من مهناز هستم، متولد سال ۵۵ و در حال حاضر ساکن تهران کامران تصادف خیلی شدید و سختی کرد و فوت شد….درسته که با من دیگه نسبتی نداشت اما تمام خاطرات و محبتهاش و عشقی که نثارم کرده بود هنوز توی ذهنم بود…..با شنیدن خبر فوتش واقعا ناراحت شدم و چنان ضربه ایی بهم وارد شد که نتونستم تحمل کنم و به گریه افتادم و از حال رفتم……. انگار بقدری جدایی از من براش سخت بوده که حواسش توی رانندگی پرت میشه و تصادف میکنه…..کامران یه عاشق واقعی بود اما نمیتونست حرف مردم رو تحمل کنه…..باز سیاهی مطلق روی زندگیم سایه انداخت طوری که با کوچکترین خبر بد حالم دگرگون و دچار تشنج میشدم….. فوت کامران پای منو به دکتر اعصاب کشوند و داروهای اعصاب از سیزده سالگی همدم من شد……گذشت و با حمایتهای برادرام که جانم فدای هر سه تاشو ،،،،کم کم حالم بهتر شد و راهنمایی رو تموم کردم و مشغول خوندن کتابهای اول دبیرستان شدم...۱۵سالم بود که به قول مامانی بختم باز شد….. ادامه در پارت بعدی 👇 😍😊 @Energyplus_ir