eitaa logo
امام حسین ع
27.4هزار دنبال‌کننده
432 عکس
2.3هزار ویدیو
2.2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. سبزی جسم تو تاراج زمستان میشد بودنت فیض کثیر شب زندان میشد اشک شبهای مناجات تو در خلوت ها بر سر مردم قحطی زده باران میشد دل تاریک اگر حرف تو را میفهمید پا برهنه همه عمر پریشان میشد هر کسی سجده طولانی تان را میدید زن بدکاره اگر بود مسلمان میشد یا من ارجوه تو در خلوت زندان هایت بارها باعث تغییر نگهبان میشد چارده سال ز شرمندگی ات ای خورشید آفتاب از افق چشم تو پنهان میشد جای یک قوم غم و درد و مصیبت دیدی پیری ات قیمت آزادی انسان میشد درد ناگفتنی مردم بی پشت و پناه از همان گوشه زندان تو درمان میشد به کدامین گنه ای مظهر صبر ملکوت گاه و بی گاه تنت طعمه طوفان میشد دست تاراج یهودی به تنت افتاده مثل یک تکه عبایی بدنت افتاده زخم ها روی تنت جلوه نمایی میکرد سلسله بر بدنت جلوه نمایی میکرد دست و پای پر دردت به تنت بند نبود سال ها بود که خون بدنت بند نبود آفتابی و سیه چال سزاوارت نیست پاره پیرهن این حال سزاوارت نیست پسرت حسرت آغوش شما را دارد صبح و شب روی لبش ذکر خدایا دارد دخترت چشم به راه است کجایی اقا؟ روز او بی تو سیاه است کجایی اقا؟ بی تو در قلب پر آهش هیجانی شده است نیستی تا که ببینی چه جوانی شده است .
@Maddahionlinمداحی آنلاین - آقا بیا که روضه موسی بن جعفر است - نریمان پناهی.mp3
زمان: حجم: 3.17M
🔳 (ع) 🌴آقا بیا که روضه موسی بن جعفر است 🎤 آقا بیا که روضه موسی بن جعفر است چشمانمان ز داغ مصیباتشان تر است جامه سیاه بر تن و بر جان شرار آه دلها به یاد غصه او پر ز آذر است افتاده است بی کس و تنها ، غریب وار مردی که با تمامی خلقت برابر است مرثیه خوان حضرت کاظم ، خود خداست بانی روضه ،حضرت زهرای اطهر است زندان نگو ، که گرم مناجات با خداست غار حرای حضرت موسی بن جعفر است مرغی که در قفس ، نفسش تنگ آمده از وی به جای مانده فقط یک بغل پر است از تازیانه خوردن حضرت نگو دگر ارثیه ای رسیده به ایشان ز مادر است باشد همیشه ورد زبانم به هر نفس لعنت به آن یهودی بی دین که کافر است ای من فدای شال عزای شما شوم آقا بیا که روضه موسی بن جعفر است اللهم_عجل_ولیک_الفرج _.____________________ .
. غزل مصيبت شهادت امام كاظم عليه السلام اثر: موسای طور غربتم و خسته ،بی عصا مجروح عشق هستم و محکوم بی خطا افتاده ام به گوشه زندان بی کسی در حسرتم به دیدن یک بار آشنا زندانی بدون ملاقات عالمم کز اهل و از عشیر‌ه ی خود گشته ام جدا در قعر تیرگی نفسم بند آمده از دود شعله ی ستم و قحطی هوا گاهی که خواب می بردم فکر میکنم هستم چو یک کبوتر آزاد در فضا پر می کشم ز دام و در آفاق می پرم در دست باد هر طرفی می روم رها ناگه ولی به ضرب لگد می پرم ز خواب جا می کند به پیکر من جای ردّ پا زخم فلز به گردن من دائمی شده سرتا به پا شکسته تنم زیر چکمه ها در سجده بسکه پیکر من آب رفته است انگار روی خاک فتاده است یک عبا گیسوی من به پنجه ی دشمن گرفته خو مثل جنازه روی زمین می کشد مرا وقتی که خسته می شوم از لطمه های او می گریم از اسارت زنهای کربلا باران آتش و سر بر نیزه بود و سنگ آواز و رقص و هلهله شده پاسخ عزا .
