.
#زمزمه_حضرت_رقیه(ع)
#شب_سوم_محرم
خرابه نشینی برازنده نیست
لباسای پارم واسه خنده نیست
بابا خیزرونم شکست از غمت
یزید از لبای تو شرمنده نیست
تورو پس گرفتم با اشک چشام
کمم که بیایی زیادی برام
شاید شکر نعمت زیادت کنه
خدا... سربریده قشنگه بابام
منت گذاشتی رو سر ما
ای بهترین بابای دنیا
پانداشتی با سر رسیدی
به اینجا
بند دوم
یه سر از تو برگشته خیلی کمه
رگای بریده ت چقد درهمه
می خواستم به مردم نشونت بدم
یه وقتی رسیدی که خوابن همه
بگو روی نیزه چه جور بردنت
نمی رفت سر تو ، به زور بردنت
خبر داری بزم شراب بردنم
شنیدم به کنج تنور بردنت
دستامو رو گوشم گذاشتم
شرمندم گوشواره نداشتم
تا بودی پامو تو خرابه
نزاشتم
#ناصر_دودانگه ✍
...............
.
#زمزمه_حضرت_مسلم
#شب_اول_محرم
#حضرت_مسلم_بن_عقیل(ع)
با امّید رسیدن عزیزای تو
یه چیزی شنیدن عزیزای تو
خجالت کشیدم که گفتم بیای
بیابون ندیدن عزیزای تو
سر و کارت افتاد به ابن زیاد
تنوری که داغه سرت رو میخواد
عبای اضافه به همرات بیار
لباست رو بردن ، به کارت میاد
مرام این مردم عجیبه
هیشکی نیست جز ام حبیبه
بیچاره اونی که تو کوفه
غریبه
بند دوم
یه روز پا به پای علم می رسن
چشامون به دیدار ، با غم میرسن
تو دروازه ی کوفه می بینمت
سرامون رو نیزه به هم می رسن
می ریم پیش چشمای لشگر به نی
به هم می رسیم باز ولی سر به نی
غرور ابالفضل شکسته میشه
سرا رو می بندن با معجر به نی
هیجده هزار تا نیره دیدم
شرمندن رگهای بریدم
حرف کنیزی ...نه ! شاید بد
شنیدم
...........
.
#زمزمه
#شب_دوم_محرم
#ورودیه
زدی خیمه اما دلم ریخت به هم
منم خواهرت ، درد و به کی بگم ؟
یه حسی بهم میگه عصر دهم
تو رو نیزه دارا می گیرن ازم
زدی خیمه و بیقرارم حسین
کسی رو به جز تو ندارم حسین
روی نیزه ها میری باید دیگه
سرت رو خرابه بیارم حسین
میشه واسه اون که حزینه
مارو برگردونی مدینه
دل نداره زینب به سوگت
بشینه
بند دوم
تو میری و بار سفر با منه
که حرف دل تو فقط رفتنه
چقد خیمه دوره به نهر فرات
امید ربابت به برگشتنه
اگه میشه برگرد که پرپر نشی
که شمری نیاد و تو بی سر نشی
اگه میشه برگرد که خوبه برات
که پاسوز این چندتا خواهر نشی
حرمله سه شعبه آورده
برگرد تا شیش ماهه ت نمرده
کسی دخترهاتو اسارت
نبرده
..............
.
#زمزمه
#شب_چهارم_محرم
#طفلان_حضرت_زینب(س)
چه اصراری داره نیارن به روش
عزاداره زینب با بغض گلوش
یکی مثل مادر با پهلوی زخم
یکی دست بریده شبیه عموش
نشسته تو خیمه می میره حرم
زیر بازوهاشو می گیره حرم
دوتا بچه داده غمش اینه که
حسین سر به زیر داره میره حرم
وقت خیرات لشکرش شد
نوبت علی اصغرش شد
خنجر کندی بیقراره
سرش شد
چقد بی کسی دست و بالت رو بست
علی رو آوردی غرورت شکست
نباید بخندن به اشکای تو
کسی رو نداری دو تا تحفه هست
تو آه غریبی توو غربت نکش
برای لب ما تو منت نکش
دو تا بچه خیلی کمن واسه تو
شدن پاره پاره خجالت نکش
نشه اسیر غصه هاشی
شکسته تر از این نباشی
نبینم روزی رو که از من
جداشی
...........
