چوبش را خوردیم آن شلوغ بازی‌هایی که در ابتدای اعلام اسامی نامزدهای تأیید صلاحیت شده انجام شد، دلیل بخشی از حیرتی است که الآن در میان بچه انقلابی‌ها وجود دارد. بدون دیدن صحنه و نگاه کلان و دوربرد، به جان هم افتادیم و عده‌ای خط قرمزهای کاذبی را مطرح کردند که حاصلش بدبینی به بعضی از نامزدهای جبهۀ انقلاب بود. وحدت را از ابتدا نادرست دانستیم و خیال‌مان راحت بود که دوگانۀ موجود، دوگانۀ جلیلی _ قالیباف است و در این دوگانه جلیلی برنده است. عده‌ای هم به جای تمرکز بر محاسن و توانایی‌های آنکه می‌پنداشتند اصلح است، به جان آنکه می‌پنداشتند اصلح نیست افتادند و به آتش اختلافات دمیدند. به این شکل اصلاً «وحدت» از حیّز انتفاع خارج شد. وحدت آنجا مفید است که اجتماع آرا شود، و الا وحدت معنا ندارد. وقتی به قالیباف گفته شد، نااصلحِ شبه‌انقلابیِ تکنوکراتِ لیبرال، به نظرتان در صورت معرفی قالیباف به‌عنوان گزینۀ نهایی جبهۀ انقلاب، آرا به سمت او سرازیر می‌شود؟ دو سه روز که گذشت تازه چشمان عده‌ای باز شد که رقیب چگونه با تنفس مصنوعی می‌تواند جنجال به پا کند و‌دوگانه‌های موهوم قبلی را کنار بزند و خود را بالا بکشد! حالا باید کاسۀ چه کنم چه کنم دستمان بگیریم که به کدامشان رأی بدهیم. عقلانیت در جبهۀ انقلاب اقتضا می‌کرد بعد از این همه تجربه و درس و عبرت، مصالح کلان نظام و مردم را ببینیم نه نوک بینی‌مان را. سرمان را بایستی بالا می‌گرفتیم و می‌دیدیم که دوگانۀ اصلی، «وابستگی و مقاومت» است، نه آنچه ما می‌پنداشتیم. دوگانۀ ظریف و امیرعبداللهیان، دوگانۀ رئیسی و روحانی. به جای تبیین خط خانمان‌سوز غیر انقلابی، چراغ انداختیم بر خطاهای راست و دروغ خودی‌ها. حالا هم داریم چوبش را می‌خوریم. چوب کوچک‌دیدن‌ها را. چوب بی‌فکری‌ها را. کاش اول خودمان تغییر کنیم. @fakhrian_ir