.
#زمزمه #دهه_محرم
#شب_اول_محرم
#حضرت_مسلم
میا کوفه آقا که قلبم شکسته
به عشق تو کوفی دو دستم رو بسته
به دیوار غربت سرم رو میذارم
منم بی قرارو تو هستی قرارم
منی که یه مردم توو کوچه بریدم
به یاد عقیله ز دل آه کشیدم
من از کوچه گردی شدم خسته ای یار
چه حالی رو داره سکینه توو بازار
دو تا بچه هام که غریبی مو دیدن
الهی نبینن سرم رو بریدن
ولی از روی تل می بینه سه ساله
میگه با دلی که پر از درد وناله
آهای اهل کوفه نبرّید سرش رو
بذارید ببوسم یه بار حنجرش رو
میگه با دل خون نچرخون بدن رو
ببینید توو گودال، داداشش حسن رو
#محمود_اسدی_شائق✍
.........
.
#شب_دوم_محرم
#ورودیه_به_کربلاء
#زمزمه۱۲
قرار دل من، ببین بی قرارم
برای گلوته که دلشوره دارم
کجاست اینجا ای گل، که قلبم حزینه
نگو که دل من به داغت می شینه
میترسم که قلبم بشه غرق ماتم
الهی یه مو هم نشه از سرت کم
سؤالی دارم از تو ای عشق خواهر
بگو اینا نخله یا نیزه ست برادر
جواب امام
مکن بی قراری مکن گریه خواهر
هنوز که ندیدی روی نیزه ها سر
می بینی همین جا که بی سر می افتم
می بینی زیر پای لشکر می افتم
هنوز که ندیدی به خونها شناور
ندیدی سنانو،توو گودی حنجر
مشو خیره انقدر تو به سوی نیزه
تنم بالا پایین میشه روی نیزه
#محمود_اسدی
.............
.
#شب_سوم_محرم
#حضرت_رقیه_زمزمه
#زمزمه۱۲
سلام سر بریده سلام کربلایی
آخه معلومه که بابایی کجایی
کجا بودی بابا که خونیه لبهات
به من عمّه می گفت سفر رفته بابات
غریبی مو دیدن دلم رو شکستن
چقد زجر و خولی نامردند و پستن
نبودی به اشک چشام خنده کردن
نبودی به زخم پاهام خنده کردن
سرت روبرومه نمی بینم امّا
چقد دستای شامی سنگینه بابا
نمی بینه گر چه چش دختر تو
چرا که بوی دود می آد از سر تو
شنیدم تو گیر کرده بودی تو گودال
چجوری در آوردنت از توو جنجال
شنیدم که بابا جلو چشم زینب
تو جون داشتی و رفت تنت زیر مرکب
#محمود_اسدی_شائق
............
.
#شب_پنجم_محرم
#حضرت_عبدالله_زمزمه
#زمزمه۱۲
صدای غریبیت رو تا من شنیدم
عمو جون تا اینجا رو با سر دویدم
تو رو بین لشکر غریب گیر آوردن
تنت رو با نیزه به هر سویی بردن
برای تن تو دو دستم سپر شد
یتیم حسن باز که شرمنده تر شد
من افتادم ای وای روی پیکر تو
دیدم جای نیزه ست روی حنجر تو
تک و تنها افتاد عمو بین گودال
ببین عمه جونم تنش شد لگد مال
عمومو یه عده ببین دوره کردن
چیشد که با خنده دارن بر میگردن
ببین غرق خونه، نوک پاش تا ابرو
عموم روی خاکا می غلته به پهلو
بذار که برم تا نشه زیرو رو تر
ببین نیزه میره توو جسمش فرو تر
#محمود_اسدی_شائق
..............
.
#شب_ششم_محرم
#حضرت_قاسم_زمزمه
#زمزمه۱۲
پیچیده توو گوشم صدای تو قاسم
میسوزه دل من برای تو قاسم
پُره خونه چشمات پُره خاکه لبهات
بریدم که دیدم بریده ست نفسهات
دیدم یه حرومی موی تو گرفته
سم اسبا حتی بوی تو گرفته
زیر پای اسبا شدی غرق در خون
نمی آد تنت از توی خاکا بیرون
همه تیر زدن به تنت ای شهیدم
به یاد حسن افتادم تا که دیدم
شکسته شد ای وای زیر نعلا سینه
تورو دیدم امّا دلم رفت مدینه
همون جایی که در میسوخت و شرر زد
یکی با لگد هی به پهلوی در زد
دیدم که درافتاده بر جسم مادر
دیدم که همه رد شدن از روی در
#محمود_اسدی_شائق
.👇
.
#زمزمه
#شب_پنجم_محرم
#حضرت_عبدالله_زمزمه
تنها بودی
سرنیزه ها می زدنت
دیر اومدم
چیزی نموند از بدنت
داره تو رو
بغل می گیره حسنت
بس که تورو
غریب گیر آوردن عمو
از رو تنت
لباساتو بردن عمو
حتی وحوش
غصه برات خوردن عمو ...
هزار تا زخم رو خاک تنت می کارن
باید واسه تشییعت حصیر بیارن
میخوام ببوسم روتو اگه بزارن
بارونی از
نیزه روی پیکرته ...
کار تمومه
نفسای آخرته ...
آه می کشی
خنجری رو حنجرته
شمر اومده
ببره سرت رو عمو
هی می کشه
خنجرشو زیر گلو
نیزه مدام
بدنتو کرد زیر و رو
چطوری جرأت کرد موتو دس بگیره
نزاشت گلوت چند لحظه نفس بگیره
سرت رو می سپارم عمه پس بگیره
#ناصر_دودانگه ✍
#حضرت_عبدالله
.👇