.
#زمزمه
#شب_پنجم_محرم
#حضرت_عبدالله(ع)
#گودال
همه با وضو قتلگاه اومدن
نکشته تو رو فکر پیراهنن
سپر میشم اما توونم کمه
نفس تازه کن تا منو می زنن
لباسش رو از روی جسمش نکن
یه کم با ادب باش آهای بد دهن
همه نیزه ها رو به جون می خرم
حسن تا که زنده ست حسینو نزن
بیچاره عمه دل نداره
تیر از این سینه دربیاره
آب میاره واست اگه شمر
بزاره
بند دوم
لباساتو بردن تا خوارت کنن
می خوان بعد کشتن چیکارت کنن
دو تا نیزه بس بود برا کشتنت
نیازی نبود نیزه زارت کنن
نموند اسبی که از تنت رد نشد
رو جسم تو کم رفت و آمد نشد
یه گهواره ی نرم رو سینه ت داری
برای علی اصغرت بد نشد
رو چشمای نازت نشست خون
ندیده بودمت پریشون
سینه ت تاراج پای شمره
عموجون
.........
.
#زمزمه
#شب_ششم_محرم
#حضرت_قاسم(ع)
تو جنگیدی امروز به یاد جمل
تو رو قدخمیده می گیرم بغل
مبارک باشه تازه دوماد من
روی نیزه ها میری ماه عسل
یکی اومد و چنگ به موهات کشید
تو جون دادی و عمه زینب خمید
ببخشید که اسبا لگد کردنت
امانت به بابات شکسته رسید
برگشتی اما پاره پاره
پسر از دست دادم دوباره
دلم برای داغ تو جا
نداره
بند دوم
عمو رو صدا کردی جونم فدات
یه وقتی رسیدم که بسته ست چشات
کشیده میشه پای تو رو زمین
عسل گفتنت دردسر شد برات
عمو تا رسید پیش نعشت نشست
به جای حنا خون به موی تو بست
عبایی ندارم کفن شه برات
تکون دادمت استخونات شکست
میره چشمای تو سیاهی
پاخورده ترین توو سپاهی
پاک کردم چشماتو به شوق
نگاهی
...........
#دهه_محرم
.👇
امام حسین ع
. #زمزمه_حضرت_رقیه(ع) #شب_سوم_محرم خرابه نشینی برازنده نیست لباسای پارم واسه خنده نیست بابا خیز
.
#زمزمه
#شب_هفتم_محرم
#حضرت_علی_اصغر(ع)
ترک خورده یعنی غرور لبات
برات گریه کردن چقد عمه هات
لباس سفیدی که قنداقه بود
به لطف سه شعبه کفن شد برات
چیزی از علی هام نمونده برام
دیگه نا ندارم به خیمه بیام
خجالت زدم کرد جلوی رباب
سه شعبه که بیرون زده از عبام
تن رو دستم موند و سر اومد
به استقبالت مادر اومد
رباب سعی ش رو کرد مگه تیر
در اومد
بند دوم
می خواستم که بین تلاطم نری
رو نیزه تو دستای مردم نری
با خنجر یه گهواره ساختم برات
خاکت می کنم تا زیر سم نری
میخواستم نمیره یه عاشق نشد
لالایی ما غیر هق هق نشد
گلوتو می خواستم مرتب کنم
ولی حنجرت مثل سابق نشد
از کشتن تو خیلی شادن
تشنه بودی آبت ندادن
بدخواهای بابای تشنه ت
زیادن
#ناصر_دودانگه ✍
...........
.
#زمزمه
#شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اکبر(ع)
دیگه این بدن نیست شبیه بدن
تو رو تنها دیدن تو کوچه زدن
تو جمع کردنت کارمون سخت شده
یه دونه عبا و هزار تیکه تن
تا تنهاشدی گیر آوردن تو رو
به سر نیزه هاشون سپردن تورو
گمونم تبرک می خواستن ازت
دیدم با نوک نیزه بردن تو رو
درهمی عین بغضمی تو
رو عبام نامنظمی تو
چش چرخوندم دیدم که خیلی
کمی تو
بند دوم
بابا از غمت آه کشیده علی
می بینی که قدش خمیده علی
می چرخوننت عین قربونیا
به هرکی یه تیکه ت رسیده علی
دعامی کنم دیده گریون نیاد
بابات سمت خیمه پریشون نیاد
علی یا که زهرا مهم اینه که
کسی سالم از کوچه بیرون نیاد
سر دنبال پیکر می گرده
گیر افتادن تو کوچه درده
تا چش کار می کنه به دورت
نامرده
..........
