➖♦️♦️➖
ادیسون به خانه بازگشت…
یادداشتی به مادرش داد…
➖گفت:
این را آموزگارم داد گفت فقط
مادرت بخواند❗️
مادر در حالی که اشک در چشمان داشت برای کودکش خواند:
«فرزند شما یک نابغه است و این مدرسه برای او کوچک است❗️
لطفا آموزش او را خود بر عهده بگیرید…»
➖سالها گذشت…
مادرش از دنیا رفته بود...
➖روزی ادیسون، که اکنون بزرگترینِ مخترع قرن بود، در گنجه ی خانه، خاطراتش را مرور می کرد.
برگه ای در میان شکاف دیوار او را کنجکاو کرد🤔
آن را در آورده و خواند...
➖نوشته بود:
«کودک شما کودن است❗️
از فردا او را به مدرسه راه
نمی دهیم…‼️»
➖ادیسون ساعتها گریست و در
خاطراتش نوشت:
توماس آلوا ادیسون،
کودکِ کودنیِ بود، که توسط یک
#مادر قهرمان به نابغه قرن تبدیل شد...👌
#داستانک
🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹
🤍
https://eitaa.com/ems_psy🤍