eitaa logo
امام حسین ع
27.3هزار دنبال‌کننده
432 عکس
2.3هزار ویدیو
2.2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. غم بی کسی هات ، غم زینبه تو افتادی از زین، بلند مرتبه ... همون سینه ای که نبی بوسه زد حالا فرش زیر سم مرکبه .... لگد مال شدی پیش چشم رباب می ریختن جلوی چشای تو آب ما از روضه ی نعل فقط می شنویم بزار سنگ، زیر نعل میشه آسیاب این سینه گهواره ی نابه آرامش طفل ربابه جای بچه وقتی بشه نرم میخوابه بند دوم ته قصه رو بد رقم می زنی آتیشی به قلب حرم می زنی مگه توی مقتل وضو داری که با چکمه رو سینه ش قدم می زنی هیاهو و جنجال تو مقتل نکن غم قتلگاهو مفصل نکن با یه خنجر تیز بیا لااقل قراره ببُِرّی ، معطل نکن ... دست و پا زدن هاشو دیدی بی مروت بازم بریدی بنیه های مادرش رو  شنیدی .👇
8.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جنجاله عزیز حضرت فاطمه توو شلوغیای بین گوداله نفس بریده زیر دست و پای شمرملعونه و بی حاله بی حاله غوغا شد سره بردن پیرهنه تو بین خولی و حرمله دعواشد برای غارته پیکر تو میونه قتلگاه چه بلوا شد بلوا شد ای جانم حسین جانم حسین جانم حسین جانم پامال شد به زیر نعل مرکبا تنت غریب مادرم لگد مال شد خودم دیدم که قاتلت توو قتلگاه سر و برید و خوشحال شد خوشحال شد افتادم خدا می دونه تا که برسم پیش تو هِی مُردم و جون دادم یه جوری کشتنت که خس خس گلوی تو نمی ره هیچ موقعی از یادم از یادم ای جانم حسین جانم حسین جانم حسین جانم دلگیر شد تنت برادرم به زیر دست و پای یک عده زمینگیر شد من از خیمه به سمت شیب قتلگاه دویدمو ولی دیر شد دلگیر شد واویلا ببین دور و برم می‌خندن به اشک چشم من حرومی ها باید که شام و کوفه برم روو ناقه بعد ازاین با نامردا واویلا ای جانم حسین جانم حسین جانم حسین جانم
. در عزای شه دین ، کرببلا می لرزد نه همین کرببلا ارض و سما می لرزد گوئیا ناله ی زهرا رسد از دور به گوش کاین چنین دست و تنِ شمر دغا می لرزد خبر مرگ حسین آمده بر سوی حرم زین خبر قلب عزیزان خدا می لرزد ذوالجناح شه دین غرقه به خون شیهه زنان بس که خورده به تنش تیر جفا می لرزد در عزای شه دین ، کرببلا می لرزد نه همین کرببلا ارض و سما می لرزد اسب بی صاحب شه چون به در خیمه رسد زین الم دختر شاه شهدا می لرزد سر نورانی شه را چو سر نیزه بدید زینب غمزده با شور و نوا می لرزد ظالمی سنگ به پیشانی آن حضرت زد که از آن واقعه قلب اسرا می لرزد محسن کرببلائی ز غم  شاه شهید دلش از واقعه ی کرببلا می لرزد در عزای شه دین ، کرببلا می لرزد ✍ .
