میسوزه هر نفس وجودم
مثل پرستویِ کبودم
طبق برای چیه عمه
من که غذا نخواسته بودم
رقیه جان
پرده رو از طبق کشیدی
نترسیا
اگه سر بریده دیدی
نترسیا
اگه دیدی خاکیه موهاش
نترسیا
اگه دیدی خونی لبهاش
نترسیا
نصر من الله و فتح قریب
خوش اومدی شهید شیب الخضیب
چارهای ای تو چاره ساز کن
یتیمت و بیا و ناز کن
تنگ دلم برا ٓٓ ٓنگاهت
یه بار دیگه چشاتو باز کن
بابا حسین
اگه دیدی قدم خمیده (نترسیا ۲)
اگه دیدی موهام سفیده (نترسیا۲)
اگه دیدی زخمی بازوم (نترسیا۲)
اگه دیدی شکسته پهلوم (نترسیا۲)
روی لبم با دست زدم بی امون
تا که بشه مثل لبت غرق خون
نصر من الله و فتح قریب
خوش اومدی شهید شیب الخضیب
ببین که گوشهٔ خرابم
خسته از این همه عذابم
یادم نمیره گفتی بابا
یه شب که اومدی به خوابم
رقیه جان
پشت سر قافله تنها (نترسیا۲)
نیمه شب تو دل صحرا (نترسیا۲)
اگه که داغ اومد روداغت (نترسیا۲)
وقتی که زجر اومد سراغت (نترسیا۲)
فرشته ای بین یه ع-----ده گرگه
نگم چقدر دستای زجر بزرگه
نصر من الله و فتح قریب
خوش اومدی شهید شیب الخضیب
#حضرت_رقیه_زمینه
#حضرت_رقیه_زمزمه
.
#زمزمه #دهه_محرم
#شب_اول_محرم
#حضرت_مسلم
میا کوفه آقا که قلبم شکسته
به عشق تو کوفی دو دستم رو بسته
به دیوار غربت سرم رو میذارم
منم بی قرارو تو هستی قرارم
منی که یه مردم توو کوچه بریدم
به یاد عقیله ز دل آه کشیدم
من از کوچه گردی شدم خسته ای یار
چه حالی رو داره سکینه توو بازار
دو تا بچه هام که غریبی مو دیدن
الهی نبینن سرم رو بریدن
ولی از روی تل می بینه سه ساله
میگه با دلی که پر از درد وناله
آهای اهل کوفه نبرّید سرش رو
بذارید ببوسم یه بار حنجرش رو
میگه با دل خون نچرخون بدن رو
ببینید توو گودال، داداشش حسن رو
#محمود_اسدی_شائق✍
.........
.
#شب_دوم_محرم
#ورودیه_به_کربلاء
#زمزمه۱۲
قرار دل من، ببین بی قرارم
برای گلوته که دلشوره دارم
کجاست اینجا ای گل، که قلبم حزینه
نگو که دل من به داغت می شینه
میترسم که قلبم بشه غرق ماتم
الهی یه مو هم نشه از سرت کم
سؤالی دارم از تو ای عشق خواهر
بگو اینا نخله یا نیزه ست برادر
جواب امام
مکن بی قراری مکن گریه خواهر
هنوز که ندیدی روی نیزه ها سر
می بینی همین جا که بی سر می افتم
می بینی زیر پای لشکر می افتم
هنوز که ندیدی به خونها شناور
ندیدی سنانو،توو گودی حنجر
مشو خیره انقدر تو به سوی نیزه
تنم بالا پایین میشه روی نیزه
#محمود_اسدی
.............
.
#شب_سوم_محرم
#حضرت_رقیه_زمزمه
#زمزمه۱۲
سلام سر بریده سلام کربلایی
آخه معلومه که بابایی کجایی
کجا بودی بابا که خونیه لبهات
به من عمّه می گفت سفر رفته بابات
غریبی مو دیدن دلم رو شکستن
چقد زجر و خولی نامردند و پستن
نبودی به اشک چشام خنده کردن
نبودی به زخم پاهام خنده کردن
سرت روبرومه نمی بینم امّا
چقد دستای شامی سنگینه بابا
نمی بینه گر چه چش دختر تو
چرا که بوی دود می آد از سر تو
شنیدم تو گیر کرده بودی تو گودال
چجوری در آوردنت از توو جنجال
شنیدم که بابا جلو چشم زینب
تو جون داشتی و رفت تنت زیر مرکب
#محمود_اسدی_شائق
............
