. السلام علیک یا صاحب الزمان بی تو چه خزان ، با تو همیشه چو بهار است با تو همه جا پر ز گل و بی تو چو خار است دم می زنم از عشق تو اما چه بگویم قلبم شده سرگرم و ز یادت به کنار است شاید همه بر عشق کسی جز تو اسیریم افسوس که دل بستنِ بر غیر تو عار است گوییم تویی یار و نگار همه اما گویی که فقط نام تو چون نقش و نگار است گوییم که هستیم ، بیا ، منتظر اما انگار فقط کار همه داد و هوار است گوییم چرا غایبی و غافل از این که آلودگی ما سبب غیبت یار است خواهیم که رخسار تو بینیم ولیکن چشمان گنهکار به دیدار تو تار است غایب شدی از بس که به غفلت ز تو دوریم گویی ز گناهان همه جا گرد و غبار است گر یاد تو و پیرو راه تو بمانیم روی تو عیان در همه ی شهر و دیار است در سینه اگر دل به هوای تو تپش داشت از هجر و جدایی و غمت تحت فشار است قلبی که در این سینه برای تو تپیده هر ثانیه بر آمدنت لحظه شمار است ما توبه نمودیم از این غفلت و دوری تو چهره نما ، آمدنت چاره ی کار است اکنون چو نیایی دگر ای نور امیدم هان وعده ی دیدار دگر سنگ مزار است بشتاب که بی تو همه ی زندگی ام رفت ای یوسف زهرا دل من بر تو دچار است ✍ .