برگی از یک کتاب: گروهی از افراد که دچار تومورهای بدخیم شده بودند، درمان‌های مرسوم را دریافت کرده و سپس به دو گروه تقسیم شده بودند. گروه اول به مدت شش هفته جلسه هفتگی داشتند؛ گروه دوم جلسه‌ای نداشتند. مددکاران مهارت‌های ارتباطی ویژه را به نخستین گروه از بیماران در حال بهبود آموزش دادند. پس از شرکت در فقط شش جلسه و سپس پراکنده شدن به مدت پنج سال، میزان بقای افرادی که یاد گرفته بودند منظور خود را به طور مؤثر بیان کنند، درصد بسیار بالاتری را به خود اختصاص داد – میزان مرگ و میر در گروه نخست فقط ۹ درصد و در گروه آموزش ندیده ۳۰ درصد بود. به مفهوم ضمنی این تحقیق فکر کنید. حتی پیشرفت اندک در توانایی حرف زدن و برقراری ارتباط با دیگران، به میزان دو سوم باعث کاهش مرگ و میر شده است. بیشتر مردم بر این عقیده‌اند که چنین ادعایی قدری اغراق‌آمیز است. آن‌ها گله می‌کنند که بیان چنین مسئله‌ای به دور از واقع‌بینی است و از ما می‌پرسند می‌خواهید بگویید شیوه حرف زدن یا حرف نزدن ما بر جسم و جانمان اثر می‌گذارد و می تواند ما را بکشد؟ پاسخ کوتاه به این پرسش بله است. پاسخ طولانی تر این است: احساسات منفی که جلوی بروز آن ها را می گیریم، دردهای عاطفی که آن ها را تحمل می کنیم، و ضربه های روحی مداومی که گفتگوهای ناسالم به ما وارد می کند، به مرور مثل خوره به جانمان می افتد و سلامتمان را تحلیل می برد. در برخی موارد گفتگوهای سرنوشت سازی که منجر به شکست می شود، به مشکلات کوچکی می انجامد، اما در موارد دیگر فاجعه به بار می آورد. در هر صورت گفتگوهای ناموفق هرگز ما را خوشحال تر سالم تر، یا آسوده تر نمی کند. کتاب گفتگوی سرنوشت ساز/ ص ۳۴ / انتشارات رشد @ertebatmoaserdini https://eitaa.com/ertebatmoaserdini