شاید تقویم ما دروغ می‌گوید... مگر می‌شود واقعا یک سال را بدون شما تاب آورده باشیم؟... مگر می‌شود باور کرد که یک سال از آخرین باری که میانمان بودید می‌گذرد؟... یک سال است که نیستید... و هنوز هم انگار همین دیروز بود که بعد از کلاس دنبالتان می‌دویدیم که «استاد میشه برا این مسئله چندتا مثال دیگه هم بزنین؟» انگار همین دیروز بود که میان تک تک جملاتتان آتش غیرت شعله ور در چشمانتان را می‌دیدیم. حقیقت معنای کلمه غیرت دینی را در شما دیده بودیم... گاهی آنقدر این آتش را می‌دیدیم که نگران می‌شدیم اینهمه حرص خوردن ها آسیبی به جسمتان نزند. و گاهی آرامشی به خورد جانمان می‌دادید از جنس «الله ولی الذین آمنوا»... که چرا نگرانید؟ مگر خدا و امام زمان نداریم؟ یک سال است که این آتش و آرامش را باید از صوتهای ضبط شده قدیمی بشنویم...(: یک سال است که نیستید...