.
#زمزمه
#شب_نهم_محرم
#حضرت_عباس(ع)
رباب کاش نگاهی به حالم کنه
نگاهی به زخم رو بالم کنه
میخواستم که مشکو بیارم نشد
علی اصغرت کاش حلالم کنه
می سوزه دل من به آواره ها
اینا رحم ندارن به شیرخواره ها
یه چیزی شنیدم که ریختم به هم
نظر داره خولی به گوشواره ها
دستای عباسو بریدن
راحت شه گوشواره کشیدن
چش به هم بزنی به خیمه ت
رسیدن
بند دوم
رو مشکی که پاره ست چشاتو نکش
رو لب نغمه ی یا اخاتو نکش
بلند می کنم جسمتو از زمین
روی خاک صحرا پاها تو نکش
توی علقمه دست و پا می زدی
دم از غربتی آشنا می زدی
یکی دست شکسته کنار تو بود
کیو دست بریده صدا می زدی
با چادر خاکی نشسته
پهلوی تو پهلو شکسته
شرمندگی هردوتاتون
یه دسته
.........
.
#زمزمه
#شب_دهم_محرم
#شب_عاشورا
غم بی کسی هات ، غم زینبه
تو افتادی از زین، بلند مرتبه ...
همون سینه ای که نبی بوسه زد
حالا فرش زیر سم مرکبه ....
لگد مال شدی پیش چشم رباب
می ریختن جلوی چشای تو آب
ما از روضه ی نعل فقط می شنویم
بزار سنگ، زیر نعل میشه آسیاب
این سینه گهواره ی نابه
آرامش طفل ربابه
جای بچه وقتی بشه نرم
میخوابه
بند دوم
ته قصه رو بد رقم می زنی
آتیشی به قلب حرم می زنی
مگه توی مقتل وضو داری که
با چکمه رو سینه ش قدم می زنی
هیاهو و جنجال تو مقتل نکن
غم قتلگاهو مفصل نکن
با یه خنجر تیز بیا لااقل
قراره ببُِرّی ، معطل نکن ...
دست و پا زدن هاشو دیدی
بی مروت بازم بریدی
بنیه های مادرش رو
شنیدی
..........
.
#شب_یازدهم_محرم
#شام_غریبان_امام_حسین
بمیرم بمیرم که غارت شدی
میرم خواهش از دشمنت می کنم
میرم پس می گیرم لباس تو رو
خودم پیرهنت رو تنت می کنم
غریبم غریبم یه کاری بکن
جلو بچه ها حرف بد میزنن
منو مثل بابا کشیدن رو خاک
تو رو مثل مادر لگد میزنن
پاشو از جا ای کوه غیرت
تا سیلی نخورده رقیه ت
ناموس آل الله کجا و
اسارت
#ناصر_دودانگه ✍
👇
.
