🟥وفاق برای حذف آرمانخواهی بخش سوم 🔺برای مردم و حکومت هزینه بالا ایجاد کرد، در دوره‌ای از قدرت خارج شد و بعد در ائتلافهای سیاسی جدید در مقام قهرمان به ثمن درد مردم و ضربه به کشور وارد صحنه شد و دردهای جدی‌تری ایجاد کرد. مسئله اصلی حفظ منافع اشراف و جلوگیری از حذف شدنشان در فضای ارمانخواهانه ابتدای دهه هشتاد بود. 🔺همین‌گونه خود/دیگری که در دهه نود تلاش شده بوده از استضعاف/استکبار در سیاست داخلی و خارجی به اعتدال/افراط تغییر پیدا کند. افراطی که بنجامین نتانیاهو، بولتون و بن‌سلمان(تیم ب) و ضد انقلاب را از یک سو با آرمانخواهان از سوی دیگر یکی می‌کرد. برچسب چپ اسلامی درست کرده بود تا مارکسیسم را با عدالت‌خواهی یکی کند و جالب اینکه از غربگرا تا تریبون دینی، بولتن کنترلچی و... در نفی عدالتخواهی هم جبهه بودند! رویکرد امت‌گرا و وحدت اسلامی داشتن را رو به روی ملی‌بودن قرار داده بود، ظالم و مظلوم را یکی خوانده و وسط لحاف‌خواب‌ها را جمع کرده بود، طرفداران استقلال را افراطی می‌خواند، آزادی را بالاترین سطح محدود کرد، پیشرفت و تولید را در برابر رفاه و محیط زیست و زندگی قرار داد، دین سنتی غیرانقلابی را در کنار رویکرد مدرن ترویج می‌داد سنگها را بسته و سگها را رها کرده بود. بحران ایجاد کرد و باز این آرمانخواهها بودند که کشور را حفظ کردند. 🔺حالا با بروز رسانی، همان دوگانه به وفاق‌گرا/وفاق‌ستیز تبدیل می‌شود. تندروهای غربگرا که بازی را با تندروی خراب کرده و مردم را زده می‌کردند و مردم، نظام و رهبری را وادار به مقابله می‌کردند که با تندروی حذف شده‌اند، چه کسی مانع این شرایط است، آرمانخواهان(انقلابیها، عدالتخواهان و...) اینها را باید با ایجاد مارپیچ سکوت و خفقان (اعم از رسانه، تریبون دینی، برخورد و...) ساکت، منفعل و وادار به ترک صحنه و پذیرش شرایط کرد؛ یا باید کاری کرد که با برچسب زدن، بزرگ کردن اشتباهات و متهم کردن قربانی (Victim Blaming) یا متهم کردن همه با اشتباه یکی، محاکمه معکوس با شعارهای خودشان و نمایش تناقضات، ساختن تصویر فرقه، مافیا، مخوف، متحجر، غیرعاقل و...کاری کرد که صدایشان شنیده نشود. یا باید آنقدر هل داد که طرف احساس کند که در نظام جایی ندارد، یا بالاتر نظام او را نمی‌خواهد یا او را به انحراف نظام معتقد کرد یا اساساً به انحراف رساند تا مقابله کند. بعد هم اگر یک نفر چنین شد اینها وارد صحنه می‌شوند و میگویند دیدید ما میگفتیم چنین است. همین نقشه‌ای که آمریکا مثلاً در قالب پیمان ابراهیم در منطقه ما دارد که مقاومت و صهیونیستهای تند و راستگرا را بزند و بعد معتدلهای اسلام و مسیحیت و یهود دور هم جمع شوند و ظالم و مظلوم باهم متحد شوند! 🔺اینکه این اتحاد نانوشته و بعضاً نوشته را در انتخابات و قبل و بعدش می‌بینیم. در زدن نیروهای آرمانخواه مستقل که افسار و دکمه ندارند! از آمریکا تا ضد انقلاب، غربگراهای دو جناح، محافظه‌کارها، باند قدرت، اشراف و حتی برخی کنترل‌چیها، برخی تریبونهای دینی و... یک مسئله عادی نیست! 🔺اینکه می‌گویند دعوا سر چهار سال نیست سر چهل سال است یا می‌خواهند تناقضها به روی آرمانخواهها بیاورند یا به آنها بباورانند که بازی نیستند و نظام آنها را نمی‌خواهد، یا بازیچه‌اند و تنها گوشت لب توپ هستند که هزینه می‌دهند و بعد هزینه دادن و حتی خون دادن آنها بی‌نتیجه است، حتی ولایت و رهبری و...تکه‌های پازلی است که انفعال و انحراف آرمانخواهان را نشانه رفته و پشت آن از بین بردن بازوهای اصلی نظام و رهبری و مجبور کردن آنها به پذیرش خواست تجدیدنظرطلبان و در نهایت کنترل‌پذیر کردن برای عده‌ای، تغییر هویت نظام برای عده‌ای دیگر و به ثمر رساندن براندازی برای دیگران است. 🔺آرمانخواه و آرمانخواهی حتی بدون حضور در قدرت سیاسی برای اینها خطر است، چون هم مدام زایندگی و جذابیت دارد، هم جلوی این تغییر هویت را می‌گیرد و بازی را برهم می‌زند و هم به نفس وجود داشتنش مدام ریا، نمایش، التقاط و تحجر را رسوا می‌کند و نسخه‌های بدلی را از آبرو می‌اندازد. 🔺راه بقا و پیشرفت انقلاب در این شرایط، آرمانخواهی است. در برابر کسانی که میخواهند جامعه و مردم را به حداقلها راضی کنند و قد دیگران را کوتاه کنند؛ مدام باید افقهای بلند و قله‌ها را نشان داد. مقابل نمایش، باید آرمانها را نمایش داد، قله‌ها و آینده را متذکر شد، فاصله‌ها را به رخ کشید! 🔺مقابل نسخه‌های بدلی مدام باید نسخه‌های اصیل را معرفی کرد! مقابل بن‌بست‌نمایی‌ها مدام باید وجود جایگزین‌ها را نشان داد. باید بارهای برزمین مانده را برداشت، بارهایی که دیگران حاضر به برداشتنش نیستند. همان چیزی که بیانیه گام دوم می‌خواست که نسلهای بعدی کوله‌بار آرمانخواهی را بردارند. https://farsi.khamenei.ir/others-note?id=41755 @enghelabemardom