.
#شب_پنجم_محرم
#حضرت_عبدالله_زمزمه
#زمزمه۱۲
صدای غریبیت رو تا من شنیدم
عمو جون تا اینجا رو با سر دویدم
تو رو بین لشکر غریب گیر آوردن
تنت رو با نیزه به هر سویی بردن
برای تن تو دو دستم سپر شد
یتیم حسن باز که شرمنده تر شد
من افتادم ای وای روی پیکر تو
دیدم جای نیزه ست روی حنجر تو
تک و تنها افتاد عمو بین گودال
ببین عمه جونم تنش شد لگد مال
عمومو یه عده ببین دوره کردن
چیشد که با خنده دارن بر میگردن
ببین غرق خونه، نوک پاش تا ابرو
عموم روی خاکا می غلته به پهلو
بذار که برم تا نشه زیرو رو تر
ببین نیزه میره توو جسمش فرو تر
#محمود_اسدی_شائق
..............
.
#شب_ششم_محرم
#حضرت_قاسم_زمزمه
#زمزمه۱۲
پیچیده توو گوشم صدای تو قاسم
میسوزه دل من برای تو قاسم
پُره خونه چشمات پُره خاکه لبهات
بریدم که دیدم بریده ست نفسهات
دیدم یه حرومی موی تو گرفته
سم اسبا حتی بوی تو گرفته
زیر پای اسبا شدی غرق در خون
نمی آد تنت از توی خاکا بیرون
همه تیر زدن به تنت ای شهیدم
به یاد حسن افتادم تا که دیدم
شکسته شد ای وای زیر نعلا سینه
تورو دیدم امّا دلم رفت مدینه
همون جایی که در میسوخت و شرر زد
یکی با لگد هی به پهلوی در زد
دیدم که درافتاده بر جسم مادر
دیدم که همه رد شدن از روی در
#محمود_اسدی_شائق
.👇
.
#زمزمه
#زمینه
#شب_سوم_محرم
#حضرت_رقیه_زمزمه
بابا، خبر داری، دیگه چشمام ، نمی بینه
بابا، خبرداری،که دست زجر سنگینه
بابا ، خبر داری، چقد حال ، دلم زاره
کنج خرابه راه میرم دستم،به دیواره
کجا بودی وقتی دست منو می بستن
آه و واویلا
کجا بودی وقتی سر منو شکستن
آه و واویلا
روی سجادهٔ تو خواب بودم شمرواردشد/بابا مُردم
پریدم من،یه جوری زد که باصورت/زمین خوردم
حسین جانم «حسین جانم۴
ما هر دوتامون صورتامون غرقه درخونه
گیسوی ما هر دو پر از خاکه ، پریشونه
ما هردوتامون از بلندی بر زمین خوردیم
ما هردوتامون روی خاکا با جبین خوردیم
تواز رو نیزه باسنگِ زنای شامی
افتادی بابا
برات بمیرم بین اون همه حرامی
افتادی بابا
حرامی دید دستام داره می لرزه/ زمینم زد
به کتفم ساربان زد با تَهِ نیزه / زمینم زد
حسین جانم «حسین جانم۴
بابا خبر داری کجا رفتم چیا دیدم
بابا خبر داری که روی خاک خوابیدم
بابا خبر داری لباس پاره می پوشم
بابا خبر داری که خون می ریزه از گوشم
اومدن برا تماشا ، نبودی بابا
خیلی دلم سوخت
بازار برده فروشا ، نبودی بابا
خیلی دلم سوخت
مارو جای غلاما و کنیز روم جا دادن/زبونم لال
به هم می گفتن اینها خارجی زادَن/زبونم لال
حسین جانم «حسین جانم۴
#محمدعلی_قاسمی_خادم
مشابه سبک زیر خوانده میشود
👇
.
#زمزمه روضه
حضرت رقیه(س)
#شب_سوم_محرم
به سبک آتیشه خونمون...
