🔺بنابر این اگر تکنیک و ابزار در جهان غرب راه به سوی غلبه و قدرت برد اسنایپر و تفنگ او که ابزار اوست نیز راه به سوی غلبه دارد و حتی بر خود اسنایپر هم غلبه میکند و او را برده ی تفنگش میکند، به نحوی که بر خلاف فطرت انسانیش نه برای انسانیت و در دفاع از مثلا وطن و هویت بلکه برای غلبه بر دیگری انسان میکشد اما جهان سربازِ خمینی جهان غلبه نبوده آری تو برده ی تفنگت نبودی و به حکم ما رمیت اذ رمیت... دست خدا بودی اصلا نمیشود به تو گفت قاتل حرفه ای و راهی که اسنایپر به نحو تخصصی در جهان خود رفته را تو نرفتی تو ده ها سال آموزش های حرفه ای آدم کشی را طی نکردی (و اصلا خود به خود در زمین انقلاب نمی شود وارد چنین جهانی به همراه تکنیک و تخصصش شد) آگر آوینی میگوید باید در تکنیک رخنه کرد و اورا تصرف کرد تو نیز در ماهیت اسنایپری و ابزار آن یعنی تفنگ رخنه کردی و معنای دیگری به آن دادی و حال میشود تفنگی که زرین معنای دیگری به آن داده را چون مهر نماز بوسید و برپیشانی گذاشت و سید مرتضی آوینی نیز نشان داد با روایت فتح در جهت فطری و ماهیت سینما رسوخ کرده و آن را به تصرف جان خود در آورد و چنین راهی عجین است با راه ابتلا و خطر و مرگ(راه شهادت و جهاد) و به عهده گرفتن، که این راه، سازنده است و اصلا راه جهاد خود سازندگی است تو و امثال تو امی هایی هستید که در زمین انقلاب و جنگ به اقتضای همین زمین دست در ساختن بردید و به آن رسوخ کردید و درست است که حال و هوای تکنیک به گفته ی اهل تفکر مثل شهید آوینی این است که بر آدمی تسلط پیدا می کند و او را برده ی خود کند اما هم اینان نیز گفته اند که «سید مرتضی واقعا در دوربین تصرف می‌کرد. دوربین برای خودش کسی شده بود و یکی از اعضای گروه او شده بود. این کار مستلزم مجاهدات بسیار است. میرشکاک» و باز میگوید«سید مرتضی آوینی می‌گفت که باید در تکنولوژی رسوخ کنیم این یعنی مهار کردن باطن تکنولوژی و این یعنی إعمال ولایت بر تکنولوژی. چون «ولی» می‌تواند در هر شیئی تصرف کند و «کارکردش را تغییر دهد»، [که این رسوخ، کار]عالم ربانی ست که معصوم است و یا «متعلم علی سبیل النجاه» که پیرو معصوم است می‌تواند چنین کاری انجام دهد» بگذار اینطور بگویم که اصلا معلم و اموزگارتو در تیر اندازی و یا مثلا امثال تو مثل خود شهید آوینی در سینما یا قاسم سلیمانی در فرماندهی نظامی (و به تعبیر غربی آن «ژنرالی») یا تهرانی مقدم در موشکی یا حسن باقری و غیره و غیره خودِ «شدید القوی»ست در سوره نجم آمده است «عَلَّمَهُ شدید القوی»که شدید القوی به او(پیامبر)آموخت. در این آیه و آیات قبل و بعدش به مساله معراج پیامبر اشاره شده. در «کنزالدقائق» از حضرت سجاد آمده که: معراج براى آن بود كه خداوند، ملكوت آسمان‌ها و آنچه را در آنهاست ازعجايب صنعت و ابتكار، به پيامبرش نشان دهد. می بینی! خدا عجایب صنعت و ابتکار را در معراجش در مقام شدید القوی تعلیم داد هر کدام از شما نیز در موقعیت خویش در معراج خود از شدید القوی عجایب صنعت و ابتکار را آموخته و موقعیتی را رقم زده اید آوینی در مقالهی ی دوستت دارم ایران در باره مجید قصه های مجید میگوید «مجید شخصیت خارق‌العاده ای دارد اما در عین حال قهرمان و ضد قهرمان نیست. او با جرات و شهامت بسیار به همه ی تجربیاتی که نوجوانانی در سن و سال سال او را به خود جلب میکنند، دست میازد» تونه قهر مانی نه ضد قهرمان نه غیر قهرمان و دیدیم و تاریخ دید چگونه به استقبال مرگ و خطر رفتی و با مرگت تمام که نشدی هیچ بلکه تازه آغازی شدی، راهی را نشان دادی راهی که راه آمال و آرزو نیست راه عهد است و چیزی را به عهده گرفتن و به تبع عزم ساختن است و امثال تو در زمین جبهه و در انقلاب زیاد هستند منتها هر کدام در موقعیتی، موقعیتی که هر کدامش دارد چیزی را می سازد و راهی را نشان میدهد و در عین حال پا در خطر و مرگ دارد اما هیچکدام نه قهرمانید و نه ضد قهرمان شما هر کدامتان موقعیتی هستید که در جای خودش سازنده است که این موقعیت ها را قبلا «راه سوختن و ساختن» نامیدم راهی که تن به خطر میدهد و به قول نیچه در پای کوه آتشفشان منزل میسازد چنین آدم هایی از زندگی در این دنیا گریزان نیستند و در عین حال برده ی آن هم نیستند میدانند این دنیا سرا سر رنج و ابتلا و امتحان است ایشان پای این ابتلاها می ایستند پس در این دار بلا میسوزند اما کم نمی آورند و آن را میسازند و راهشان راه سوختن و ساختن است @esharenakhana