? میدان سوم: توحید افعالی «۲» 2⃣ کائن اسم فاعل از مصدر کان و خود کان یعنی حدوث، وقوع و حاضر بودن شئ، به عبارت دیگر به معنی باشنده است، یعنی: «حدوث شئ از خداوند است». 🔘 پرسش: حدوث شی به چه معنا است؟ 🔴 پاسخ: در مقصود حدوث زمانی نیست، بلکه حدوث ذاتی است. چرا که حدوث ذاتی ناشی از ماهیت داشتن اشیا است، و در روایت امیر المومنین ع در پاسخ به سوال از حدوث زمانی! ایشان داشتن کیفیت را سبب آن عنوان می کنند و کیفیت داشتن همان ماهیت داشتن است: «متى كان ربنـا! قال: انما يقـــال متى، كان لمن لم يكن فكـان، ومتى كـان هو كائن بلا كينونة يا يهودى! كائن كَانَ بِلَا كَيْفٍ يَكُونُ، بَلَى يَا يَهُودِيّ ثُمّ بَلَى يَا يَـهُودِيّ، كَـيْفَ يَكُـونُ لَـهُ قَـبْلٌ، هُـوَ قَـبْلَ الْقَبْلِ بِلَا غَايَةٍ كُلّ غَايَةٍ؛ ↩️اى يهودى! تنها سوال: "چه موقع به وجود آمد؟"، براى چيزى است كه نبوده است پس او بود شد. ↩️ چه موقع او بوده است؟ در حالی که او بودنی است که هست شدن ندارد.-ای یهود-. ↩️ او وجودى است که کیفیت ندارد. ↩️ بله! اى يهودى، بله! اى يهودى، چگونه مى‏توان براى او قبلى در نظر گرفت، او قبل قبل است. [چرا که او حدی ندارد وآنچه حد ندارد، تصور قبل برای وی محال است، زیرا تصور خود قبل، یعنی تصور حد برای نامحدود و این تناقض است] ↩️ و [خدا] غایت [و نهایت] ندارد و غايت همه غايات است [در نتیجه قبل ». «يا من لا يعلم كيف هو الا هو وحيث هو وقدرته إلا هو» أمیرالمؤمنین ع: «قَالَ الْحَمْدُ لِلهِ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فَکَانَ رَدّاً عَلَی الدَّهْرِیَّهًِْ الَّذِینَ قَالُوا إِنَّ الْأَشْیَاءَ لَا بَدْوَ لَهَا وَهِیَ دَائِمَهًٌْ؛ امیر المومنین فرمودند: آیه ردی بر دهریه است که میگفتند اشیا ابتدایی ندارند و دائمی هستند». بر اساس این روایت باور به قدم زمانی برای مخلوقاتی مثل آسمان و زمین را باطل است. 🔘 پرسش: بر اساس این روایت میتوان به این سوال را پاسخ داد؟: «عالم ماده به صورت کلی موجود است یا عالم ماده به صورت کل موجود است که مرکبی از اجزا است». 🔴 پاسخ: 1⃣ اگر عالم ماده یک کل مرکب باشد مفهوم عالم ماده یک مفهوم اعتباری است که به ترکیب انضمامی اشیا به صورت وحدت در نظر گرفته میشود. اما اگر عالم ماده کلی فرض شود مفهوم کلی اینجا کلی ماهوی است و باید یک وجود باشد در نتیجه نیازمند مصداق خارجی است تا مفهوم کلی از آن درک شود، که در این صورت موجودی است که فصل آن مادی بودن است. یعنی ماهیت آن مادی بودن است. ماهیت مادی بودن یعنی مکانمند بودن و مکانمند بودن دو صورت دارد: تحیز ذاتی: یعنی خود شی دارای ابعاد است. تحیز عرض: شی در فضایی قرار دارد. 🔻تحیز عرضی برای عالم مادی کلی ممکن نیست پس تحیز آن ذاتی است. 2⃣ اگر عالم ماده به صورت کلی موجود باشد، و تحیز ذاتی داشته باشد و خودش مکان باشد، باید بی نهایت فرض شود، چون تحیز ذاتی حدی ندارد، چون اگر حد برایش فرض شود ↩️ یا حد مادی است: در این حالت یا کلیتی وجود ندارد و مرکب است یا مکان داخل در کلیت عالم ماده میشود. ↩️ یا غیرمادی است: که نمیتواند ماده را از نظر مکانی محدود کند، چون سنخ آن غیر مکانی است. 3⃣ باید عالم ماده کلی فرا زمانی فرض شود، چون بی نهایت حرکت ندارد. 4⃣ عالم ماده کلی اگر ماهیت مرکب نداشته باشد باید یک حقیقت واحد پیوسته باشد در این صورت در تبیین تکثر باید آن را به صورت تشکیک در همان ماده تعریف کرد والا تباین موجب ایجاد ترکیب و کل مرکب میشود. 5⃣ با توجه به فرا زمانی و مکانی بودن عالم ماده کلی، فرض ابتدا برای آن محال است، در این صورت دو احتمال در روایت وجود دارد: ↩️ یا باید عالم کلی را منکر شد ↩️ روایت نظر به اجزا عالم ماده کلی دارد. ◀️ گفته شد حدوث ذاتی یعنی رحجان ذات شئ که ذاتش نسبت به وجود و عدم بالسویه است و این رحجان از خداست. «أَوَّلُ مَا خَلَقَ اَللَّهُ اَلْقَلَمُ فَقَالَ لَهُ اُكْتُبْ فَكَتَبَ مَا كَانَ وَ مَا هُوَ كَائِنٌ إِلَى يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ» 3⃣ قائم اسم فاعل از ریشه قوم به معنی برخاستن، پایداری است و به توحید افعالی خدا مربوط است. 🔰 بعد از آنکه اثبات شد وجود اشیاء از ذات خداوند است، باید دانست این وجود ابتدایی نیست، یعنی مانند: صنعت که صنعتگر یک وسیله را شکل میدهد و دیگر ارتباطی با مصنوع خود ندارد. بلکه ارتباط خداوند و مخلوقات ارتباط دائمی است و همواره وجود اشیاء قائم به اوست هست میشود و اگر شی بدون آن و بماهوهو فرض شود، باید ذاتا معدوم در نظر گرفته شود. 🔰 به عبارت دیگر اشیا در ذات به صورت مستقل از مبدا هستی بخش جز عدم چیزی نیستند و حیثیت استقلالی آنها عدم است ولی انگاه که به صورت غیر مستقل و در ارتباط دائم با هستی بخش در نظر گرفته شوند، محقق الوجود بالامتنان هستند. در این میان مصداق اسم جامع خداوند، واجب الوجود الغیر خواهد بود.