بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم 🔖 تا حامی‌ات که باشد؟! [۱]. بخش عظیمی از کتاب زندگی بشر، یعنی قرآن، به بیان داستانِ زندگیِ گذشتگان پرداخته‌است. این بخش عظیم، تقریبا یک چهارم از حجم قرآن را دربرمی‌گیرد. (نیلوفر رضازاده و فاطمه شاهرودى، جستارى بر انواع تمثیل در مَثَل ها و قصّه هاى قرآن کریم، معرفت سال بیست و یکم، شماره ۱۸۰). قرآنی که حتی یک حرفِ آن بی حکمت بیان نشده و هنوز مفسران و علمای زیادی در راه تفسیرِ علوم قرآنی در مجاهدت و تلاش بی‌پایان به سر می‌برند تا بتوانند قطره‌ای از اقیانوس علم و حکمت الهی را از این کتاب مقدس بنوشند. در میان این قصه‌ها، داستان‌های متفاوت و عبرت‌آموزی با موضوعاتی مختلف وجود دارد، اما آنچه در این مجال کوتاه قرار است به آن توجه داده‌شود، این است که، در این کتاب، در بینِ داستان‌هایی که درباره‌ی تقابل جبهه‌ی حق با کفر و باطل بوده‌است؛ حتی در یک داستان هم نداریم که سپاه حق از نظر عِده و عُده بیشتر از باطل باشد. برعکس در بسیاری از داستان‌ها سپاه کفر، چندین برابرِ سپاهیان حق است. انتظار خداوند هم از مؤمنین در چنین شرایطی همیشه این است که از کفر و سپاهش نترسند. با این بیان قرار است این کتابِ سراسر حکمت، چه نکته‌ی مهمی را به ما بیاموزد؟ [۲]. چنین می‌نماید که خداوند سبحان قصد دارد به پیروان حقیقیِ خود در طول زمان‌های مختلف بگوید، اینکه کمیت و کیفیتِ سپاه تو در مجاهدت در راه خدا چقدر است، اصلا مهم نیست. مهم این است که حامی‌ات چه کسی باشد. اگر حامی و تکیه‌گاهت خدا باشد، پس جای هیچ ترسی نیست؛ «وَ لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ؛ همانا خداوند شما را در جنگ بدر در حالى كه ذلیل بوديد يارى كرد.» زیرا فارغ از تعداد سپاه یا کیفیت سپاه چه از نظر امکانات و تسلیحات و چه از نظر تعداد و نفرات و توانمندیِ اعضا، تو پیروزی، و اگر حامی‌ات هر کسی غیر از خدا بود خداوند تو و حامی‌ات و دارایی‌ها و امکاناتی که داری را در همان راه تنها می‌گذارد. اینجاست که فرعون و شوکتش، جالوت و لشکرش، لشکریان فیل‌سوارِ ابرهه با آن همه عظمتش، در برابر عده‌ای محدود و معدود، البته با لطف و فضل الهی مغلوب می‌شوند. و شکست‌های تاریخی را به نام خود ثبت می‌کنند. پیام این داستان‌ها در قرآن این است که ای پیروان خدا هرگز از هیمنه‌ی پوچ و پوشالیِ دشمنان نترسید و تنها از خداوند بترسید و به او اتکا کنید. [۳]. داستانِ انقلابِ مقدسِ ایران هم مدلی است، از نمونه‌های این داستان‌ها در قرآن. خمینی کبیر نه شاه بود و نه قدرت و ارتشِ او را داشت، و نه بله قربان‌گویی برای خود تربیت کرده بود، ونه ثروت‌های عظیمی چون شاه برای خود جمع‌آوری کرده بود، و نه حتی با قدرت های سیاسی زمانِ خود عهد، قرارداد یا رابطه‌ای داشت. او یک بنده مخلص خدا بود که تنها حامیِ خود را خداوند می‌دانست ولاغیر. [۴]. رهبر عزیزمان درباره‌ی امام چنین می‌فرماید: «امام [خمینی]،با ترس مخالف بودند. قرآن هم ما را از ترس باز می‌دارد و می‌فرماید: «انّما ذلکم الشیطان یخوّف اولیائه»؛ (آل‌عمران، ۱۷۵)کسی که ترس را در دل شما می‌دمد، شیطان است. شیطان چه کسی را می‌ترساند؟ انسان مؤمن را که نمی‌تواند بترساند. مؤمن که با القاءِ دشمن نمی‌ترسد. «یخوّف اولیائه»؛ دوستان خودش را می‌ترساند. کسانی که تسلیم شیطانند، با وسوسه‌ی شیطان که می‌خواهد ترس را در دلها نفوذ دهد، حتماً می‌ترسند. بعد می‌فرماید: «فلا تخافوهم»؛ از دشمن نترسید؛ «و خافون ان کنتم مؤمنین»؛ اگر مؤمنید، باید از دشمن نترسید؛ از من بترسید که راه و هدف و آرمان و وسیله را به شما معرفی می‌کنم و قدرت و توان هم به شما داده‌ام. قدرتی را که خدا به شما سپرده، انکار نکنید و از آن استفاده کنید؛ این معنای شجاعت است. در جای دیگری می‌فرماید: «فلا تخشوهم و اخشون»(مائده،۳). در موارد متعدّدی خدای متعال تأکید کرده که ترس به دل راه ندهید. اگر بناست از کسی بترسید، از خدا بترسید که تکلیفی را بر عهده‌ی شما گذاشته و بازخواست خواهد کرد. نیرویی که خدا به شما داده، باید در راه رسیدن به هدفی که او معیّن کرده، به‌کار بیندازید. اگر ما نیروی خود را نشناسیم، یا به‌کار نیندازیم، یا بدتر از همه سعی کنیم آن را از بین ببریم و مضمحل کنیم و بر اثر این‌که از این ابزار الهی استفاده نکردیم، از دشمن بترسیم، آیا خدای متعال از ما می‌پذیرد؟ نه. از جمله درسهای جاودانه‌ی امام یکی این است. امروز هم همین‌طور است.»[بیانات در چهاردهمین سالگرد رحلت حضرت امام خمینی(رحمةالله‌علیه)۱۳۸۲/۰۳/۰۳] ✍مریم درفکی @enqelabi_nevesht 📌کانال نوشته‌های انقلابی