بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم 🔖 ایران برای اسلام یا اسلام برای ایران 📌. برخی از افراد به اشتباه یا مغرضانه، دوگانه «امت و ملت» را بیان کرده و خیال می‌کنند که ایران و اسلام دو مقوله از هم جدا هستند چرا که وجود برخی از مشکلات به این دلیل است که دین اسلام یا دین «ناکارآمد» و «متحجر» است و «مبانی ضعیف» دارد زیرا داعیه‌داران آن خطاکارند یا از آنجایی که اولین بار در سرزمین «عربستان» ظهور یافته پس مطابق با «فرهنگ» و «نژاد عرب» است و این دین نمی‌تواند پاسخگوی نیاز ایرانی باشد پس آن را کنار گذاشته و مکتب ایرانی(به معنای ملی‌گرایی مطلق در جهت به حاشیه‌راندن دین) را جایگزین مکتب اسلامی کنیم. [۱].با اینکه نمی‌توان وجود اشتباهاتی را در میان برخی از دین‌داران انکار نمود، اما خارج از انصاف است که جامعه دیندار را جامعه‌ای آکنده از ریا و اشتباه تصور نماییم؛ آیا فقط این دیندارانند که در زندگی خود دچار اشتباه و خطا می‌گردند و تمام افراد بی‌دین، رفتاری انسانی و مطابق با فطرت بشری دارند؟! حقیقت این است که تمام آدمیان در معرض خطا و اشتباه هستند، ولی خطای افراد دیندار به دلیل وجاهتی که دارند، بیشتر به نظر می‌آید؛ بنابراین به هیچ وجه نمی‌توانیم تخلف دین‌داران و حتی برخی عالمان دینی از موازین شرعی را مستندی برای گریز خود از دین و حذف آن از زندگی قرار دهیم و عدم رعایت چنین موازینی را از جانب اشخاصی که داعیه دینداری دارند، دلیلی بر «ضعف مبانی دینی» بدانیم اگر این دلیلی قابل توجیه بود می‌بایست بیماری برخی پزشکان را دلیلی بر ناکارآمدی علم پزشکی به حساب بیاوریم و یا فروریختن و سست‌بودن یک ساختمان را دلیل ناکارآمدی علم معماری بشماریم، چنانچه این مسئله‌ در نظر عوام غیرقابل قبول است. از آنجایی‌که، دین اسلام در قرآن کامل‌ترین دین معرفی شده است (آل عمران، ۱۹) خطای برخی دین‌داران را نمی‌توان به پای ناکارآمدی دین نوشت. امام علی(علیه‌السلام) می‌فرماید: دین خدا به شخصیّت و موقعیّت افراد شناخته نمی‌‏شود، بلکه باید به دنبال نشانی از «حق» بود تا بتوان درک درستی از دین داشت. معیار حق، دین خدا است و شناخت حق و حقیقت نیاز به اندیشه و تفکر دارد؛ لذا شخصیت‌ها و اندیشه‌هایشان را باید با معیار و ملاک حق و حقیقت سنجید؛ بنابراین هیچ شخصیت، اندیشه، جمعیت و جامعه‌ای مساوی با حق، و یا معیار و ملاک حق نیستند. (شیخ صدوق، امالی، ص ۳-۵، بیروت، اعلمی، چ پنجم، ۱۴۰۰ق). [۲]. شاخص و خط‌کش ما را قرآن تعیین کرده و در نقطه‌ای از آن کوچکپترین اشاره‌ای نشده که پیامبران عرب هستند یا ایرانی یا شهدا کدام نژاد را دارند بلکه تصریح شده که انسان‌ها به نسبت مرتبه ایمان و تقوا برتری یافته‌اند نه بر اساس نژاد و قومیت. (حجرات، ۱۳) پس «مسلمان بودن» محور است. اسلام راه و روش فرستاده شده از سوی خداست و ملیت در برابر آن ارزش ندارد. در واقع «ملیت» در برابر دستورات خداوند که مالک هستی است، در درجه دومِ اهمیت قراردارد زیرا مرزهای سیاسی امری قراردادی هستند. ایرانِ بدون اسلام هویت مستقلی برای ایرانیان ایجاد نمی‌کند، بلکه ایرانی‌بودن، نژاد ما در دنیای مادی است و اسلام «روح بخش»، «هویت‌دهنده» و «جهت‌دهنده» به زندگی دنیا و سعادت آخرت است. [۳]. دین اسلام از آنجایی که دین تعقل، خرد و آگاهی است به طور مطلق ملی‌گرایی را نفی نکرده است بلکه در مواقعی که ملی‌گرایی اثرات مثبت و سودمندی در جهت پیشرفت و اتحاد ملی را دارا باشد مورد تایید اسلام است وآنجا که شکل نژادپرستانه به خود می‌گیرد اسلام مخالفت کرده است. امام خمینی(رحمه‌الله‌علیه) با ملی‌گرایی که موجب تبعیض نژادی، برتری قومی، زبانی و ... است به صراحت مخالفت خود را ابراز نموده است؛ زیرا این نوع تفکر با تعالیم دینی در تضاد است. ایشان تا هنگامی به «قومیت»، «حب وطن» و «احساساتِ پاکِ ملی‌گرایانه» ارج می‌نهد که در قالب یک «ایدئولوژی» در برابر اسلام قرار نگرفته باشد. امام خمینی(رحمةالله‌علیه) ملیت را در صورتی می‌پذیرد که در سایه تعالیم اسلام باشد؛ بر همین اساس ایشان دفاع از میهن را از واجبات دانسته و همواره بر حفظ و یک‌پارچگی آن تأکید می‌کردند. همچنین ایشان فرموده‌اند:« آنها که می‌گویند ما ملیت را می‌خواهیم احیا بکنیم، آنها مقابل اسلام ایستاده‌اند. اسلام آمده است که این حرف‌های نامربوط را از بین ببرد. افراد ملی به درد ما نمی‌خورند، افراد مسلم به درد ما می‌خورند.»(صحیفه امام خمینی، ج۱۳، ص۷۸) 📝ادامه دارد... ✍ زینب هاشم‌زاده @enqelabi_nevesht 📌کانال نوشته‌های انقلابی