ساعت یک نصف شب تایم جلسه ما با دکتر در منزل شخصی ایشان بود دل پر دردی داشت، از نامهربانی ها گفتیم، از اینکه هر کس در مملکت از صهیونیسم و یهود حرف میزنه حذف یا بایکوت میشه از موضوع مورد علاقه مون حرف زدیم از زبان عبری که هر دو با آن آشنا بودیم، از لزوم آموزش زبان عبری، گرچه با آموزش این زبان به صورت عمومی مخالف بوده و هستم ولی آن شب با هم توافق کردیم که حتما این زبان رو به عده ای آموزش بدیم... موضوع دیگه ای که هر دو بهش علاقه داشتیم کره، موج کره ای و زبان کره ای بود ازم خواست اسم بچه هاش رو براشون به زبان کره ای بنویسم اولین صفحه دفتر بچه ها اسم شون رو به کره ای نوشتم خیلی زود الفبای کره ای که در اسامی بچه ها بود رو یاد گرفت... قرار شد الفبای کره ای رو کامل بهش آموزش بدم و با هم کتابی در موضوع موج کره ای بنویسیم و حال ... او رفته ... و من مانده ام با توافقاتی که با ایشان داشتیم دکتر یادته بهت گفتم من دست تنها به کسی آموزش عبری نمیدم؟ یادته گفتم اگر تو نباشی این کتاب نوشته نمیشه؟ پاشو ... بخاطر نظام و انقلاب ... کار روی زمین مونده... @farajnezhad110