درباره مفهومِ استقلال زن یادداشت دوم: غیریت‌ها و سوءبرداشت‌ها دکتر ابوالفضل اقبالی پژوهشگر مطالعات جنسیت و خانواده مخاطب این یادداشت کسانی هستند که در اتمسفر الگوی سوم زیست می‌کنند. ✳️ در یادداشت اول به تعریف مفهوم استقلال زن در نگاه انقلاب اسلامی پرداختم و در این یادداشت سعی دارم مرز میان این تعریف با دیگری‌های آن را روشن کنم. در حالت کلی کاربرد صفت استقلال برای انسان از دو حالت خارج نیست. گاه استقلال صفتی برای فرد است یعنی در مقام توصیف امر جزئی قرار دارد. مثلا «فلانی فرد مستقلی‌ست» و گاهی استقلال قرار است وصف امر کلی باشد. مثل «استقلال ملت ایران در برابر بیگانگان» این دو مقام توصیف دارای تفاوت‌های دقیقی هستند که باید لحاظ شوند. ✳️ «استقلال زن» آن‌گاه که در مقام توصیف امرِ کلی‌ست، طرحی ناظر به اراده جمعی دارد که به لحاظ تاریخی بسیار مهم است. بگذارید یک مثال بزنم: موضع حضرت آقا درباره 7 اکتبر چه بود؟ اینکه طوفان‌الاقصی یک عملیات کاملا فلسطینی بود. یعنی به رسمیت شناختنِ استقلال ملت فلسطین و حماس در تحقق «اراده جمعی» خود. استقلال زن نیز به این معنا، توجه به امکانِ تحقق «زنانگی» و اراده‌ی برخاسته از آن در جامعه دارد. اراده‌ای که فقدِ تاریخی جوامع بشری محسوب می‌گردد. ✳️ استقلال زن به‌مثابه زمینه و پیش‌نیازِ اراده‌ورزیِ زنانه، در گفتمان‌های زن شرقی و زن غربی یا غایب است یا مقلوب(قلب شده). تحجر با تصغیرِ زن و اعتبارزدایی از اراده و انتخاب او، و فمینیسم با استحاله‌ یا هضم اراده او در نظمِ کورجنسِ مدرن، هر دو متهمان اصلیِ غیبتِ اراده زن در صحنه‌ی تاریخ‌سازی و جامعه‌پردازی به شمار می‌روند. تنها الگوی سوم و نگاه اصیل انقلاب اسلامی به جامعه، تاریخ و جنسیت است که استعدادِ پردازش چنین نظام معنایی حول مفهوم «استقلال انسانی» را دارد. ✳️ اما آنجا که استقلال در مقامِ توصیف امر جزئی‌ست، هیچ تفاوتی میان «زنِ مستقل» و «مردِ مستقل» وجود ندارد. اینجا موصوف انسان است. فردِ انسانی در جهان‌بینی اسلامی دارای استقلال و اراده است و چارچوب انتخاب‌های او را «حدودالله» تعیین می‌کند و اراده هیچ فرد دیگری بر او تفوق ندارد. اما واضح است که ما در جوامع انسانی صرفا با افراد و اراده‌های فردی طرف نیستیم بلکه با «موقعیت‌»های اجتماعی نیز مواجه‌ایم. موقعیت‌هایی نظیر رئیس و مرئوس، استاد و دانشجو، پزشک و بیمار، پدر و فرزند و... ✳️ مناسبات حاکم بر موقعیت‌های اجتماعی دارای منطق متفاوتی با نسبت‌های فردی‌ست. احمد و سعید در مقام فردی دارای دو حیثِ ارادی مستقل و در عرض یکدیگر هستند اما اراده سعید در موقعیتِ پدر بر اراده احمد در جایگاه فرزند تفوق و برتری دارد. نسبت میان این دو در محیط کار ممکن است کاملا برعکس باشد. یعنی اینجا اراده احمد(فرزند) به عنوان رئیس به اراده سعید(پدر) در جایگاه کارمند، در چارچوب مناسبات اداره تفوق دارد. اینها اقتضائات زندگی اجتماعی‌ست و دلالت بر نفی استقلال فردی ندارد. ✳️ در جهان‌بینی اسلامی تمام این مناسبات در چارچوب حدود الهی معتبر هستند. بر همین اساس، فرزندی که باید نزد والدین خاکسار و مطیعِ محض باشد، درباره اطاعت از امر والدین در معصیتِ خدا «استقلال» دارد. یا کارمندی که در چارچوب مقررات اداره باید تابع رئیس باشد درباره امر رئیس به رشوه گرفتن استقلال دارد. یعنی نه فرزند می‌تواند دستور پدر را توجیهی برای معصیت خدا بداند و نه کارمند دستور رئیس را. اساسا انسان دارای اراده و و مستقل خلق شده که در محضر خداوند پاسخگو باشد. ✳️ لذا در این مقام وقتی سخن از استقلال زن می‌کنیم ناظر به این معنا نیست که ما در مناسبات خانواده با دو اراده در عرض هم مواجه‌ایم. اراده مرد و اراده زن. خیر! این دو اراده در مناسبات خانواده در طول یکدیگر و در نسبتی متکامل با هم قرار دارند. گاه اراده مرد بر اراده زن تفوق می‌یابد و گاه اراده زن است که اراده مرد را معیّن می‌کند و این اقتضای زندگی خانوادگی و التزام به مصالح آن است. اینجا لازم است به نکته مهمی متذکر شویم. «استقلال زن» در مقیاس امر جزئی، گاهی غلط‌انداز است. ✳️ یعنی آنجا که استقلال زن به مثابه وصف فرد یا موقعیتی خاص استعمال می‌شود، بسیار در مظان سوءتفاهم و غلتیدن در قلمرو معناییِ گفتمان زن غربی یا فمینیستی است. استقلال زن در این معنا که اساسا دالِّ تهی گفتمان زن شرقی محسوب می‌شود. لذا الگوی سوم در این موقف صرفا با فمینیسم نقطه تلاقی دارد. مفهوم استقلال زن در نظام معنایی فمینیستی تمهیدی برای «تقابل» و دوئیتِ زن و مرد است و اسم رمزی برای تعمیقِ شکاف‌های موقعیتی در خانواده و تخاصمات صنفی در جامعه به شمار می‌رود. حال آنکه این مفهوم در ادبیات الگوی سوم ارمغانی جز «اتحاد هویتی» به همراه ندارد. لینک کانال جنسیت و عدالت(دکتر ابوالفضل اقبالی) https://eitaa.com/eqbali62