. 🔸آقا بیا که روضه موسی بن جعفر است 🔸چشمانمان ز داغ مصیباتشان تر است آجرک الله... یا بن الحسن... 🔸جامه سیاه بر تن و بر جان شرار آه 🔸دل ها به یاد غصۀ او پر ز آذر است دلها رو روانه کنیم... کنار حرم با صفاش... 🔸مرثیه خوان حضرت کاظم، خود خداست 🔸بانی روضه، حضرت زهرای اطهر است امشب آسمان و زمین... عزادار آقا موسی بن جعفر هست... امشب همه عالم عزادارند.. بانی تمام روضه ها... مادرش زهراست... 🔸زندان نگو، که گرم مناجات با خداست 🔸غار حرای حضرت موسی بن جعفر است قربون غریبیت برم آقا... 🔸از تازیانه خوردن حضرت نگو دگر 🔸ارثیه ای رسیده به ایشان ز مادر است 🔸باشد همیشه ورد زبانم به هر نفس 🔸لعنت به آن یهودی بی دین که کافر است 🔸ای من فدای شال عزای شما شوم آقا جان... یا بن الحسن... قربون شال عزات برم آقا... 🔸ای من فدای شال عزای شما شوم 🔸آقا بیا که روضۀ موسی بن جعفر است هر کجا نشستی... حالا امام زمانت رو دعوت کن... یا صاحب الزمان... 👇 .. ........... با امام زمان عج در علیه السلام اگرچه عاشق تو در بدی زبانزد بود ولی همیشه به من خوبی تو بی حد بود من آن کبوتر هر جایی ام که بر بامت به شوق دام، دلم گرم رفت و آمد بود من آن سلام پس از هر نماز هر روزم که در تلاش رسیدن به تو مقید بود چگونه می شود آقا که با وجود تو باز درون برزخ عاشق شدن مردد بود همیشه حرف زدن با تو مهربان آقا برای عاشقیم فرصتی مجدد بود چقدر خوب نگاهت مرا به روضه کشاند چقدر خوب شدم حال من اگر بد بود مرا همیشه به جدت شناختی گفتی همانکه بین حسینیه سینه می زد بود نبود قسمتم امشب به کاظمین روم کبوتر دلم ای کاش بین مشهد بود عج .
امام حسین ع
◼️عمری توی غصه ها اسمتو... ◼️#شهادت_امام_کاظم ◼️نوحه حضرت موسی بن جعفرع ◼️#کربلایی_محمد_فصولی متن 👇
. عج شب شهادت امام کاظم علیه السلام آقا بیا که روضه موسی بن جعفر است چشمانمان ز داغ مصیباتشان تر است جامه سیاه بر تن و بر جان شرار آه دلها به یاد غصه ی او پر ز آذر است افتاده است بی کس و تنها ، غریب وار مردی که با تمامی خلقت برابر است مرثیه خوان حضرت کاظم خود خداست بانی روضه ،حضرت زهرای اطهر است زندان نگو که گرم مناجات با خداست غار حرای حضرت موسی بن جعفر است مرغی که در قفس ، نفسش تنگ آمده از وی به جای مانده فقط یک بغل پر است از تازیانه خوردن حضرت نگو دگر ارثیه ای رسیده به ایشان ز مادر است باشد همیشه ورد زبانم به هر نفس لعنت به آن یهودی بی دین که کافر است ای من فدای شال عزای شما شوم آقا بیا که روضه موسی بن جعفر استه (اراک)✍ عج ................... 💢 مناجات با امام زمان عج در شب شهادت امام کاظم علیه السلام 💢 اگرچه عاشق تو در بدی زبانزد بود ولی همیشه به من خوبی تو بی حد بود من آن کبوتر هر جایی ام که بر بامت به شوق دام، دلم گرم رفت و آمد بود من آن سلام پس از هر نماز هر روزم که در تلاش رسیدن به تو مقید بود چگونه می شود آقا که با وجود تو باز درون برزخ عاشق شدن مردد بود همیشه حرف زدن با تو مهربان آقا برای عاشقیم فرصتی مجدد بود چقدر خوب نگاهت مرا به روضه کشاند چقدر خوب شدم حال من اگر بد بود مرا همیشه به جدت شناختی گفتی همانکه بین حسینیه سینه می زد بود نبود قسمتم امشب به کاظمین روم کبوتر دلم ای کاش بین مشهد بود علیه_السلام .