با کعب نی زدن
منو زیر دست و پا پی در پی زدن
منو از روزی که تو رفتی هی زدن
با کعب نی زدن
من سوخته دامنم
یه جای سالم نیس دیگه توو تنم
معجزه س بابا این زنده موندنم
من سوخته دامنم
تووی تاریکی شب جا موندم از قافله
پاهام شد پر از آبله
تو ندیدی بابا موهامو کشید از عقب
حرف بد می زد بی ادب
#وحید_محمدی ✍
#سبک_بارونه_کربلا 🎼
#حضرت_رقیه
#زمزمه_حضرت_رقیه
#حضرت_رقیه_زمزمه
.
#زمزمه
#پنجم_صفر
#حضرت_رقیه_زمینه
#حضرت_رقیه_زمزمه
منو از تو جدا کرده
ای خدا مرگش بده خولی عجب شری به پا کرده
تا خودش خسته شده واسه کتک شمر رو صدا کرده
بابا جونم
منو راحت نمیذاره / همش میگه با فریاد / چرا پیشت نمیاد/ اگه بابات دوست داره
منو راحت نمیذاره/ امون از تازیونهاش/ اینم بابا نشونش/ ببین بازوم ورم داره
بابا جونم
____
یه شب راحت نخوابیدم
این شبا تا صبح از درد لگدهاشون مینالیدم
لحظهای بابا اگه خوابم میبرد خوابت رو میدیدم
تو خوابم داداش اکبر بود / تو بودی و رباب انگار/ تو چشماش اشک شوق بود و/ رو دستاش علی اصغر بود
تو خوابم داداش اکبر بود /ولی با ضربههای شمر / پریدم از خواب و گفتم / اگه میمردی بهتر بود
باباجونم
#رضا_شریفی ✍
#شب_سوم_محرم
.👇
.
#زمزمه
#پنجم_صفر
#حضرت_رقیه_زمزمه
یه وقتی اومدی که من نایی ندارم
ببخش که اسباب پذیرایی ندارم
غصه سرم ریخته ببخش
وضعم به هم ریخته ببخش
بعد اتیش خیمه ها
موهام یه کم ریخته ببخش
قافله شهر شام رفت-میون ازدهام رفت
با گل سر باباجون-چندتا النگوهام رفت
از این و اون سرت رو دست به دس گرفتم
از نیزه ها اخر بابامو پس گرفتم
تموم کن اینجا سفرو
حالا که اومدی نرو
از تو موهات پاک می کنم
با معجرم خاکسترو
نه راستی معجری نیست-یک تیکه روسری نیست
از استینای پاره-معجر بهتری نیست
تموم راهو اومدم پای پیاده
روی تنم جای کبودیا زیاده
با کیا بودم روبرو
چیزایی دیدم که نگو
محله یهودیا
خداروشکرنبود عمو
همونکه راه اب بست-دستموبا طناب بست
سر علی رو،رو نی-جلو چش رباب بست
#علی_زمانیان✍
#شب_سوم_محرم
.👇
.
#زمزمه
#پنجم_صفر
#حضرت_رقیه_زمزمه
امشب مگه مهمون نداری
درهمی سامون نداری
من خیزرون خوردم عزیزم
تو چی شده دندون نداری
غصه خوردی مثل شمع آب شدی
اضطراب کشیدی بیتاب شدی
هر دفعه چشات میخواست خواب بره
داد زدن سر تو بد خواب شدی
چه موهایی سفید کردی یه روزه
با آتیش دلت عالم میسوزه
لباست پاره شد غصت نباشه
میگم عمه برات چادر بدوزه
سعی کن از خاک باباتو برداری
برگشتم من امشب بابا داری
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دورو بر ما ازدحامه،رو سرم آتیش بامه
گوشوارههای یادگاری،تو گوش دخترای شامه
بَده طفلی دست به دیوار بره
پابرهنه بین انظار بره
بده واسه ی یه پرده نشین
با لباس پاره بازار بره
زجر که آرزو رو از من گرفت
گل سر نه مورو از من گرفت
نمیدونم چراسیلی که زد
سراغ عمو رو از من گرفت
میبردم اسمتو سیلی میخوردم
میزد اما باز اسمت رو میبردم
سه ساله کشتنش زحمت نمیخواست
نمیزد باز من از دوریت میمردم
چهل منزل دست قاتل بودی
برگشتی حیف ای کاش کامل بودی
#ناصر_دودانگه ✍
#شب_سوم_محرم
👇