میرداماد در تعلیقه‌شان بر شرح اصول کافی می‌گویند: علی بن‌ابی‌طالب (علیه السلام) به یک شبهه‌ مادیین پاسخ داده. آن شبهه‌ این است: «آیا خدای سبحان عالم را از شیئی خلق کرد یا نه؟» پس دو حالت دارد: 🅰 اگر «من شیء» آفریده باشد، پس ازلیت ماده و قدم ماده به اینکه ماده مخلوق حق نیست لازم می‌آید؛ چون خدا عالم را از یک شیئی آفرید. 🅱 اگر «من لا شیء» بیافریند «لا شیء» که مبدأ قابلی نخواهد بود که ذاتاً مستحیل است. فرض سومی هم که ندارد چون نفی «من شیء» به «من لا شیء» نفی نقیضین است؛ این هم که مستحیل است. 🆎 پس: «من شیء» محال است و «من لا شیء» هم محال است، فرض سوم هم که نیست. 🔴 پاسخ: ◀️ عقلی: 🔰اشکال مادیین در جایی است که خلق خدا از چیزی در صورتی مستلزم عدم خلق خداست که دو شرط داشته باشد 1⃣ ماده متباین از خدا باشد 2⃣ ماده واجب الوجب باشد. 1⃣ در حالی که فرض تباین ماده و خدا محال است، زیرا مستلزم محدودیت واجب الوجود است، چراکه: ◀️ ماده واجب باشند: تباین ماده با خدا به معنی محدودیت ماده است و پس باید واجب محدود باشد. ◀️ خدا واجب باشند: تباین ماده و خدا به معنی محدودیت خدا باشد. ◀️ هر دو واجب باشند: یعنی مرتبه ای از وجود هست که در هریک از این دو نیست، در این حالت واجب دارای فقدان است و فرض فقدان در واجب مستلزم تحول در واجب است، که آن نیز محال است. 2⃣ واجب بودن ماده، محال است ◀️ کل عالم ماده در نظر گرفته شود: چون ذات عالم ماده حادث است یعنی مسبوق به عدم است و نسبت به عالم مجرد فقر دارد. اگر گفته شود عالم مجرد اثبات نشده است باید پاسخ داد خود کل عالم ماده تحیز ذاتی دارد پس خودش مکان است، و مکان بودن یعنی ذاتا مقید بودن و لازمه تقید ذاتی، فقر ذاتی است. ولی کل عالم مقید به زمان نیست، زیرا زمان حرکت اشیا است و کل عالم ماده از نظر مکانی لا حد است و لاحد مکانی، حرکتش محال است. ◀️ اجزا عالم ماده در نظر گرفته شود: این اجزا نیز از آن جهت که حادث ذاتی هستند واجب نیستند زیرا اجزا ماده محدود به زمان، مکان است و این محدودیت یعنی عدم غنای ذاتی و عدم غنای ذاتی برابر با حدوث ذاتی است. 🔰 مادیین در مفهوم هم بیراهه رفته اند و ازلی بودن را ملازم واجب الوجود بودن تلقی کرده اند. در حالی که ازلی بودن زمانی به معنای واجب بودن نیست، آن قدمی ملازم با واجب الوجود است، که قدم ذاتی باشد ولی آن قدمی که از من شی حاصل میشود قدم زمانی است. ◀️ نقلی: شش تن از پیشوایان معصوم (ع) در چهارده حدیث مُسند و مرفوع، درباره خلقت الهی از تعبیر «لا من شیء» بهره برده اند. بر پایه مجموعه قرائن متعدد، صدور این تعبیر از حضرت فاطمه زهرا (س) در خطبه فدکیه و نیز امیرمؤمنان علی (ع) محرَز است. متن خطبه حضرت زهراء (سلام الله علیها) و در خطبه علی بن‌ابی‌طالب (سلام الله علیه) در پاسخ به این سوال چنین آمده است: «الحمد لله الذی لا من شیء کان وَلا من شیء خلق ما کان؛ نه خدا از چیزی است؛ نه از چیزی خلق کرده آنچه هست». چون «من شیء» و «من لا شیء» نقیضین نیستند، بلکه نقیض آن: «لا من شیء» است و بر اساس این روایت ارتفاع نقیضین نشده است. مرحوم محقق داماد می‌گوید: این خطبه مُبدع بودن کار خدا را تثبیت می‌کند که گرچه آسمان و زمین ماده دارند، ولی اصل فیض که «وَما أَمْرُنا إِلاّ واحِدَة»؛ نه «من شیء» است نه «من لا شیء» است، بلکه «لا من شیء» است. ⭕️ توضیح: این روایت صورت های مختلفی دارد ولی به نظر میرسد اشاره روایت به این معناست که وجود چون وجودش ذاتی است، پس خلقش از شی دیگر نیست و لا من شی است. و مقصود از وجود هم خود ذات احدیت. اما ان اشیایی که هستند در ارتباط با آن ذات احدی وجود دارند و لا من شی هستند، یعنی وجودشان از ذات احدیت است نه غیر او تا من شی اخر فرض شود. ✍️ میرزا محمد رضاصفائی تخته فولادی 💢@falsafeh_alaveyeh