آخرین جلسه ای که با استاد دیدار داشتم چند ماه پیش بود. جلسه ای را با یکی از اساتید دیگر ترتیب داده بود که آن استاد به لحاظ معلومات، سواد و تجربه به هیچ وجه به پای استاد فرج نژاد نمیرسید. خودش مسئول برگزاری کلاس بود؛ آنچنان برای برگزاری کلاس و جلسه ایشان می دوید انگار می خواد مطلب جدیدی یاد بگیره و به دیگران یاد بدهد. اگر اخلاص و تواضع و علمیت ایشان را از قبل نمی شناختم، تصور یک فرد بیسواد را از او پیدا می کردم. بعد از جلسه به من گفت فلانی! من فرصتشو ندارم. میای مطالب این جلسات را دسته بندی کنی و با قلم شیوا بنویسی تا به مخاطبان بیشتری ارائه کنیم. یک تأملی کردم. احساس کرد چندان مایل نیستم. با تواضع گفت آخه قدرت قلمی خوبی داری این مطالب حیفه شهید بشه. گفتم باشه یه فکری بکنم ببینم اگه زمان به من اجازه داد تلاش خودمو می کنم. بعدا هم توفیق نشد و به استاد عرض کردم متأسفانه توفیق اجرای این دستور شما را ندارم. گفت باشه انشاالله خودم فرصت بکنم. نمیدونم خود استاد این کار را کرد یا نه ولی در جهاد علمی ما هیچکدام به پای ایشان نتوانستیم برسیم و او همیشه جلو بود. خدا کند ما هم نمه ای از اخلاص، فداکاری و جهادگری استاد را در وجود خودمون پرورش بدهیم. راهش پر رهرو باد! داود بشیرزاده @farajnezhad110