4_5787183090912728472.mp3
14.45M
📝 نه حرفی نه کلامی ... ١۴٠٢ هیئت سفره بی‌بی ام البنین( س ) نه حرفی نه کلامی نه آهی نه صدایی یه چیزی بگو زینب چرا با چشم کم سو تو دنبال عصایی یه چیزی بگو زینب قصه ی گودال چیه نیزه بارون شدن پیکر بی حال چیه غارت محجر و گوشواره و خلخال چیه قصه ی خار و بگو نعره تازه زدن تموم اسبا رو بگو آبروی ریخته رو خاک علمدار و بگو دلم خونِ حسینِ پریشونِ حسین چی شد غنچه و لاله نگو از غم سقا بگو دختره زهرا چی شده طفل سه ساله ناخوش احوال چیه غصه ی کندن گوشواره ی اطفال چیه غصه ی غارت خیمه ها و جنجال چیه از عزیزام بگو از سره بریده و خرابه شام بگو من حالم خرابه خراب بشه خرابه روزاشم شبیه شباش پر از عذابه دختر غیر باباش رو پای کی بخوابه غلاف نخورده بازوش این اثر طنابه تاره چشام زخم پاهام حرفی بزن قهری باهام دیدی عمه اومد بابام صدام گرفته پدرم برگشته دعام گرفته دل عمه خیلی برام گرفته نفس بین ناله هام گرفته من نه بازار میام،نه عروسک میخوام عمه مهمون رسید،من همون روسری و میخوام که بابام میخواد بی صدا بگم صورتم شکسته خوب نمیتونم بابا بگم از کجا بگم از شبی که نفس نمیومد بالا بگم اون همه نیزه دار که نرفتن کنار تاره چشم های من از کدوم کوچه سرت و بردن ای وای من راستی گم شدم دنبال سرت بودم بازیچه ی مردم شدم بی هوا زدن من تو رو صدا زدم اونا زجر و صدا زدن .