#زمزمه
#شب_اول_محرم
#حضرت_مسلم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
میگن که خاطرت عزیزه
شهر کوفه فتنه خیزه
خون گلومو ریختن ای کاش
خون از گلوی تو نریزه
کاشکی نیزه تو تنت جا نشه
کمرت تو علقمه تا نشه
روی سینت که جای رقیته
کاشکی پای هیچکسی وا نشه
بعیده که سرت سالم بمونه
بعیده که واست قاسم بمونه
یه کاری میکنن اکبر رو دستِ
جوونای بنی هاشم بمونه
ارباًاربا یه تن صد پاره
قد یک دشت کفن لازم داره
کوچه کوچه پر شده از نامرد
از راهی که داری میای برگرد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مسلمتو بردن سر دار
بمونه واست علمدار
کاشکی نبینن اهل خیمهت
آورگی کوچه بازار
آب واسه لبای اصغر بیار
با خودت یه چند تا معجر بیار
قبل از اینکه خیمه غارت کنن
گوشواره ها رو خودت در بیار
گلای یاس تو آزار ندیدن
تو آغوش تو بودن خار ندیدن
همه پرده نشین بودن از اول
نجیب زاده بودن بازار ندیدن
وای از بازار ای بیچاره زینب
تو بزم می پا میذاره زینب
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#زمزمه
#شب_دوم_محرم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دلگرمی خواهر داداشه
گفتی که غصت نباشه
خیمه زدی اما دلم ریخت
کاش خیمه هات از هم نپاشه
کاشکی خواهرتو از حال نره
تو شلوغیا تو جنجال نره
زیر لب میگفتم ای کاش حسین
یه روزی به سمت گودال نره
نرفتی از پیشم چشمم به راهه
نداشته باشمت روزم سیاهه
نگاه من به این خیمه زدنهاست
دلم اما کنار قتلگاهه
من از حالا گودالو میبینم
اون پیکر پامال و میبینم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دلشوره دارم از جدایی
ای امون از بیوفایی
میبینم از حالا عزیزم
روزی رو که رو نیزههایی
نذاری غم منو تحقیر کنه
کسی با سرت منو پیر کنه
شونه کردمش الهی نشه
پنجهای به موی تو گیر کنه
محاله دل شکستن رو بلد شی
یا از خواهشهای من ساده رد شی
الهی من نبینم اون روزی که
بیفتی تو دل صحرا لگد شی
برگردونم کربلا دلگیره
از دلشوره زینبت میمیره
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#زمزمه
#شب_سوم_محرم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
امشب مگه مهمون نداری
درهمی سامون نداری
من خیزرون خوردم عزیزم
تو چی شده دندون نداری
غصه خوردی مثل شمع آب شدی
اضطراب کشیدی بیتاب شدی
هر دفعه چشات میخواست خواب بره
داد زدن سر تو بد خواب شدی
چه موهایی سفید کردی یه روزه
با آتیش دلت عالم میسوزه
لباست پاره شد غصت نباشه
میگم عمه برات چادر بدوزه
سعی کن از خاک باباتو برداری
برگشتم من امشب بابا داری
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دورو بر ما ازدحامه،رو سرم آتیش بامه
گوشوارههای یادگاری،تو گوش دخترای شامه
بده طفلی دست به دیوار بره
پابرهنه بین انظار بره
بده واسه ی یه پرده نشین
با لباس پاره بازار بره
زجر که آرزو رو از من گرفت
گل سر نه مورو از من گرفت
نمیدونم چراسیلی که زد
سراغ عمو رو از من گرفت
میبردم اسمتو سیلی میخوردم
میزد اما باز اسمت رو میبردم
سه ساله کشتنش زحمت نمیخواست
نمیزد باز من از دوریت میمردم
چهل منزل دست قاتل بودی
برگشتی حیف ای کاش کامل بودی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#زمزمه
#شب_چهارم_محرم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اون خواهر دلخون نیومد
از چشاش بارون نیومد
وقتی عزیزاشو آوردن
از خیمه ها بیرون نیومد
بار غم رو میکشه یک تنه
مردونه وایساده اون که زنه
حتی حرفی از پسرهاش نزد
خواست دل امام حسین نشکنه
میگفت داداش به ابروت خم نیاری
قرار نیست اشک ما رو در بیاری
دوتا هدیه برای تو آوردم
که ابن سعد نگه لشکر نداری
تا زینب هست یعنی لشکر داری
تنها نیستی یعنی خواهر داری
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آمادهاند مثل دوتا مرد
دو سپر یا دوتا همدرد
اندازشون جوشن نداریم
باید کفن پوش راهیشون کرد
بزار تا برن نمونن برام
نبینم که خون گرفته چشام
نبینن با تازیونه دارن
برای اسیری میرم به شام
حسن رو یادته از غصه سیر شد
یه سیلی تازه دید تو کوچه پیر شد
میخواست کاری کنه مادر زمین خورد
برای کاری کردن خیلی دیر شد
غافل نیستم یک لحظه از یادت
اولاد من قربون اولادت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#دهه_محرم
#ناصر_دودانگه ✍
.👇
امام حسین ع
. #زمزمه #شب_اول_محرم #حضرت_مسلم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ میگن که خاطرت عزیزه شهر کوف
.
