🔸بخش دوم 🔹کتاب «داستان پداگوژیکی» گزارش داستانی تجربه واقعی و عینی ماکارنکو با آن نوجوانان بزهکاری است که در بدترین شرایط اخلاقی و اجتماعی قرار داشتند -حتی خودش در جایی از حامله شدن یکی از دختران در همان دوران گزارش می‌دهد- ولی درنهایت از آنان چهره‌هایی می‌سازد که به ادعای دستگاه‌های تبلیغاتی نظام کمونیستی شوروی یک قفسه کتاب درباره موفقیت‌ها و پیشرفت‌های آنان وجود داشته است. 🔹آن‌ها که باید به‌طور طبیعی یا در زندان می‌مردند یا دچار تلخ‌ترین سرنوشت‌ها می‌شدند، یکی‌شان پزشک شد و یکی خلبان. یکی هنرپیشه شد و یکی راه ماکارنکو را ادامه داد و مسؤولیت تربیت نوجوانان را به عهده گرفت. از همین روست که ماکسیم گورکی نویسنده شهیر - که بعدها همین مرکز آموزشی ماکارنکو نیز به نام او نامگذاری شد- درباره او می‌گوید: «چه کسی می‌توانست تا این اندازه به شکلی غیرقابل‌تصور، صدها کودک را که زندگی با چنین وضع قساوت‌بار و تحقیرآمیزی مچاله‌شان کرده بود تغییر دهد؟ آنتوان سمیونوویچ ماکارنکو بدون تردید آموزگاری پراستعداد است. شاگردان کولونی واقعاً او را دوست دارند و درباره او با چنان لحنی پرافتخار صحبت می‌کنند که گویی آن‌ها خودشان ماکارنکو را درست کرده‌اند.» 🔹کتاب «داستان پداگوژیکی» بیش از هر چیز و پیش از هر موضوعی به ما نشان می‌دهد که انسان قابل‌اصلاح و سرنوشت قابل‌تغییر است و تجربه‌های عملی و عینی او که با ذکر جزئیات و ثبت کامل موفقیت‌ها و ناکامی‌ها و خستگی‌ها و آزردگی‌هایش نقل شده است، یادآور همه توصیه‌های دینی است که در احادیث و روایات مذهبی ما برای تعامل با انسان و تلاش برای هدایت و راهنمایی انسان به ما رسیده است. 🔹مهم‌ترین رمز و اساسی‌ترین نکته این دستورات، تحمل و شکیبایی درباره اشتباهات و خطاهای افراد و چشم بستن بر نقطه‌های سیاه زندگی و کارنامه انسان‌هاست برای برجسته ساختن نقطه‌های سپید و امیدبخش. چنان‌که وقتی به امام موسی صدر اعتراض کردند و گفتند چگونه با برخی جوانان هرزه و بدکردار نشست و برخاست داری؟ پاسخ داد: من در تعامل با آنان یک چشم خود را می‌بندم و یک چشمم را باز می‌کنم. یک چشم را بر وضع فعلی و ناکامی‌هایشان می‌بندم و چشم دیگر را بر آینده و قابلیت‌ها و استعدادهایشان برای رشد و شکوفایی و موفقیت می‌گشایم! 🌐منبع:سایت الف ┈••✾•🍀🌹☘•✾•┈ *فانوس، رهیافتی در زیست معلمانه* 💡 eitaa.com/fanoosemellatha 💡 t.me/fanoosemellatha