🌴خاطرات کربلا🌴 📍قسمت پنجم (مسلم در کوفه) ☘سخنرانى نعمان بن بشير و ترساندن مردم‏ ☄نعمان بن بشير بن سعد - كه كنيه ‏اش ابو عبد اللَّه است و پدرش نخستين كسى بود كه در سقيفه با ابو بكر بيعت كرد - به گزارش اهل مدينه نخستين نوزاد از انصار است كه پس از هجرت به دنيا آمد؛ ولى كوفيان عمر او را بيشتر مى ‏دانند و معتقدند او روايت‏هاى فراوانى از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله شنيده است. نعمان شاعر و طرفدار عثمان بود و از امير مؤمنان امام على عليه السلام جدا شد. در جنگ صفّين همراه معاويه بود و از انصار جز او كسى در صفّين با معاويه نبود. معاويه او را نخست والى حِمْص كرد و سپس به ولايت كوفه گمارد. يزيد نيز او را بر حكومت كوفه ابقا كرد. او از فرماندهان يزيد بود و سپس در خلافت مروان بن حكم در زمره پيروان ابن زبير قرار گرفت. وى مردم حِمْص را به پيشوايىِ خودش طلبيد؛ ولى آنان پاسخى به وى ندادند. او نيز از حمص فرار كرد ؛ امّا او را دنبال كردند و بر او دست يافتند و او را كشتند و سرش را از تن جدا كردند. اين در سال ۶۴ يا ۶۵ هجرى اتّفاق افتاد. 📙تاريخ الطبرى - به نقل از ابو ودّاك - : نعمان بن بشير نزد ما (مردم) آمد و بر منبر رفت. حمد خدا كرد و او را سپاس گزارد و گفت: امّا بعد، - بندگان خدا - از خدا پروا كنيد و در تفرقه و فتنه و آشوب شتاب مكنيد ؛ چرا كه در فتنه و تفرقه است كه مردان هلاك مى‏ شوند و خون‏ها ريخته مى ‏شود و اموال به غارت مى‏ رود. نعمان مردى بردبار، اهل عبادت و آرامش ‏طلب بود. آن گاه گفت: من با كسى كه با من نجنگد. نمى‏ جنگم و بر كسى كه به من هجوم نياورده هجوم نمى ‏برم و به شما دشنام نمى ‏دهم، متعرّض كسى نمى ‏شوم، و به صِرف اتّهام و گمان، كسى را نمى‏ گيرم ؛ ليكن اگر شما از نيّات خود پرده برداشتيد و بيعت خود را شكستيد و با پيشواى خود به مخالفت برخاستيد، سوگند به خدايى كه جز او خدايى نيست، با همين شمشير تا در دست من است، با شما خواهم جنگيد. گرچه از ميان شما كسى يارى‏ ام نكند؛ ليكن اميدوارم در ميان شما آن كه حقيقت را مى‏ شناسد. بيشتر باشد از كسى كه باطل او را گم‏راه كرده است. آن گاه عبد اللَّه بن مسلم پسر سعيد حضرمى و هم‏ پيمان بنى اميّه، برخاست و گفت: اين وضعيت را جز ستمگرى اصلاح نمى‏ كند. اين رويّه ‏اى كه تو با دشمنت در پيش گرفته‏اى، شيوه ناتوان‏هاست! نعمان گفت: اگر من جزو ناتوان‏ها ولى در مسير اطاعت خدا باشم، برايم دوست ‏داشتنى ‏تر است از اين كه جزو عزيزها ولى در مسير نافرمانى خدا باشم. آن گاه از منبر فرود آمد. 📚تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۳۵۵ الإرشاد: ج ۲ ص ۴۱ 📗البداية و النهاية  - در گزارش مسلم و بيعت كنندگان با وى - : خبر مسلم و شيعيان در كوفه منتشر شد و به امير كوفه، نعمان بن بشير رسيد. مردى اين خبر را به وى داد. نعمان از كنار اين قضايا مى ‏گذشت و بِدان اعتنايى نمى ‏كرد ؛ ليكن بر منبر رفت و براى مردم خطابه خواند و آنان را از اختلاف و فتنه بر حذر داشت و آنان را به هم‏بستگى و پايبندى به سنّت فرا خواند و گفت: به راستى كه من نمى ‏جنگم، مگر با كسى كه با من بجنگد و هجوم نمى ‏برم، مگر بر كسى كه بر من هجوم آورد. بر پايه گمان كسى را دستگير [و مؤاخذه ]نمى ‏كنم ؛ ولى به خدايى كه جز او خدايى نيست. اگر از پيشواى خود جدا شويد و بيعت بشكنيد، با شما خواهم جنگيد تا وقتى كه اين شمشير در دست من است. 📚البداية والنهاية : ج ۸ ص ۱۵۲ =صَــــدَقِہ جاریِہ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ╔═•══❖•ೋ° @eshgham_hosein ╚═•═◇🕌⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°