. امام_حسین نوشته روایت طول کشیده ذبح سرش حدود سه ساعت نوشته روایت آتیش زدن به خیمه هاش برای جسارت عاشورا ساعت سه تو قتلگاه غبار بود غبار بود غبار بود خواهرش رسید ولی داداش تو نیزه زار بود غباربود غبار بود زخمی بود تو مقتل و دشمنشم سوار بود غبار بود غبار بود مادرش کنار جسمش توی اضطرار بود غبار بود غبار بود مجروح یا اباعبدالله ******* نوشته روایت یه ساربون انگشترش رو برده به غارت نوشته روایت دستای بسته خواهرش رفته به اسارت خواهرش بالای تل ایستاده و میبینه میبینه میبینه پیکر زخمی داداش و که رو زمینه زمینه زمینه شمر با خنده روی سینه حسین میشینه میشینه میشینه تموم روضه ی گودال به خدا همینه همینه همینه مهموم یا اباعبدالله به قلم : 👇👇
. (ع) ای وای خیمه ها یکی یکی سوختن بدنی رو به زمین دوختن بدنِ شاهِ شهیدا رو ای وای چه بلایی سرش آوردن سر و واسه جایزه بُردن خون کنن تا دل زهرا رو کشتن حسینو لبِ عطشان ورق ورق؛ رو خاکه قرآن هستیِ زینبه به والله این بدنی؛ که مونده عریان غم از نگاهش پیداست / دیگه نکرد قامت راست زینب کبری وسطِ نامرداست با دیده های گریون / میشه با قلبی پرخون همسفرِ خولی و شمر ملعون ای وای دیگه زینب تک و تنها شد غم عالم توو دلش جا شد بی کفن مونده رو خاک هستیش ای وای بدجوری زینبو پیر کردن لابلای خیمه گیر کردن چندتا بچه وسط آتیش آتیش گرفته دامَناشون خارِ مغیلانه به پاشون داره به سر؛ می‌زنه زینب میرسه تا؛ بهش صداشون دل بی قراره زینب / چاره نداره زینب دنبال بچه ها آواره زینب حالش خرابه زینب / واسش عذابه زینب راهیِ مجلس شرابه زینب مشابه سبک زیر خوانده می‌شود .👇
امام حسین ع
🏴 #محرم۱۴۰۴ #زمزمه #شام_غریبان_امام_حسین علیه السلام #سبک_میرم_آخرش_یه_روزی_میمیرم شعر: #بهمن_عظ
. . امشب شب گریه واسه درداته روضه‌خون عمه‌ی ساداته که دیگه بی کسه و تنهاست میگه شاه بی کفن خداحافظ ای حسین من خداحافظ من میرم اما دلم اینجاست مگه یادم؛ می‌ره چجوری کشتن حسینو با صبوری تو موندی با؛ یک تن بی سر من موندم و؛ عذاب دوری سوز من و آه من / ای غیرت اللهِ من کرده طلوع رو نیزه ها ماه من قلبم و پُر غم کردن / طناب فراهم کردن! می‌بینی نامحرما دُورم کردن میرم از کنارت با هزارتا درد شدم از این زندگی دلسرد بعد تو دنیا رو نمی خوام میرم ولی قلبم اینجا می‌مونه بعد تو دردا بی درمونه اینا میشه کابوسِ شب هام یادم نمیره زیر و رو شد تنت با نیزه رو به رو شد لعنت به اون سنانِ نامرد توو دهنت نیزه فرو شد هنوزم اینجا گیرم / با تازیونه میرم همه می‌دونن بی تو من می‌میرم ای کاش منم می‌مُردم / دوباره حسرت خوردم باید تو رو به دست کی می‌سپُردم بی تو پُرِ آه و غصه و دردم اسیر یه عده نامردم همسفر با شِمرم و خولی بی تو راهیِ کوفَه‌م، سلیمانم! یه نفر نگفت، حسین جانم زاده ی زهرای بتولی همش بهونه می‌تراشن نمک به زخم دل می‌پاشن لعنت به قنفذ و مغیره اینا همه؛ از اون قُماشن آواره کردن ما رو / نواده ی زهرا رو سیلی و تازیونه توو انظارو ... همش میدن آزار و / این زن و بچه ها رو اینا ندیدن کوچه و بازارو ✍بهمن عظیمی مشابه سبک زیر خوانده می‌شود 👇