#زمزمه
#شب_ششم_محرم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
جنگیدن تو بی بدل بود
کربلا واست جمل بود
اونقدر عسل گفتی که جسمت
روی زمین عین عسل بود
سنگ زدن بهت زیادی زدن
خیلیاشون جون میدادی زدن
خون حنا شد رو سرت سنگارو
به جای نقل دومادی زدن
عزیزم خون دیگه چشماتو بسته
تو خوابیدی عموت پیشت نشسته
هنوز اسبا روی جسمت نرفتن
به زیر چکمهها سینه شکسته
چشم نجمه با دیدنت تر شد
حالا جسمت هم قد اکبر شد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دیدم رو خاک پاشیده بودی
بین خون غلطیده بودی
وقتی رسیدم به تن تو
به زیر سم چسبیده بودی
میون هلهله خاموش شدی
چی شده چرا تو بیهوش شدی
رخت دامادی نداشتیم برات
بمیرم برات کفن پوش شدی
یه خورده دیرتر از بابات رسیدم
بغل کردم تو رو اما خمیدم
صدات کردم صدا از تو نیومد
صدای استخوناتو شنیدم
شرمندم از این جسم پاشیدت
شرمندم از مادر غمدیدت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#ناصر_دودانگه
..............
.
#زمزمه
#شب_هفتم_محرم
#حضرت_علی_اصغر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لبتشنهای خشکیده شیرم
باید از شرمِت بمیرم
جشن یه سالگیتو باید
امسال سرِ خاکِت بگیرم
حرمَله داره چه خرسند میاد
گریههام برات مگه بند میاد
گُلِ من با گریه از دنیا رفت
به لبای بچه لبخند میاد
حالا حتّی بخندی گریه داره
تَنِ کوچیک تو بین مزاره
الهی که من اون روزو نبینم
سرِ تو روی دستِ نیزه داره
بیدارِت کرد ، از خوابِ نازِت تیر
با تیر آخر ، گرفتنِت از شیر
بیدارت کرد ، حرمله خواب بودی
تشنهی یک ، جرعهی آب بودی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بند دل ما پاره میشه
مادرِت بیچاره میشه
این سینهی پاخوردهی من
آخر بَرات گهواره میشه
رنگ تو یِهو پرید وای رباب
گریبان واسهت درید وای رباب
رُو لب بچه باید شیر باشه
از لب تو خون چکید وای رباب
نمازخوندن سرِ قبر تو شرمه
هنوز خونِ روی قُنداقه گرمه
چجوری خاک روی جسمِت بریزم
خدایا استخون بچّه نرمه
حسرت بردیم، از دارِ دنیامون
غسلت دادیم، با اشک چشمامون
لب تشنه آه، از لبهات یاد کردن
رو نی بودی، آب و آزاد کردن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#زمزمه
#شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اکبر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
باید بشید تنها بفهمید
یا بشید بابا بفهمید
یه گل پسر با قد رعنا
از دست ندادید تا بفهمید
مگه گریه باباش خنده داشت
نیزه کم نذاشت براش خنده داشت
هلهله کردنتون درد شده
تن پاشیده کجاش خنده داشت
جماعت به یه آزرده نخندید
به اونی که بد آورده نخندید
نگفتید تسلیت عیبی نداره
به اشکای جوون مرده نخندید
گریه کردم کل پیکر نیزه است
خندههاتون بدتر از سرنیزه است
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پاشو ببین قدم خمیده
یه کمی رنگم پریده
حالم رو از اونی بپرس که
جون دادن بچش رو دیده
رو عبام ریختی و لبریز شدی
شبیه برگهای پاییز شدی
حسودا بدجوری چشمت زدن
خوش قد و بالا بودی ریز شدی
شدی جمع مثل تسبیح دونه دونه
شده تابوت عبای روی شونه
تو تشیع تن تو کِل کشیدن
تا حسرت تو دل بابات بمونه
عصای من صد تیکه برگشتی
پرپر ترین پیکر این دشتی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#زمزمه
