بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم 🔖پدید‌ه‌ی ارزش‌دهیِ متقابل؛ فخرالاسلام‌ها 1⃣قسمتِ اول؛ ارزش‌دهی متقابل پدیده‌های اجتماعیِ انسان و مکتب اسلام اسلام فرهنگِ «ارزش‌دهی متقابل» را با خود به همراه دارد. «این فرهنگ عبارت است از خدمت بی‌تظاهر و بی‌توقع به اجتماع و به کشور.»(۱۴۰۱/۰۹/۰۵) اسلام برای هر مسلمانی مایۀ افتخار است، اما مسلمان‌هایی هم هستند که به معنی واقعی کلمه مایۀ فخر اسلام‌اند. مکتب اسلام، مسلکی اجتماعی است؛ ظرفیتی دارد که نبوغِ انسان را می‌شکافد و او را در دامنِ امنِ خود پرورش می‌دهد و در ادامه، مسلمانِ مسئولی را به جامعه تحویل می‌دهد. اسلام، چنین خاصیت و ظرفیتی دارد مانند پدری «اصلاح‌گر» و «نخبه‌پرور» ‌و «هدایت‌گر»، فرزندانی تربیت می‌کند که دنیا روی آن‌ها حساب باز می‌کند. فرزندانی که مایه‌ افتخار پدر می‌شوند و با ایمان و اعتماد به پدرِ دلسوزِ خویش و با مسئولیت‌پذیری متعهدانه خود، در «ساختنِ فرهنگ دنیا» نقش مؤثری دارند. این‌جاست که این فرزندان، بر قلبِ اسلام این پدرِ دل‌سوزِ متعهد، مدال افتخار می‌شوند. 2⃣قسمتِ دوم؛ ارزش‌دهیِ متقابلِ پدیده‌های اجتماعیِ خلافت و حضرت امیرالمومنین(علیه‌السلام) نمونه‌های زیادی از این «فخرالاسلام‌»ها در تاریخ بشریت هستند که با شکرگزاری از این ارزش‌دهیِ متقابلِ اسلام، در تاریخ بشریت افتخار آفریدند و ماندگار شدند. جناب صعصعه بن صوحان عبدی از آن تربیت‌شدگانِ صحابیِ خاص حضرت علی(علیه‌السلام) است که اتفاقا مرد خطیب سخنوری هم بود. شخصی که مولا علی گاهی به او می‌گفت بلند شو چند کلمه سخنرانی کن. این شخص در هنگامۀ خلافت حضرت امیرالمومنین سه‌چهار جمله جالب -که ارزش ورقِ مقاله را دارد- گفت:«زَیَّنْت‌َالخِلافَةَ و ما زانَتْکَ، رَفَعْتَها و ما رَفَعَتْکَ، و هی إلَیکَ أحْوَجُ مِنْکَ إلیها». گفت:«علی! تو که خلیفه شدی، خلافت به تو زینت نداد، تو به خلافت زینت بخشیدی؛ خلافت تو را بالا نبرد، تو که خلیفه شدی مقام خلافت را بالا بردی؛ علی! خلافت به تو بیشتر احتیاج داشت تا تو به خلافت؛ یعنی علی! من به خلافت تبریک می‌گویم که امروز نامش روی تو گذاشته شده، به تو تبریک نمی‌گویم که خلیفه شدی، به خلافت تبریک می‌گویم که تو خلیفه شدی، نه به تو که خلیفه شدی، بهتر از این نمی‌شود گفت.» بله، با این «منطقِ جذابِ» صعصعه، حضرت علی(علیه‌السلام) است که شأن و منزلت خلافت را ساخته‌است و تاجِ فخرِ خلافت بر مسلمان‌ها گردید و در نهایت فخرالاسلام شد. 3⃣قسمتِ سوم؛ ارزش‌دهیِ متقابل پدیدهای اجتماعی «امر به معروف و نهی از منکر» و «نهضت حسینی» در نهضت‌ها هر عاملی درجۀ معینی از ارزش را داراست. حتی بسیاری از عوامل با خوب اجراشدن به درجه‌ای از ارزش می‌رسند که بالاترین ارزش‌دهی را به یک نهضت می‌رسانند. در مورد انسان‌ها هم این‌چنین است. کسی در تعهد به انجام تکلیف خود به جایی می‌رسد که افتخارِ این رسالت می‌شود و «فخرالاسلام» نام می‌گیرد. امر به معروف و نهی از منکر اصلی است که «آبروی مسلمان‌ها» است و به مسلمان‌ها ارزش می‌دهد. «کنتم خیر أمّة اخرجت الناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن‌المنکر...»(آل‌عمران/۱۱۰). اصلی که اگر امت و ملتی آن را داشته باشد با ارزش‌ترین امت و ملت زمان خویش می‌شود. اگر این عنصر در میان یک ملت جریان نداشته باشد، یک ملت، ملتِ بی‌ارزش می‌شود. اما چه کسی به این اصل ارزش داد و در میان یک امت احیا کرد؟ حسین(علیه‌السلام) این اصل را در جایی که فراموش شده بود به نحوی اجرا کرد که شأن این اصل بالا رفت؛ تاجِ افتخاری بر سرِ این اصلی که آبروی مسلمانان است، نهاد و این ارزش‌دهی متقابل شامل نهضت حسینی هم شد و این نهضت، ارزش چندین‌برابری در طول تاریخ پیدا کرد. 4⃣قسمتِ چهارم؛ پدیدۀ اجتماعی نخبه به‌عنوان یک توصیف ارزشی حال جای سوال است که چه «رکن»ی و «توصیف ارزشی» باعث می‌شود که این‌ها به یک «نهضت» یا «عامل» ارزش بدهند و آن نهضت و عامل در تاریخ بشریت ماندگار باشد؟ این‌جا مسأله‌ای که مطرح می‌شود مساله نخبه بودن یک شخص است. «نخبه به‌عنوان یک توصیف ارزشی، آن انسانِ صاحبِ استعدادِ پرکارِ پرتلاشی است که از هدایت الهی بهره گرفته باشد.»(۱۴۰۱/۰۷/۲۷) 📝 ادامه دارد... ✍ زهرا پاک‌نفس @enqelabi_nevesht 📌کانال نوشته‌های انقلابی