درباره خودتنظیمیِ جامعه
نیروهای نظمدهنده حیات جامعه در عصر مدرن
ابوالفضل اقبالی
✅ وقتی از خودتنظیمیِ جامعه صحبت میکنیم منظورمان تعادلی است که از برهمکنش نهادهای اجتماعی حاصل میگردد و بهمثابه الگویی برای نظم و یا تغییرات اجتماعی جوامع عمل میکند. دین، دولت و خانواده نهادهای اجتماعیِ پایه در جوامع انسانی هستند که در تعامل با یکدیگر، سامان اجتماعی در طول تاریخ را رقم زدهاند. خودتنظیمیِ جامعه امری درونزا و پویاست که میتواند در بستر حرکت تاریخی جوامع، اَشکال مختلفی از نظم اجتماعی-سیاسی را رقم بزند.
✅ در جوامع سنتی هر یک از نهادهای اجتماعی دارای کارکردهای خاص خود بودند و از رهگذر همافزایی میان آنها تعادل اجتماعی رقم میخورد. خلق ارزشها و تعیین هنجارهای اجتماعی توسط نهاد دین، جامعهپذیری افراد براساس ارزشها و هنجارهای اجتماعی و صیانت از آنها توسط نهاد خانواده، پشتیبانی از هنجارها و تضمین تحقق آنها توسط نهاد دولت پیگیری میشد. در این میان، تعامل میان نهادها به صورت همارز و همافزا صورت میگرفت و خانواده نهادی قدرتمند و مستقل بود که قلمرو کارکردی آن توسط نهادهای دیگر نقض نمیشد.
✅ در جوامع مدرن اما مناسبات میان نهادهای اجتماعی متحول شده و سازوکارهای تنظیم جامعه تغییرات بنیادینی به خود دیده است. از یک سو دولت مدرن بنا به ماهیت تمامیتخواه خود تمایلی به تحمل نهادها و ساختارهای رقیب در کنار خود نداشته و درصدد هضم و استحاله آنها در درون خود است. به همین دلیل قلمروهای خود را تا درون چارچوبهای خانه و مسجد گسترش میدهد. از سوی دیگر با ظهور ابررسانههای جدید، بهتدریج کارکرد خلق ارزشها از نهاد دین سلب شده و در اختیار قهرمانان و چهرههای رسانهای قرار میگیرد که غالبا در امتداد ارزشهای نهادهای اقتصادی مسلط هستند.
✅ نتیجه این است که عملا نهاد دین و نهاد خانواده از فرآیند تنظیمگری اجتماعی حذف و نهاد دولت با تعیینکنندگیِ سرمایهداریِ فرهنگی به عنصر اصلی تنظیمگر جامعه بدل میگردد. براین اساس، تنظیمات اجتماعی تابعی از قدرت سیاسی- اقتصادی است که در فرآیندهای جهانی منجر به حذف سازوکارهای خودتنظیمی جوامع و ایجاد امکان «دیگرتنظیمی جوامع» یا همان «مداخله» میگردد. دیگرتنظیمی فرآیندی فرهنگی-سیاسی است که به تبعیت از ارزشها و ترجیحات «سرمایه» به ایجاد تغییر و تحول در نظم اجتماعی جوامع میانجامد.
✅ بهعبارت دیگر در عصر مدرن، ایده خودتنظیمی جامعه به محاق رفته و تنظیمات اجتماعی جوامع در فرآیندهای جهانی به پروژهای از بیرون و در اختیار نهادهای سیاسی اقتصادی مسلط تبدیل شده است. صرفنظر از خوب یا بد بودن این موضوع، باید توجه کرد که دیگرتنظیمی جوامع با مختصاتی که بیان شد، پیوند وثیقی با عنصر «رقابت سیاسی» دارد. یعنی این رقابت سیاسی میان جوامع و کشورها در نظام جهانی است که رویکردها و جهتگیریهای مداخله را رقم میزند. هر چه بیشتر در صحنه رقابت با قدرتهای سیاسی- اقتصادی جهان پیشروی کنید جامعه شما بیشتر در معرض مداخله فرهنگی- اجتماعی قرار خواهد گرفت. جامعه امروز ایران با گذشته نیم قرن پیش خود و نیز با جوامعی چون عراق، مالزی و... وضعیت متفاوتی در صحنه رقابت سیاسی در جهان دارد. لذا سازوکارهای تنظیمگری اجتماعی در جامعه ایران قابل مقایسه با جوامع اسلامی دیگر نیست.