سلام بسم الله الرحمن الرحیم من فقط دوتا عنایت از شهید دارم که براتون می گم اولی جونم و دومی آبرومو نجات داد توی پایگاه بسیج یک بار یک تهمت بزرگی به من زدند که خیلی به کار های من می خورد دوهفته هیچکس بامن حرف نمی زد بعد دو هفته هم آنقدر توهین و حرف به من زدند که دیگه روم نشد برم بیرون تو خونه خودمو حبس کردم یه شب اونقدر که ناراحت و افسرده شده بودم پناه بردم به حاج ابراهیم که از سه سال پیشش باهاشون دوست صمیمی بودم خوابم برد ولی ترس داشتم ترس این که حاج همت کمکم نکنه و من دیگه چاره ای نداشته باشم فرداش ساعت نه و نیم صبح همه ی دوستام اومده بودن دم در خونمون وقتی اومدن تو فهمیدم که پنج نفر از بچه ها خواب حاج ابراهیم رو دیدن که ازمن دفاع کرده از اون به بعد هر چند وقت یکبار با دوستام می ریم سر مزارشون @enayate_shahidhemat