من ز خورشید هم گله دارم بس که آن روز پر حرارت شد نیزه هارا گداخت از گرما و فرو رفتنش چه راحت شد صورتش را به روی خاک گذاشت اَشهدش را به زیر لب میخواند من از آن خاک هم گله دارم چقدر صورت تو را سوزاند گردو  خاک و غبار سنگین شد بسته شد پلکهای خسته ی او تا که چشمی گذاشت بر روی هم نیزه  وا کرد حلق بسته ی او آنچنان ضربه داشت شدت که پا روی خاک قتلگاه کشید نای او بسته بود با نیزه مانده ام من چگونه آه کشید آه از ضربه های پی در پی آه از این غریب لب تشنه عده ای میزدند باشمشیر عده ای میزدند با دشنه انقدر خون ز پیکر او رفت قتلگه شد  زخون او دریا به گمانم که در همین جا بود جسم او شد مقطع الاعضا نه رها میکنند این تن را نه جدا میکنن این سر را محتضر مانده بود و گاه به گاه می شنید او صدای خواهر را شب شام غریبان ،بی‌بی یکی‌یکی این بچه‌ها رو جمع کرد؛ بعضی از این بچه‌ها زیر دست و پای اسبا جون داده بودند، بعضی از بچه‌ها هم زیر بوته‌ها از ترس جون داده بودند، همه بچه‌ها رو یکی‌یکی دور خودش توی خیمه‌ی نیمه سوخته جمع کرد، همه رو آروم کرد ـ عمه جان؛ قربونت برم - عمه جان پاهام خیلی درد می‌کنه یه دستی به پاهاش می‌کشید، اون یکی صدا می‌زد:« عمه جان پهلوم خیلی درد می‌کنه؛ آرومش می‌کرد یه دستی به پهلوش می‌کشید. - یکی صدا می‌زد:« عمه جان! صورتم می‌سوزه، یه دستی به سر بچه می‌کشید؛ اون یکی دست رو گوشش می‌ذاشت:« عمه جان! گوشم خیلی درد می‌کنه اون یکی صدا می‌زد:« عمه جان!.. همه رو یکی‌یکی آروم کرد، خوابوند؛ هرجوری بود وقتی همه خوابیدند همه آروم شدن یه مرتبه بی‌بی دید از پشت خیمه یه صدای گریه بلنده. صدا زد:« خواهرم! کیه داره گریه می‌کنه؟! من که همه رو خوابوندم». یهو صدا زد:« زینبم! فکر کنم خانم ربابه». اومد نشست کنار این خانم صدا زد:« عزیز دلم چی شده داری گریه می‌کنی؟! مگه نمی‌بینی بچه‌ها رو به سختی خوابوندم، با صدای گریه‌ی شما این بچه‌ها بیدار میشن». صدا زد:« زینب جان! الان وقت شیر بچه‌مه، همین دم غروب که آب آزاد شد من یه مقدار آب خوردم الان شیر آوردم ولی بچه ندارم که بهش شیر بدم، اومدم سر مزار بچه‌م نشستم، دارم برای بچه‌م لالایی می‌خونم همچین که این صورتش رو رو خاک گرم کربلا گذاشت، از زیر چشم به این خیمه‌ها هی نگاه می‌کنه... - ای خدا چند ساعت دیگه این زن و بچه‌م خواهرام چی کار کنند؟؟ هرکی با هرچی دستشه داره میزنه... مادرشم همین طور شد؛ در وسط کوچه تو را وقتی دامن اون بچه آتیش گرفته بود دید اون نامرد داره دنبالش می‌کنه. همچین که این بچه رو گرفت؛ بچه عین بید داره می‌لرزه، گفت چرا می‌ترسی؟! ـ گفت:« آقا من دیگه نه النگو دارم نه گوشواره همه رو بردند. - گفت:« می‌خوام دامنت و خاموش کنم». تا فهمید مرام داره می‌خواد دامنش و خاموش کنه صدا زد:« آقا جان! ببینم آب داری»؟! ـ گفت: مگه نمی‌دونی آب آزاد شده؟! فرمود:« اگه میشه یه ظرف آب به من بدین». فکر کرد تشنه‌شه یه ظرف آبی بهش داد، اما دید این ظرف آب رو دستش گرفته هی داره دور و برش و نگاه می‌کنه. ـ دنبال چی می‌‌گردی؟! ـ ببینم گودال کدوم طرفه ـ گودال می‌خوای بری چه کنی ـ آخه اون لحظه‌ی آخر من و بچه‌ها از دم خیمه نگاه می‌کردیم، می‌دیدم بابام این دوتا لبهاش مثل دوتا چوب خشک هی بهم می‌خوره. هی داره میگه:« جگرم همه‌ی این زن و بچه رو با طناب بهم‌دیگه بستند، جلوی این قافله امام سجاده عقب قافله هم عمه‌ی ساداته. این بچه‌ها رو هم این وسط بهم‌دیگه بستند امام سجاد