#شب_نهم_محرم
#حضرت_عباس
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
با غم نگاه کردی حسینو
دیدی تا کردی حسینو
این اولین باره تو عمرت
داداش صدا کردی حسینو
جون من اینجوری غربت نکش
چشمتو رو مشک پارت نکش
نمیشه بدون دست آب آورد
فدای سرت خجالت نکش
پای هیچکی به خیمه وا نمیشه
رباب آواره ی صحرا نمیشه
خیالت راحته این خیمه باشه
سر گوشوارهشون دعوا نمیشه
چند ساعت نیست اکبر از دست دادم
از دست رفتی لشکر از دست دادم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
رفتی و حرف آبرو شد
خیمه بی تو زیر و رو شد
افتادی و چشم حرم با
امثال خولی روبرو شد
دیر چشاتو بست چشات درد گرفت
تیغ برید و بازوهات درد گرفت
سر برات نذاشت بمونه عمو
سرم از مصیبتات درد گرفت
تو افتادی چقدر گوشواره بردن
از آقات یه لباس پاره بردن
بگو این ماجرا صحت نداره
شنیدم از حرم گهواره بردن
افتادی و حرمله میتازید
شرمندگی از چشمات میبارید
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
رفتی و از ما دل نکندی
چشماتو رو نی میبندی
بعد از تنت تقدیره سر شد
افتادنِ از رو بلندی
به سنان و شمر سپردند تورو
ماه بودی رو نیزه بردن تورو
گریه کردیم که تو بزم شراب
با بگو بخند آوردن تورو
میگن ریز کردنت میگم نمیشه
قد و بالای تو در هم نمیشه
تو رو تو قبر اصغر هم بزارن
یه ذره از بزرگیت کم نمیشه
خون باریدم از از بس غربت داری
رونیزه هم رو من غیرت داری
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#ناصر_دودانگه✍
مشابه سبک زیر خوانده میشود
.👇
امام حسین ع
. #زمزمه #شب_اول_محرم #حضرت_مسلم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ میگن که خاطرت عزیزه شهر کوف
.
#شام
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
گوشواره که نیست روی گوشا
اینجا کجا و پرده پوشا
رفتیم به بازاری که اونجا
معروفه به برده فروشا
ما اسیر بدترین ها شدیم
هی زمین خوردیم وهی پاشدیم
درد من اینه میخوردیم کتک
هم تو کوچه ها تماشا شدیم
دم دروازه دلشوره شدید شد
یه روزه موی دخترها سپید شد
برای مردن این یک جمله بسه
که زینب وارد بزم یزید شد
ای وای از شام زینب و پیر کردن
دست ما رو وصل به زنجیر کردن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#اسارت
#ناصر_دودانگه ✍
مشابه سبک زیر خوانده میشود
👇
.
#زمزمه
#شب_اول_محرم
#حضرت_مسلم_زمزمه
میگن که خاطرت عزیزه
شهر کوفه فتنه خیزه
خون گلومو ریختن ای کاش
خون از گلوی تو نریزه
کاشکی نیزه تو تنت جا نشه
کمرت تو علقمه تا نشه
روی سینت که جای رقیته
کاشکی پای هیچکسی وا نشه
بعیده که سرت سالم بمونه
بعیده که واست قاسم بمونه
یه کاری میکنن اکبر رو دستِ
جوونای بنی هاشم بمونه
ارباًاربا یه تن صد پاره
قد یک دشت کفن لازم داره
کوچه کوچه پر شده از نامرد
از راهی که داری میای برگرد
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ـ
مسلمتو بردن سر دار
بمونه واست علمدار
کاشکی نبینن اهل خیمهت
آورگی کوچه بازار
آب واسه لبای اصغر بیار
با خودت یه چند تا معجر بیار
قبل از اینکه خیمه غارت کنن
گوشواره ها رو خودت در بیار
گلای یاس تو آزار ندیدن
تو آغوش تو بودن خار ندیدن
همه پرده نشین بودن از اول
نجیب زاده بودن بازار ندیدن
وای از بازار ای بیچاره زینب
تو بزم می پا میذاره زینب
#ناصر_دودانگه ✍
👇
.
