تپه گرگها
#قسمت سوم
سعی کرد با روسری سر یاسمنو ببنده تا خون نیاد، یاسمن بی حال کف چادر ، همایون مونده بود و دیواره های نازک چادر که به محض تمام شدن شارژ چراغ داخلش گرگها با کمترین تلاش میتونن بشکافنش ، راهی برای همایون نمونده بود ، چکار کنه، یه دفعه به ذهنش یه چیزی رسید که مدت ها بود فراموشش کرده بود.
@fahvaa