. (ع) مادربزرگم خانه‌ای از جنس باور داشت آجر به آجر در دلش سوغات قمصر داشت کنج حیاط کوچکش باغ بزرگی بود گلدان به گلدان شعرهای روح پرور داشت از بیت های بوستانش معرفت می‌ریخت بر شاخه‌‌ی سبز گلستانش کبوتر داشت بوی خوش گل‌های قالی بس که می‌پیچید چون بارگاهی بود که صحنی معطر داشت حتی به جای پرده، پرچم دلبری میکرد حتی به جای صندلی، آن خانه منبر داشت آن خانه‌ای که ابرها همسایه‌اش بودند از هر طرف رفتم به سمت آسمان در داشت از پنجره هم‌دست باران میشدم هر بار بال خیالم تا بلندای فلک پر داشت قطعا ملائک استجابت را می‌آوردند وقتی قنوت ناودان ها عطر کوثر داشت مادربزرگ دائم الذکرم سحر تا شام هر روز ختم چارقل را با سماور داشت همسایه ها حاجت روای خانه اش بودند روزی که نذر سفره‌ی موسی بن جعفر(ع) داشت صفحه به صفحه روضه خوان غم را نفس می‌زد قطره به قطره چشم ها، آیینه ای تر داشت می‌گفت آن مردی که دنیایی اسیرش بود سجاده‌ای در کنج زندانی محقر داشت با اشک‌هایش پایه های عرش میلرزید در سجده‌ی نیمه شب خود صبح محشر داشت با یک اشاره خیر و شر را جابجا می‌کرد آنقدر که بدکاره‌ دست از کار خود برداشت هرگز نباید سر به خاک حجره بگذارد مردی که خاک مقدم او قیمت زر داشت زنجیرها حتی دخیل دست او بودند باب الحوائج با همه، لطفی برابر داشت مادربزرگم گریه کرد و شانه اش لرزید بغضی شکست و استکان از غم ترک برداشت مولای مظلوم و غریب شیعیان در بند ای کاش سلمان داشت و ای کاش قنبر داشت آن روزه‌داری که طعام سفره اش غم بود آن روضه‌داری که همیشه ذکر مادر داشت بر شانه‌ی شب پیکر خورشید را بردند تقدیر روی شانه‌هایش در و گوهر داشت پای گریز روضه خوان تا کربلا می‌رفت می‌گفت صد رحمت که مولا پیکرش سر داشت از بوریا و نعل تازه زود رد می‌شد از بس که در دل غیرت آل پیمبر داشت صفحه به صفحه روضه خوان غم را نفس می‌زد قطره به قطره چشم ها، آیینه ای تر داشت گفتم که آن خانه چنان صحنی معطر بود باید بگویم چون حرم صحنی مطهر داشت .............. ﷽ نیتی داری اگر سربسته در سر ، نذر کن در بساطت هرچه شد با خود بیاور ، نذر کن دست خالی پیش‌ ارباب کرم رفتن خطاست شاعری؟ باشد ، مداد و چند دفتر نذر کن می روی مشهد دل از بند زمینی ها بکن آسمانی باش ، گاهی هم کبوتر نذر کن هرکجا کارت به مشکل خورد اهل روضه باش بعد هم یک سفره ی موسی بن جعفر نذر کن ده برابر ده برابر عشق جبران می کند بر در این خانه سائل ! ده برابر نذر کن مادرم را که خدا رحمت کند ، در کاظمین گفت : مادر ، حاجتی داری؟ بر این در نذر کن ............ 💢 گفتیم در اوج بلا موسی‌بن‌جعفر 💢 از کودکی از سفره‌اش حاجت گرفتیم ما از دعای خیر او برکت گرفتیم با یک نگاه او همه عزت گرفتیم ناچیز بودیم و از او قیمت گرفتیم گفتیم در اوج بلا موسی‌بن‌جعفر حک شد به روی قلب ما موسی‌بن‌جعفر ذکر عروج ماست یا باب الحوائج گفتیم بین هر دعا باب الحوائج بی ابتدا بی انتها باب الحوائج در فضل و بخشش مقتدا باب الحوائج روح کرامت را به زیر دینِ خود برد عمری برای شیعیانش غصه‌ها خورد با نام زیبایش کرامت شد منور رزقِ عوالم شد به دستانش مقدر او آبرو بخشیده دنیا را سراسر میراث دارِ غربتِ زهرا و حیدر زندانی مظلومِ زندان‌های هارون همواره می‌بارد برایش چشم پر خون در اوج سختی هم عبادت بوده کارش یادِ رضا و فکرِ معصومه قرارش تنها غل و زنجیر بوده در کنارش آه از مصیبت‌ها و دردِ بی‌شمارش در بین زندان هم به زیر تازیانه با یادِ زینب اشک او می‌شد روانه در لحظه‌ی آخر صدا زد مادرش را بردند با چه احترامی پیکرش را اما نبرده هیچ کس انگشترش را چشمِ حرامی‌ هم ندیده دخترش را آه از شهیدی که غمش بی‌انتها بود حتی دم آخر به فکر خیمه ها بود علیه_السلام .