#شب_سوم_محرم
#حضرت_رقیه_زمزمه
امشب مگه مهمون نداری
درهمی سامون نداری
من خیزرون خوردم عزیزم
تو چی شده دندون نداری
غصه خوردی مثل شمع آب شدی
اضطراب کشیدی بیتاب شدی
هر دفعه چشات میخواست خواب بره
داد زدن سر تو بد خواب شدی
چه موهایی سفید کردی یه روزه
با آتیش دلت عالم میسوزه
لباست پاره شد غصت نباشه
میگم عمه برات چادر بدوزه
سعی کن از خاک باباتو برداری
برگشتم من امشب بابا داری
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دورو بر ما ازدحامه،رو سرم آتیش بامه
گوشوارههای یادگاری،تو گوش دخترای شامه
بَده طفلی دست به دیوار بره
پابرهنه بین انظار بره
بده واسه ی یه پرده نشین
با لباس پاره بازار بره
زجر که آرزو رو از من گرفت
گل سر نه مورو از من گرفت
نمیدونم چراسیلی که زد
سراغ عمو رو از من گرفت
میبردم اسمتو سیلی میخوردم
میزد اما باز اسمت رو میبردم
سه ساله کشتنش زحمت نمیخواست
نمیزد باز من از دوریت میمردم
چهل منزل دست قاتل بودی
برگشتی حیف ای کاش کامل بودی
#ناصر_دودانگه ✍
.👇
.
#زمزمه
#شب_پنجم_محرم
#حضرت_عبدالله_زمزمه
وقتش رسیده سر جداشم
تا شهید کربلاشم
من حاضرم دستام بیفته
شرمنده ی بابام نباشم
زندگیم تموم میشه بی دمت
زیر نیزه ها تو رو دیدمت
دست نداشتم ولی بی دست تو رو
بغلت کردم و بوسیدمت ....
نجنگیدم برای تو امیرم
برات کم نیزه خوردم سر به زیرم
تو قاسم رو بغل کردی، دلم خواست
بغل واکن ، تو آغوشت بمیرم
تو مقتل هم نوازشم کردی
با این که تو سر تا به پا دردی
بند دوم
کوفه گرفته کینه ی تو
می شکنه آیینه ی تو
اونقد غریبی که باید شمر
جاخوش کنه رو سینه ی تو
از تو خیمه تیر آخر میاد
از تنم سپر برات در میاد
نمیزارم تا که من زنده ام
خنجری به زیر حنجر بیاد
نمیزارم بگن لشکر نداری
نمی تونم ببینم سر نداری
من اینجا اومدم تا پرپرت شم
نزارم حس کنی اکبر نداری
اومد میدون ، سربازه جامونده
آغوش وا کن ، ای زیر پا مونده
#ناصر_دودانگه ✍
👇
.
#حضرت_قاسم_زمزمه
#زمزمه۱۷
جنگیدن تو بی بدل بود
کربلا واست جمل بود
اونقدر عسل گفتی که جسمت
روی زمین عین عسل بود
سنگ زدن بهت زیادی زدن
خیلیاشون جون میدادی زدن
خون حنا شد رو سرت سنگارو
به جای نقل دومادی زدن
عزیزم خون دیگه چشماتو بسته
تو خوابیدی عموت پیشت نشسته
هنوز اسبا روی جسمت نرفتن
به زیر چکمهها سینه شکسته
چشم نجمه با دیدنت تر شد
حالا جسمت هم قد اکبر شد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دیدم رو خاک پاشیده بودی
بین خون غلطیده بودی
وقتی رسیدم به تن تو
به زیر سم چسبیده بودی
میون هلهله خاموش شدی
چی شده چرا تو بیهوش شدی
رخت دامادی نداشتیم برات
بمیرم برات کفن پوش شدی
یه خورده دیرتر از بابات رسیدم
بغل کردم تو رو اما خمیدم
صدات کردم صدا از تو نیومد
صدای استخوناتو شنیدم
شرمندم از این جسم پاشیدت
شرمندم از مادر غمدیدت
#ناصر_دودانگه ✍
#شب_ششم_محرم
👇
.
#زمزمه
#روز_دهم_محرم
#عاشورا_زمزمه
غم بی کسی هات ، غم زینبه
تو افتادی از زین، بلند مرتبه ...
همون سینه ای که نبی بوسه زد
حالا فرش زیر سم مرکبه ....
لگد مال شدی پیش چشم رباب
می ریختن جلوی چشای تو آب
ما از روضه ی نعل فقط می شنویم
بزار سنگ، زیر نعل میشه آسیاب
این سینه گهواره ی نابه
آرامش طفل ربابه
جای بچه وقتی بشه نرم
میخوابه
بند دوم
ته قصه رو بد رقم می زنی
آتیشی به قلب حرم می زنی
مگه توی مقتل وضو داری که
با چکمه رو سینه ش قدم می زنی
هیاهو و جنجال تو مقتل نکن
غم قتلگاهو مفصل نکن
با یه خنجر تیز بیا لااقل
قراره ببُِرّی ، معطل نکن ...