میگه که من یکم تند حرکت می‌کردم این بچه‌ها زمین می‌خوردند، اگه آروم می‌رفتم من و با تازیانه می‌زدند می‌گفتند:« سریع‌تر حرکت کن». ولی یه جایی همچین که رسیدیم دیدم هرچی این طناب و می‌کشم کسی حرکت نمی‌کنه همچین من و می‌زنند که حرکت کن؛ هرچی این طناب و می‌کشم دیدم این قافله حرکت نمی‌کنه. همچین که برگشتم دیدم عمه‌ی ما ایستاده:« ما رو کجا دارید می‌برید؟! این مجلسی دارید می‌برید این مجلس مال مرداست؛ مجلس حرامیاست، من پام و توو این مجلس نمی‌ذارم». انقدر با تازیانه عمه‌ی ما رو زدند همچین که عمه‌ی سادات این بچه‌ها رو شمرد، دید یکی از این بچه‌ها کمه، انقدر توو این صحرا دنبال بچه گشتند پیدا نکردن؛ یه مرتبه اُمّ کلثوم صدا زد:« زینبم! خواهرم فکر کنم می‌دونم این بچه کجا رفته». بیا بریم دنبالش من میدونم این بچه کجاست. همچین که اومدن توو گودال دیدن این بچه خودش و انداخته رو این بدن هی داره صدا می‌زنه:« یا ابتاه»... بچه رو بچه رو یه جوری از این بدن جدا کردند. ـ عزیز دلم چه جوری توو این تاریکیا گودال و پیدا کردی؟! چه جوری توو این تاریکیا خودت و اینجا رسوندی؟! صدا زد:« عمه جان! همین جور که این صحرا رو می‌گشتم، صدا می‌زدم:« یا ابتاه»؛ دیدم از یه جایی انگار از حلقوم بریده یه صدایی بلنده:« إلَیَّ»
. ✍ نه پای رفتن مانده من را تا حرم در بین میدان بی قرار و مضطرم زیر عبایم کرده ام پنهان تو را ای اصغرم تیر سه شعبه امد به سویت شد مهر طومار حسین خون گلویت اه و واویلا اه و واویلا واویلتا واویلتا اه و واویلا ای عالم و ادم همه قربان تو اخر چه سازم با لب خندان تو باب الحوائج میشود ای اصغرم دستان تو خون گلویت شد ابرویم اخر جواب مادر را من چه گویم اه و واویلا اه و واویلا واویلتا واویلتا اه و واویلا ........... شبه رسول الله من ای اکبرم افتادی و غوغا به پا شد در حرم بعد تو ویران شد زمین و اسمان روی سرم ای جان بابا ای ماه لیلا دیگر ندارد ارزشی بعد تو دنیا جانم علی جان جانم علی جان جانم علی جانم علی جانم علی جان شد اربا اربا قامت رعنای تو شد غرق در خون صورت زیبای تو اخر چه سازد با تن صد پاره ات بابای تو میگرید عمه با گریه هایم باید بچینم پیکرت را در عبایم جانم علی جان جانم علی جان جانم علی جانم علی جانم علی جان .......... ای ماه خوش سیما و خوش انفاس من ای گشته پرپر بر زمین ای یاس من دیده به راهت مانده چشمان حرم عباس من شیر دلاور سقای لشگر در انتظار مشک ابت مانده اصغر جانم ابالفضل جانم ابالفصل سقای دشت کربلا جانم ابالفضل افتاده ای از پا کنار علقمه بین حرم افتاده شور و همهمه روی لبانت میکنی نجوا مدام یا فاطمه ای داغ تنها بر دل نشسته شد زائر تو مادر پهلو شکسته جانم اباافضل جانم ابالفضل سقای دشت کربلا جانم ابالفضل ............ فردا ببینی غرق در خون پیکرم فردا جدا میگردد از پیکر سرم فردا می ایی تو کنار قتلگاه با مادرم امشب عبادت فردا شهادت ای زینبم اماده شو بهر اسارت اه و واویلا اه و واویلا واویلتا واویلتا اه و واویلا فردا بسوزد بین اتش خیمه ها فردا سر ما میرود بر نیزه ها فردا تو را بهر اسارت میبرند شام بلا فردا ببینی تو گوش پاره فردا ببینی روی نی هجده ستاره اه و واویلا اه و واویلا واویلتا واویلتا اه و واویلا ............ هر چه شنیدی خواهرم هل من معین خیمه بمان وقتی که می افتم زمین وقتی که می اید به روی سینه ام شمر لعین در بین مقتل تو میری از حال وقتی ببینی پیکرم را بین گودال اه و واویلا اه و واویلا واویلتا واویلتا اه  و واویلا خولی می اندازد به خرجینش سرم بینی به دست ساربان انگشترم دشمن می اید بهر غارت بعد من سمت حرم بینی  چون عریان بال و پر من چادر می اندازی به روی پیکر من اه و واویلا اه و واویلا واویلتا واویلتا اه و واویلا ......... . از یاد من هرگز نرفته کربلا کوچه به کوچه روضه ء شام بلا هجده ستاره پیش چشمم دیده ام بر نیزه ها راس شریفش از تن جدا بود جسم پر از خونش میان بوریا بود اه و واویلا اه و واویلا واویلتا واویلتا اه و واویلا چشمان گریان همه اهل حرم زیر شکنجه ناله های خواهرم با دیدن گهواره  پر خون میشود چشم ترم هر دم به یاد اشک ربابم یاد مصیبتها دهد هر دم عذابم اه و واویلا اه و واویلا واویلتا واویلتا اه و واویلا ........... مشابه سبک زیر خوانده می‌شود .👇
. علیه السلام سبک: شعر: 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ مسیر عمرم حکایت عشق میون قلبم حرارت عشق سلام نوکر با چشمای تر به کربلا و به حضرت عشق عمریه دارم ازت میخونم / تا که زندگیم حسینی شه سخته رو به راه بشم من امّا / فاطمه دعام کنه میشه در، هوای، شب روضه ها پر می‌گیرم من، برات، زیارت رو آخر می‌گیرم (یا حسین ۳ جان) ۳ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ امام شیب الخضیب گودال ای شاه تنها، غریب گودال مسند نشین و پناه خلقت افتادی آخر توو شیب گودال نیزه ها یکی یکی بی نوبت! / سمت پیکرت همه تاختن انقده شلوغه دورت که نیست / حتی جای سوزن انداختن شد، توو گودال، تن غرق خون تو مدفون آسمونم، شد از غربتت دیده گریون (یا حسین ۳ جان) ۳ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ یکی که رحمی به دل نداره نشسته رو جسم پاره پاره یکی به فکر اینه چجوری پیراهن از پیکرت درآره دخترش داره می بینه از دور / فکر اشک دخترش باشید چند نفر به یک نفر نامردا / رحم کنید از رو تنِش پاشید آه، بمیرم، برای تو سالار زینب زیر دست و، پاها شد تنت نامرتب (یا حسین ۳ جان) ۳ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ مقابل چشم خیس مادر سرت رو از پشت بریدن آخر برات بمیرم بُرید سر و با - - دوازده ضربه با کهنه خنجر دیدنش سخته برای خواهر / از رو تل کاشکی بِره زینب سخته اما روی خاک گودال / پا نکِش به خاطر زینب از، روی تل، روونِ سوی قتلگاهه خواهری که، دیگه بی کس و بی پناهه (یا حسین ۳ جان) ۳ ........ . 〰️〰️〰️〰️〰️ یه هاله از خون نشسته روتو تموم صحرا گرفته بوتو یه جای سالم رو پیکرت نیست باید ببوسم رگ گلوتو باز به زور تازیونه دارم / از تو من دل می بُرم داداش کاش میذاشتن کفنت می کردم / لااقل با چادرم داداش بی، تو با قاتلت همسفر میشه زینب کربلا تا، به شام دربدر میشه زینب (یا حسین ۳ جان) ۳ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ می ریزه اشکم تا گاه و بیگاه فقط به یاد تو می کِشم، آه وضو گرفتن یه عده کافر کشتن تو رو قُربة الی الله روی ریگ داغ صحرا داداش / می مونی با تن خونبارت راهیِ بزم شرابم بی تو / عشق من خدانگهدارت با، هزار آه و افسوس میرم از کنارت میرم اما، می مونه دلم بی قرارت (یا حسین ۳ جان) ۳ .👇