مقاله📃 در نیمه قرن دوم بیستم و شروع نهضت های آزادی بخش در قرن انقلاب ها، نگاهی نو در خداشناسی مسیحیت در کشور های لاتین، آفریقایی و دیگر ملل جهان سوم و گروه های فمينيستی متنی بر تلقی کاتولیک صورت گرفت. این نگاه با قرائت های نوین از کتاب مقدس، به تجدید نظر در نوع رابطه مذهب و سیاست، دین جامعه و.... پرداخت. این نگاه با اصولی چون تقدم عمل بر اندیشه، تغییر نه تفسیر جهان، تحقق عدالت علیه ستم به نفع خداوند، نجات الهی در بستر امر سیاسی، گناه پنداری ظلم سیاسی و ساختار های استبدادی و محقق در سه شاخصه الاهیات سیاه، لاتین و فمينيستی به مبارزه با خوانش های سنتی و حکومت های توتالیتار و امپریالیستی و اصلاحات سیاسی_ اجتماعی پرداخت. این خوانش و امتداد های اجتماعی آن به تشکیل شورای دوم واتیکان و مواضع دیگر اصحاب کلیسا در برابر این خوانش به نام الاهیات رهایی بخش مسیحی انجامید. در همان زمان در نیمه دوم ۱۹۶۰ و نیمه اول ۱۹۷۰ نگاه های مجدد دینی در ایران با ظهور افرادی چون مطهری، شریعتی، بهشتی و... طبق انقلاب اسلامی امام خمینی با اخذ اندیشه سیاسی ولایت فقیه به تلاش های احیای دینی و مبارزه با ظلم و تحقق جامعه آرمانی مهدوی پرداخت. این واقعه که در ۱۹۷۹ به پیروزی دین مداران علیه سلطنت دست نشانده غرب گرا و تشکیل جمهوری اسلامی انجامید؛ توجهات بسیاری در متفکران شرق و غرب را به خود جلب کرد. حتی اشخاصی چون لئوناردو بوف الاهی دان پرکار نیکاراگوئه ای، صریحا به تلازم دیالوگ میان اسلام و مسیحیت [با گرایش های مبارزاتی دینی علیه ظلم] اشاره کرد. با این حال پرسشی میان اسلام پژوهان غرب و شرق و اندیشمندان ایرانی ایجاد شد که آیا به گونه ای می توان از قرائتی رهایی طلبانه در الاهیات اسلامی سخن گفت؟ ما با تعریف شیعه به عنوان الاهیات رهایی بخش به پاسخ گویی می پردازیم. (۱) @enegasht_ir