دست و پا زدن هاشو دیدی
بی مروت بازم بریدی
بنیه های مادرش رو
شنیدی
#ناصر_دودانگه ✍
#روز_عاشورا
.👇
حاج سید رضا نریمانیFadaeian_Shahadat_Hazrat_Roghaye_1404 (9).mp3
زمان:
حجم:
9.97M
🔊 بخش نهم #شعر_خوانی l خانه بودم فاطمه آورد تا اینجا مرا
📋 من اگر که دارمت دوست، ندارم اختیاری
#مناجات
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
من اگر که دارمت دوست، ندارم اختیاری
چه خوش است دل سپردن، به چنین بزرگواری
نکند به گلشن خود، تو اضافهام ببینی
نشود کم اعتبارش، گل اگر که داشت خاری
نه به شوق گندم آیم، نه به کار مردم آیم
مگر از سر محبت، تو بگیریام به کاری
من از این خوشم بدان که، بشناسیام به آنکه
ز غم تو در مجالس زده شب به شب هواری
نفسی بساز با من، متکان مرا ز دامن
که به یک تکان ساده، شکند دل غباری
تو مخوان مرا حقیرم، تو مبین مرا فقیرم
دل من حسین دارد، تو که خویش را نداری
تو بر آن شدی بگیری، شده دست شمر را هم
تو نشستهای به دلها، که همیشه ماندگاری
*شاعر: #ناصر_دودانگه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
.
📋 صل اللهُ علیکَ یا عطشان
#روضه_امام_حسین (ع)
کربلایی سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
صل اللهُ علیکَ یا عطشان
مقتل میگه افتادی آقا جان
مقتل میگه از مادر آب خواستی
آقا بردن پیرهنت رو راستی
مقتل میگه پنجه توو موت کردن
بیپیراهن هی زیر و روت کردن
خواهرت به نفسنفس افتاد
خیمه دست شمر و شَبَث افتاد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋 بدون آب بریدند حنجر او را
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بدون آب بریدند حنجر او را
کشانده اند به گودال مادر او را
عصا زدند به او پیرمردها بلکه
در آورند نفسهای آخر او را
قرار بود که چیزی نماند از جسمش
به دست نعل سپردند پیکر او را
مگر که قحطی جا بود خولی نامرد
که بستهاید به خورجینتان سر او را
به نی زدند سرشاه را، نمی گذرم
ز نیزه دار که دق داد دختر او را
#ناصر_دودانگه✍
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋حسینم ای بی سر
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حسینم ای بیسر، حسین عریان پیکر
تو رو تشنه کشتن، بمیرم ای مادر
دوید و دویدم، برید و بریدم
سرت رو روی نیزه دیدم
قَتَلوک بُنَیَّ، ذَبَحوک بُنَیَّ
او میدوید و من میدویدم
او سوی مقتل من سوی قاتل
او مینشست و من مینشستم
او روی سینه من در مقابل
او میبرید و من میبریدم
او از حسین سر، من از حسین دل
به سمت گودال از، خیمه دویدم من
شمر جلوتر بود، دیر رسیدم من
سر تو دعوا بود، ناله کشیدم من
سر تو رو بردن، دیر رسیدم من
یه گوشهی گودال، مادرو دیدم من
که رفته بود از حال، دیر رسیدم من
حسین...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋 ای وای پر از زخمی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ای وای پُر از زخمی، ای وای پُر از خونی
عطشان اگه بودی، عریان نمیمونی
نترس اگه غارت شده پیراهنت
چادرم و میندازم رو بدنت
منم شبیه خیمههات میسوختم
کاشکی خودم برات کفن میدوختم
خدای من؛ خدای من، عریانه بچهی باحیای من
خدای من؛ خدای من، ببین چقد تنهان بچههای من
خدای من؛ خدای من، سر بریدن بچهم و روی پای من
خدای من؛ خدای من، به هیچ کسی نمیرسه صدای من
*شاعر: #حمید_رمی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
صوت
.👇