منادهای لایب نیتس. 🧶 تاریخچه: 🔰مناد، لفظی است یونانی به معنای واحد یا چیزی که فرد و واحد باشد. این اصطلاح را نخستین بار جوردانو برونو (1548-1600) به کار برده است. 🔰 لایب نیتس این نظریه را پایه متا فیزیک خود قرار داد و با این نظریه در پی حل مشکل ثنویت نفس و ماده در فلسفه دکارت بود. 🧶 هستی شناسی: 🔰 عالم طبیعت که متشکل از مرکبات است نزد وی بدیهی قلمداد شده است. بنابراین چون مرکبات وجود دارند، جوهرهای بسیط نیز وجود دارند، زیرا که مرکب متشکل از جوهرهای بسیط است. و بسیط یعنی امر فاقد اجزاء و وقتی که چیزی فاقد اجزاء باشد، امکان امتداد، شکل و تقسیم پذیری در آن نیز نیست. 🧶تعریف منادها: منادها اتمهای حقیقی عالم طبیعت و عناصر اشیاء اند. 🧶 ویژگی ها: 1⃣منادها منفذی ندارند پس هیچ جوهر یا عرضی نمی تواند از خارج وارد آنها شود. و یا از منادها جدا شود ولی این خصوصیت مستلزم آن نیست که آنها هیچ کیفیت اختصاصی نداشته باشند و یا از همدیگر متفاوت نباشند زیرا براساس اصل تمایز در طبیعت هرگز نمی توان دو موجودی را دید که کاملاً مانند یکدیگر باشند. و در آنها تفاوتی درونی یا مبتنی بر صفتی ذاتی نباشد. 2⃣ همه منادها دارای ادراک‌اند. خداوند آنها را هنگام خلقت، تنظیم کرده است و طبق این نظم درونی عمل می‌کنند. به تعبیر لایبنیتس، آنها دارای «هماهنگی پیشین بنیاد»اند. 3⃣ هر منادی، «جام جهان‌نما» است. اتصال و جفت و جور بودن همه اشیاء مخلوق با هر یک و هر یک با همه، موجب می‌شود که هر جوهر بسیط روابطی داشته باشد بیانگر تمام جوهرهای دیگر، و اینکه در نتیجه، آئینه جاندار پاینده جهان باشد. 🔰 هماهنگی پیشین بنیاد در تمام اشیاء مخلوق با یکدیگر باعث می شود که هر جوهر بسیط بتواند همه جوهرهای دیگر را متجلی نماید و در نتیجه هر مناد حاوی تمام جهان است. یا هر مناد عالمی است صغیر البته هر چند مناد مخلوق کل عالم را نشان می دهد، ولی آن جسمی را متمایزتر نمایش می دهد که به طور اخص به آن پیوسته است، و این مناد انتلخی آن است. 4⃣ ارتباط منادها از طریق این هماهنگی پیشین، برقرار است. مثلاً چنان هماهنگی‌ای بین سنگ و شیشه است که چون سنگ به شیشه می‌خورد، شیشه می‌شکند. 🧶 وحدت و کثرت: 🔰امّا آیا وجود و کثرات و تغییرات نزد لایب نیتس با توجه به وحدت منادها امری اعتباری و توهمی است؟ به نظر می رسد او توانسته است بین آراء اتمی ها، هراکلیتوس و پارمنیدس ترکیبی هماهنگ ایجاد کند. چرا که از یک طرف وی معتقد به بساطت و وحدت منادها است و از طرف دیگر قائل به مخلوق بدون آنها وصرف مخلوق بدون مستلزم پذیرش تغییر است. اما تغییرات منادها متأثر از بیرون نیست، زیرا هیچ علت خارجی نمی تواند به درون آنها تأثیر بگذارد و چون آنها منفذی ندارند. بلکه تغییرات آنها. منبعث از اصلی درونی است. 🧶 جایگاه انسان: 🔰وی برای انسان موقعیتی ویژه در کل نظام هستی قائل می شود زیرا معتقد است ارواح که عالم تر از نفوسی هستند علاوه بر اینکه تصاویر و آینه های زنده عالم مخلوقاتند. آنها می توانند معرفت به نظام هستی پیدا کنند و می توانند چیزهایی را خلق و ابداع کنند، یعنی صفت آفرینندگی که در خدا هست در میان موجودات ممکن فقط به انسان اختصاص دارد. 🔰 ارواح انسانی قادر به برقراری ارتباطی خاص با خداوندهستند و نسبت خداوند به آنها نه تنها مثل نسبت مخترع به ماشین بلکه مانند نسبت پدر به فرزندان خویش است. 💢@falsafeh_alaveyeh