بسم الله الرحمن الرحیم خداوند فیّاض استاد مطهری: لازمه اينكه خداوند فيّاض بالذّات و قديم‏الاحسان است، اين است كه تا خدا بوده، مخلوقات هم داشته. مجموعه آثار شهيد مطهري (نبرد حق و باطل، فطرت، توحيد)، ج‏4، ص: 36 ودر جای دیگر میگوید: حکمای الهی معتقدند که عالم قدیم است یعنی اصول و ارکان عالم ازلی است و از لحاظ زمان هر اندازه به عقب برگردیم به مبدأ و آغاز شروعی نمى‏رسیم. آثار شهيد مطهري (شرح منظومه)، ج‏5، ص: 378 اقول: اولا اندیشه جبر در فرمایش اول استاد کاملا مشهود است، گویا در نزد ایشان مسلم است که اگر هیچ محذوری ومانعی در احسان وجود نداشته باشد، (اصطلاحا قابلیت قابل تمام باشد) باید خداوند احسان کند، زیرا که او تام الفاعلیة است، ومنتظر دستور کسی نیست، ولی توجه نفرمودند که حکم جزمی به صدور فیض متفرع بر نظریه جبر است، زیرا که فاعل مختار وجهی برای لزوم صدور فعل از خودش را ندارد. اشکال: افعال خداوند تابع مصالح است، پس اگر مصلحت فعل کامل باشد، وقابل تام القابلیة وفاعل تام الفاعلیة باشند، وجهی برای عدم صدور فعل باقی نمی ماند. جواب: آنچه مسلم است این است که خداوند کار عبث وبیهوده انجام نمیدهد، پس همه افعال خداوند دارای مصالح است، ولی این که "هر چه مصلحت باشد باید خداوند انجام دهد"، دلیلی ندارد، پس آنچه دلیل بر آن اقامه شده تلازم بین فعل خداوند ومصلحت است، نه بین مصلحت وفعل خداوند، ولذا نمیتوان از وجود مصلحت در خلقت، نتیجه گرفت که خلقت انجام شده است. وبه عبارت دیگر: استدلال به فیاضیت خداوند بر قدیم بودن خلقت عالم، در صورتی تمام میشود که عدم صدور فعل خداوند را هم تابع مصالح بدانیم، وبگوئیم در فرض وجود مصلحت در خلقت عالم، نمیتواند ترک این کار دارای مصلحت باشد، پس لزوما باید خداوند عالم را ایجاد نماید. پس تنها توجیه برای کلام استاد مطهری این است که ایشان همانند سائر فلاسفه قاعده ضرورت علّی را بر خداوند منطبق میداند، ولذاست که میفرمایند چون مصلحت در خلق ازلی عالم بوده، پس نمیتواند خداوند از این مصلحت تخلف نماید، ونتیجه میگیرند که عالم قدیم است. متاسفانه بی توجهی به ادله حدوث عالم شبهه جبر را در نظر آقایان تقویت کرده است، وبه فرموده متکلم خبیر مرحوم خواجه نصیر طوسی: "وجود العالم بعد عدمه ينفي الإيجاب" (توجه به حدوث عالم نافی جبر است) ثانیا: از کجا معلوم که خلقت ازلی عالم، دارای مصلحت بوده است؟ مگر ما به همه مصالح ومفاسد عالم آشنا هستیم؟ شاید خداوند دیده که اگر عالم ازلی باشد مفاسدی بر آن مترتب میشود ولذا برای جلوگیری از آن مفاسد، عالم را حادث آفرید، پس نمیتوان از صرف فیاض بودن خداوند متعال، قدیم بودن عالم را استنتاج نمود. ثالثا: عبارت استاد مطهری نشان میدهد که ایشان خداوند را داخل زمان میداند، ولذا میفرماید "تا خدا بوده مخلوقات هم داشته"، وقدیم بودن عالَم را لازمه فیاض بودن خداوند دانسته است، ولی طبق برهان عقلی ومفاد قطعی روایات وآیات، خداوند متعال خارج از زمان است، پس اگر مثلا خداوند یک میلیارد سال پیش عالم را آفریده باشد، (وعالم قدیم نباشد) شروع زمان هم از آن موقع بوده است، نتیجتا هیچ گونه قطع فیضی صورت نگرفته است. وبه عبارت دیگر: "فیض" صفت فعل خداوند است، که در بستر زمان انجام میشود، پس اگر خداوند را خارج از زمان بدانیم، نمیتوان از دائم الفیض بودن خداوند قدیم بودن عالم را فهمید، زیرا که با خلقت عالم، زمان هم خلق میگردد ودیگر شائبه قطع فیضی وجود ندارد، تا گفته شود که برای دور کردن خداوند از محذور قطع فیض، بایستی عالم را قدیم بدانیم. نکته: 1- صفت "فیاض" برای خداوند متعال، در هیچ متنی از متون دینی، یافت نشد. 2- ادله اثبات حدوث عالم واستحاله نامتناهی، در جای خود بیان شده، وبحث فعلی منحصر در اشکال به استدلال به فیاضیت خداوند بر قدم عالم، بود.