بخش دوم نقل خاطره‌ای از محمدحسین عزیز: بیست سال قبل، ورودی 80 یا 81 موسسه امام خمینی ره بود. از قضا دریکی دو درس معارف قرآن با محمد حسین هم‌کلاس و هم درس شدم. آن زمان، معارف قرآن به همراه آموزش فلسفه و آموزش عقائد علامه مصباح یزدی ره، از دروس اصلی همه رشته‌های دوازده گانه موسسه امام خمینی بود، بگونه‌ای که نزدیک به نیمی از واحدهای درسی رشته‌های مختلف را به خود اختصاص می‌داد. از آن زمان (و تاکنون) همیشه شاهد یک رویکرد اعتراضی نسبت به این وضعیت از طرف دانش‌پژوهان رشته‌های مختلف بودم. این اعتراض‌ها آنقدر زیاد و صریح شده بود که برخی که کم هم نبودند رشته‌های علمی موسسه را با تعریض و اعتراض، رشته‌های «مصباح شناسی» تعبیر می‌کردند. دانش‌پژوهان عموما در مورد این اعتراض به دو دسته تقسیم می‌شدند؛ برخی ساکت و برخی همراه و هم‌داستان با این تعریض و اعتراض. رویکرد تعریضی و اعتراضی که گاه با سکوت و حتی تایید برخی اساتید نیز همراه بود یک جریان مسلط بین دانش‌پژوهان آن دوره تلقی می‌شد. من که چند ترم زودتر از محمد حسین دوره آموزشی موسسه را شروع کرده بودم بخشی از این دو دسته بودم. ولی تجربه هم‌درسی با محمد حسین، اولین تجربه‌ای بود که این دوآلیته را دربین دانش‌پژوهان شکست و اولین بار که توجهم را جلب کرد اعتراض سفت و سخت او به هر دودسته بود. زمانی که دانش‌پژوهان به درس‌های انبوه به قول خودشان مصباح‌شناسی اعتراض کردند و برخی اساتیدهم کم‌و‌بیش به صورت لطیف! همراهی می‌کردند، اولین بار دفاع تمام قد محمد‌حسین از همین دوره مصباح شناسی بود که دوگانه اعتراض و سکوت در میان دانش‌پژوهان و استاد را درهم شکست و دفاع تمام قد او به تنهایی، گروهی قدرتمند و تاثیرگذار و البته بدون عِدِّه و عُدِّه ایجاد کرد. میگفت اگر میخواهید علم دانشگاهی یاد بگیرید چرا موسسه آمده‌اید، ما اینجا آمده‌ایم تا علم دانشگاهی را با مبانی دینی یاد بگیریم. مصباح شناسی یعنی مبنا‌شناسی یعنی انسجام معرفتی، یعنی همراهی علم با مبانی و اهداف الهی... علم تجربی اگر با مبانی مستحکم دینی همراه نباشد همان سکولاریسم است و همان نتایج سکولار را به بار خواهد داشت و ... اینقدر که این اعتراض محمدحسین اثرگذار بود، توضیح و توجیه‌های مسئولان موسسه اثر نداشت. الان بیش از ده سال است مهم‌ترین و بابرکت‌ترین عمل زندگی‌ام را ترویج و تدریس مصباح شناسی و تعمیق مبانی آن استاد بزرگوار می‌دانم. اگر امثال من بعد از سالها به این نتیجه رسیدیم، محمدحسین با پشتوانه ذکاوتش سالها قبل و در بدو ورود به موسسه یا قبل از آن، دریافته بود و مردانه وارد عرصه‌‌ش شده بود. النَّاسُ ثَلَاثَةُ أَصْنَافٍ: صِنْفٌ بَيِّنٌ بِنُورِنَا، وَ صِنْفٌ يَأْكُلُونَ بِنَا، وَ صِنْفٌ اهْتَدَوْا بِنَا وَ اقْتَدَوْا بِأَمْرِنَا، وَ هُمْ أَقَلُّ الْأَصْنَافِ. أُولَئِكَ الشِّيعَةُ النُّجَبَاءُ الْحُكَمَاءُ وَ الْعُلَمَاءُ الْفُقَهَاءُ وَ الْأَتْقِيَاءُ الْأَسْخِيَاءُ، طُوبى‏ لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآب‏. شهادت می‌دهم که محمدحسین، سربازی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، را مسیر نان و قدرت قرار نداد و درشمار (صنف یاکلون بنا) نبود. شهادت می‌دهم که دغدغه اصلی اش اقتداء به امر صاحب الزمان و و در شمار شیعیان نجیب و حکیم و عالم و تقی و سخی این زمان بود.. (طوبی له و حسن مآب). محمدرضا کدخدایی @farajnezhad110