. خورشید ولا به گلشن جان تابید شمس و قمر از نسیم قرآن تابید گل های محمدی خبر آوردند اکنون ز سپهر ماه شعبان تابید از عرش نسیم حق فزون می آید آئینه ی صبح جان کنون می آید از بیت ولایت و امامت یاران یک ماه و دو خورشید برون می آید دل همنفس صبر و ثبات آمده است لب تشنه پی آب حیات آمده است لبخند زنان به سمت دریا برود زیرا که سفینة النجات آمده است از دست حسین می چکد آب حیات دادند مرا جرعه ای از آن به زکات دیگر پس ازین ملال و اندوهی نیست بر روی دلم گشوده شد باب نجات بر خیمه ی عاشقان علم آوردند برخیز که سقای حرم آوردند ای دل به کجا روانه ای زین درگاه بازآ به جهان جود و کرم آوردند تابید قمر ، محو تماشا حیدر آری شده محو ماه و دریا حیدر چون دست گره گشای عباس‌ دید زد بوسه بر آن دو دست زیبا حیدر در گلشن مهر و ماه شمشاد آمد عطر از نفس عالم ایجاد آمد بر سجده ی شکر می رود هر عاشق سجاده گشودند که سجاد آمد جان آینه دار هر سعادت گردد دل غرق ولا ازین ولادت گردد ای اهل فضیلت و عبادت آييد این طفل تجلی عبادت گردد در گلشن عاشقان صنوبر آمد تصویر دوباره ای ز حیدر امد دارد سه علی، حسین در خانه ی خود اکنون به جهان علی اکبر آمد خیزید که آفتاب سر زد یاران تابید به جان نور مجدد یاران تا یاد محمد نرود از دل ها آمد به جهان شبیه احمد یاران ماه آمده ، ماهپاره ها می آیند از گوشه و از کناره ها می آیند از بس که رخش نور حقیقت دارد بر ديدن او ستاره ها می آیند مهدی که دل و دیده شده جویایش خورشید طلوع کرده از سیمایش گل های جهان ، رخ همه پنهان کردند وقتی که شکفت چهره ی زیبایش * محمود تاری «یاسر»✍ ............................... / .