📌
با رفتنت همهی ما یتیم شدیم/ به یاد مردی که دنیا برای او کم بود
🔻اشک، توان قلمم را گرفته است، چه کنم؟ آیا میتوان از استاد عشق چیزی ننوشت؟ یک عمر سکوتِ تو بغضی شده در گلوی من، هر لحظهای که با شما بودم دریایی از معرفت و عشق بود، استادِ عزیزم، پدرِ مهربان با رفتنت همهی ما یتیم شدیم، هیچگاه یادم نمیرود که پس از فوت پدرم چگونه من را دلداری میدادید و من را به ادامه دادن مسیرهای پژوهشی و علمی دلگرم میکردید.
🔻حسین جان! بعد از شما چه کسی با شوخی و خنده در دل حجم عظیمی از کارها به من بگوید باید «مرد بشوی!»، پس از شما با چهکسی حرف دل بگویم؟ هرگاه از ناملایمات زندگی خسته میشدم فقط شور و نشاط شما بود که توانی دوباره به من میداد.
🔻استادِ عزیزم، هماکنون که تو نیستی و من این حجم از خاطرات را میبینم آتش دلم گداختهتر میشود، حسین جان، مثل شما کمتر تکرار میشود، یادم نمیرود که در یک سال گذشته بیش از ده بار به ما میگفتید پس از من راه من را ادامه بدهید، نگذارید کارها روی زمین بماند... اما راه شما توفیقی بود که نصیب کمتر کسی میشود.
🔻بارها در کنار شما بودم در جلسات متعدد بحثهای تخصصی مطرح میشد همهی اساتیدی که یک عمر در آن حوزه زحمت کشیده بودند شروع به سخن گفتن میکردند و هنگامی که شما پس از نگارش تمام نکات اساتید بحث را جمعبندی میکردید آنچنان مسلط ورودِ به بحث داتشید که کأنه طی عمر با برکتتان فقط این علم را آموختهاید و ممحّض در آن بودهاید.
🔻چه بگویم! چه بگویم از استادی که در دل شب پس از ساعتها کار و مشغله طولانی آنچنان بحثهای علمی را مطرح میساخت و با شور و نشاط از پروژههای متعدد سخن میگفتید که انگار اولین ساعات کاری بود.
🔻چه بگویم از استادی که با تمام مشغلههای کاری، وقتی را برای مستبصرین سیستانی میگذاشت، دغدغهی خانوادههای فقیر را داشت و با تمام وجود وقتی را مجزا برای تربیت فرزندان و خانواده اختصاص میداد...
🔻استاد عزیزم، هنوز رفتنت را باور نکردهام، حسین جان! آخرین دیدارمان 29 تیرماه بود و چه حرفهای گوهر باری گفتی و رفتی، ظهر که پس از نهار با صفایی که در جمع ما بودی و رفتی به دوستان و رفقا گفتم، انگار دنیا برای استاد کم است! دنیا دیگر تاب و تحمل وجود با عظمت تو را نداشت...
پ.ن: این دلنوشته را روزهای ابتدایی غروب دنیایی استاد نوشتهام.
✍️مجید رحیمی
#سالگرد_ارتحال_استاد_فرج_نژاد
📲مؤسسه فرهنگی رسانهای استاد محمدحسین فرجنژاد:
📝
@FarajNezhad110