های خشک و دیده تر آمدی پیشم
#علیرضا_توانا ✍
.
امام حسین ع
. |⇦•هرکی اسممو بیاره... #زمینه #حضرت_رقیه سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۳ به نفسِ سیدامیر حسینی ●━━━━
.
|⇦•من آن مجاهد...
#مدح #زبانحال_حضرت_رقیه سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۳ به نفسِ سید مجید بنی فاطمه
●━━━━━━───────
من آن مجاهد نَستوه و خردسال و اسیرم
که شمع محفل آزادگی ست روی مُنیرم
پیام خون خدا خیزد از زبان خموشم
که سیدالشهدا را به شهر شام سفیرم
رخم کبود ز سیلی، به چشم دوست چراغم
قدم کمان ز فراق و به قلب خصم چو تیرم
پناه هفت سپهرم، که گفته دختِ یتیمم؟
شفیعه ی دو سرایم، که خوانده طفل صغیرم
عزیز فاطمه هستم ز عزتم نشود کم
اگرچه در دل شب گوشه ی خرابه بمیرم
مرا به شام نبینید در لباسِ اسارت
که تا خدا خداست بر تمام خلق امیرم
پیام آور خون شهید تا صف حشرم
ز سیدالشهدا باشد این مقام خطیرم
عدو به چشم حقارت نظاره کرد به حالم
خبر نداشت که حتی فرشته نیست نظیرم
یزید داد مرا جا به روی خاک خرابه
ز زعم آنکه شمارد میان خلق حقیرم
کجاست تا نِگرد در همین خرابه ز عزت
پناه طفل صغیر و مَطاف شیخ کبیرم
به سن کوچک من منگرید کآمدم اینجا
نه دست زائر خود بلکه دست خلق بگیرم
اگرچه آمده مشهور نام من به رقیه
به سان فاطمه در عزت و جلال شهیرم
قسم به دامن پاک حسین پرور زهرا
که من عزیزم و ذلت ز هیچکس نپذیرم
خدا گواست کتک خوردم التماس نکردم
مگر نه دختر ناموس کردگار غدیرم
ز سوز سینه ی من گل کند کلام تو میثم
سروده های تو باشد ترانه های ضمیرم
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#مدح_حضرت_رقیه
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#شب_سوم_محرم
#پنجم_صفر
#سید_مجید_بنی_فاطمه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