﷽
#داستان_راستان
#خواب_غفلت
#نعره_شوریده_دل
#اللَّهُمَّ_إِنيِّ_أَعُوذُ_بِكَ_مِنْ_سِنَةِ_الْغَفْلَةِ
#فراز_دوم_دعای_هشتم_صحیفه_سجادیه
👈 نعره شوريده دل
🌘يک شب از آغاز تا انجام، همراه کاروانی حرکت می کردم.
سحرگاه کنار جنگلی رسيديم و در آنجا خوابيديم. در اين سفر، شوريده دلی همراه ما بود، نعره از دل برکشيد و سر به بيابان زد، و يک نفس به راز و نياز پرداخت.
هنگامی که روز شد، به او گفتم: اين چه حالتی بود که ديشب پيدا کردی؟ در پاسخ گفت:
بلبلان را بر روی درخت و کبکها را بر روی کوه، قورباغه ها را در ميان آب، و حيوانات مختلف را در ميان جنگل ديدم، همه می ناليدند، فکر کردم که از جوانمردی دور است که همه در تسبيح باشند و من در خواب غفلت.
🍂دوش مرغی به صبح می ناليد
🍂عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش
🍂يکی از دوستان مخلص را
🍂مگر آواز من رسيد بگوش
🍂گفت: باور نداشتم که تو را
🍂بانک مرغی چنين کند مدهوش
🍂گفتم: اين شرط آدميت نيست
🍂مرغ تسبيح گوی و من خاموش
📗
#گلستان_سعدی